
فهرست مطالب این شماره
خشت و آینه
رویدادها
فیلمهای تازه: آفساید (جعفر پناهی)/ زیر درخت هلو (ایرج طهماسب)/ شام عروسی (ابراهیم وحیدزاده)/ یادداشت بر زمین (علی محمدقاسمی)/ رییس جمهور میرقنبر (محمد شیروانی) / زن بدلی (مهرداد میرفلاح)/ وقتی همه خواب بودند (فریدون حسنپور)/ آواز قاصدکها (محمدابراهیم معیری)/ پیشنهاد بیشرمانه به نقاش مرده ( سیدمحسن اورنگ).
نشست مطبوعاتی نهمین جشن سینما عنوان شد: جشن خانهی سینما برای اهل سینما / شکایت تهیهکنندهی دوئت و پاسخ مؤسسهی رسانههای تصویری/ اعتراض شهرام اسدی، کارگردان به من نگاه کن به حذف صحنههایی از فیلمش/ عملکرد دولت به روایت تصویر/ کتابهای بعدی جمال امید/ جشنوارهی تصویر هنرمند و فیلمهای ورزشی/ سیستم مکانیزه و بلیت نیمبها / از شهرک سینمایی هشتگرد چه خبر؟/ طرح سینماهای کوچک/ مرور آثار نویسندهی محبوب کودکان در جشنوارهی اصفهان/ جنجال مدعیان فیلمنامهنویس/ «سینماکارت»، کارت بانکی میشود/ انتخابات کانون برنامهریزان و دستیاران کارگردان/ نمایشگاه عکسهای رضویان/ در دست تولید/ نکتهها.
ایستگاه شهریور: محمد احمدی، حسن توکلنیا، رؤیا تیموریان، رامبد جوان، حسن حسندوست، شهاب حسینی، شهرام حقیقتدوست، گوهر خیراندیش، ناصر رفایی، محمود سماکباشی، امیر سماوات، سعید سهیلی، انسیه شاهحسینی، مهری شیرازی، سروش صحت، محمدرضا علیقلی، بهمن فرمانآرا، فرهاد قائمیان، مسعود کیمیایی، عباس گنجوی، مجید مدرسی، پیمان معادی.
اشاره به دور: تئودور آنگلوپولوس و نمایندگی سینمای ایران/ خانه ی دوست کجاست در فهرست ده فیلم ویژهی کودکان/ سینماگران جوان ایرانی در کارگاه آموزشی ایروان/ مازیار بهاری و مستندهای عراقی/ یک لبنانی دربارهی سینمای ایران/ فیپرشی و دو جشنوارهی مونترال/ ستارهی سینمای آلمان در ایران/ جایزهها و داوریهای بینالمللی/ چند خبر از کیارستمی و بهمن قبادی/ فیلمهای ایرانی در جشنوارهها و مراکز فرهنگی جهان.
صدای آشنا: نام گویندگان سیو دو فیلم تازه دوبله شده/ پسلرزههای پس از شکسته شدن اعتصاب دوبلورها/ دوبلهی مجدد در گرمای شب (نورمن جیوسن) و اینک آخرالزمان (فرانسیس فورد کوپولا)/ جزئیات فراموششده در دوبله
در تلویزیون
تلویزیون در برابر سینما: گزارش یک مرگ از پیش اعلامشده/ پیشداوری یا نقد؟/ نگاهی به برنامهی مهاجران: فراسوی نیکی و شر/ دو مستند دیگر از فرزانگان ایران
توتوی شهر ما: به یاد اکبر دودکار، که درگذشت
موسیقی فیلم: نگاهی به کارنامهی مجتبی میرزاده به مناسبت درگذشت او/ سعید شنبهزاده، پدیدهای دوروبر ما
سینمای جهان
ــ نمای دور: بحران اقتصادی سینما در اروپا و آمریکا / گپی با جیم جارموش/ خبرهای کوتاه
ــ فیلمهای روز: دلشکسته (یاووز تورگل، ماچوک (آندرس وود)، چارلی و کارخانهی شکلاتسازی (تیم برتن)، آقا و خانم اسمیت (داگ لیمن)
ــ نمای متوسط: داستانهای استانبولی (ادمیت اوفال/ کودرت سوبانجی)، راهپیمایی امپراتور (لوک ژاکه، جزیره (مایکل بی)، ساقدوش (کلود شابرول، کنترل (نیمرود آنتال).
ــ نمای درشت: جنگ ستارگان؛ اپیزود سوم: انتقام سیت (جرج لوکاس)؛ نقد و گفتوگو و حواشی
ــ درگذشتگان: ارنست لیمن، ماریا شل
نقد فیلم
دو نقد بر بید مجنون (مجید مجیدی) و گفتوگو با بهزاد کزازی طراح صحنهی فیلم
پروندهی یک فیلم: خیلی دور، خیلی نزدیک
گفتوگوی جهانبخش نورایی با رضا میرکریمی کارگردان فیلم، چند نقد، یادداشتهای امیر اثباتی طراح صحنه، گفتوگو با حمید خصوعی ابیانه (فیلمبردار) و مسعود رایگان و الهام حمیدی بازیگران فیلم
سینمای خانگی: کندو: حد تأویل/ چشمه: دیالکتیک هستی و نیستی/ سینما پارادیزو: غار افلاطون
گزارش اکران: از ۱۸ تیر تا ۱۸ مرداد: گلایههای یک فیلمساز/ مشکل روشن شدن چراغهای سینماها در سکانس آخر/ به سینماهای بدهکار، فیلم نمیدهیم: سرنوشت نامعلوم چهار سینمای اروپا، ملت و تهران ۱ و ۲
نامهها: پاسخهای کوتاه/ فرهنگ کوچک بازیگران خارجی
سایهی خیال: مجموعه مطالبی دربارهی جنگ دنیاها (استیون اسپیلبرگ) و دنیای اچ. جی. ولز
بیست سال پیش در همین ماه: نگاهی به شمارهی۲۸ ماهنامه فیلم (شهریور ۱۳۶۴)
همکاران این شماره: امیر اثباتی، محمد اطبایی، سعید خاموش، مهرزاد دانش، بهروز دانشفر، تورج زاهدی، کیکاوس زیاری، مارگریت شاهنظریان، سروش صحت، ناصر صفاریان، تهماسب صلحجو، جواد طوسی، بهزاد عشقی، لیلا قاسمی، سعید قطبیزاده، کاوه کاویان، محمدسعید محصصی، حسین معززینیا، سید علیرضا میرعلینقی، اصغر نعیمی، جهانبخش نورایی، پرویز نوری.
روی جلد:
لیلا حاتمی در سالاد فصل
ساخته ی فریدون جیرانی
(عکس از احمد احمدی/ طرح از مهدی عزیزی)
نگاهی به مطالب
پروندهی یک فیلم: خیلی دور، خیلی نزدیک
گفتوگوی جهانبخش نورایی و رضا میرکریمی: چند هفته پیش در پراگ بودم و پرویز دوایی را دیدم. محبت بسیار کرد و حرفهایش مثل نوشتههایش پرنکته و ظریف و سرشار از احساس بود. پرسیدم در این سالها فیلمی بوده که تو را برانگیزد که نقد نوشتن را دوباره شروع کنی؟ پاسخش منفی بود و در میان علتهایی که برشمرد این گفتهی او بیشتر به دلم نشست که وقتی عواطف گرم انسانی در فیلمی نباشد، مگر دست آدم به نوشتن می رود؟ حرفش را میفهمم و خود من هم در برابر انبوهی از فیلمهای جذاب، اما خشک و بیروح امروزی همین احساس را دارم. به همین دلیل است که خیلی دور، خیلی نزدیک، با آن حس و حال تپنده و گیرا، غافلگیرم کرد و به نوشتن واداشت.
ترجیح دادم کار به صورت یک «نقد / گفتوگو» در آید و فقط نپرسم تا جواب بگیرم. به همین سبب در جاهایی حرفهایم از سؤال تهیست و برداشت خودم را از فیلم شرح داده ام. در این «نقد/ گفتوگو»…
دربارهی موسیقی: سیدعلیرضا میرعلینقی: موسیقی خیلی دور خیلی نزدیک از تلاقی و همبافتی دو جور موسیقی شکل گرفته است؛ اول مجموعهی کل صداهای طبیعی محیطهایی که داستان در آن میگذرد، به اضافهی تکههای کوتاهی از موسیقیهایی که جزو لایتجزای داستانی است (مثل صحنهی کوتاهی از اُپرا که در تلویزیون خانهی دکتر عالم نشان داده میشود یا صحنهی ساز و دهل مربوط به مراسم عروسی در کویر). دوم: موسیقیای که محمدرضا علیقلی نوشته است. به نظر نویسندهی این یادداشت که از دوستداران آثار سینمایی و غیرسینمایی محمدرضا علیقلی است، جدایی این دو «جنس» از صدا و موسیقی این فیلم، قابل تصور نیست. موسیقی فیلم….
گفتوگو با مسعود رایگان: حدود چهار سال پیش روبرتو چولی نمایشنامهی خانهی برنارد آلبا را در سوئد، در مکانی اجرا کرد که من یازده سال پیش، آنجا را افتتاح کرده بودم. شبی که به دیدار اعضای این گروه رفتم، از میانشان تنها مهتاج نجومی و رؤیا تیموریان را شناختم. با خانم نجومی سالها پیش در تلویزیون ایران کار کرده بودم اما خانم تیموریان را پس از حدود بیست سال از دوران دانشکدهی هنرهای دراماتیک دیدم. آشنایی مجدد من با ایشان منجر به ازدواج شد. البته این جریان به یک سال و نیم پیش از شروع فیلم خیلی دور... مربوط میشود. من سالها در سینما، تلویزیون و….
گفتوگو با حمید خضوعیابیانه: از همان فیلم اول ــ کودک و سرباز ــ میشد حدس زد که سینمای ایران علاوه بر یک کارگردان خوب و مستعد دارد صاحب یک فیلمبردار خوشسلیقه و کارآمد هم میشود. تداوم همکاری حمید خضوعیابیانه و رضا میرکریمی، حالا در چهارمین تجربهی مشترکشان نتیجهای درخشان برای هر دو نفر به همراه داشته و چهقدر خوب که میرکریمی این امکان را فراهم آورد تا همراه خودش، فیلمبردارش هم جلو بیاید، رشد کند و تجربه کند. اینکه او برخلاف بسیاری دیگر از جوانها، وقتی قرار شد فیلم مهم زندگیاش را بسازد راهش را به سمت یک فیلمبردار معروفتر و شناختهشدهتر کج نکرد، نکتهی قابلتأمل و ارزشمندی است و البته نشان از اعتماد بالای او به خضوعیابیانه دارد. خوشبختانه خضوعیابیانه هم نشان داد که ظرفیت این اعتماد و امکان را دارد...
نقد فیلم: جواد طوسی: از بدوک تا بید مجنون، مجید مجیدی سالهای زیادی را پشت سر گذاشته و شاید دیگر آن نوع روایتپردازی و لحن اجتماعی مستقیم ارضایش نمیکند. حالا او ترجیح میدهد فارغ از فضای سیاستزده و التهاب جامعه، به خود پناه آورد و حوزههای معرفتشناسی را با همان حس غریزی و نگاه کشف و شهودیاش تجربه کند. شخصیت یوسف فیلم بید مجنون برای مجیدی بهانهای برای این خودشناسی و گم شدن عامدانه و طی طریق عارفانه است. چنین واکنشی را میتوان محافظهکاری تلقی کرد یا به عکس آن را نوعی واکنش کنایهآمیز اجتماعی دانست. بستگی دارد از کدام منظر و با چه بضاعت یا دغدغهای به انسانی که در این موقعیت قرار گرفته خیره شویم…
مجموعهای دربارهی «جنگ ستارگان ـ اپیزود سوم: انتقام سیت»: میگویند جرج لوکاس با جنگ ستارگان چهرهی سینما یا حداقل سینمای هالیوود را دگرگون کرد (البته در کنار دوست قدیمیاش
اسپیلبرگ). عدهای دیگر که شاید بدبینتر باشند، معتقدند این دو سینما را تبدیل به اسباببازی بچهها کردند و آن را از آن صلابت و جدیتی که از قضا خودشان هم در شکل گرفتن آن نقش داشتند، دور ساختند. بههرحال پدیدهی جنگ ستارگان چه بخواهیم و چه نخواهیم، چه آن را دوست داشته باشیم و چه نداشته باشیم، قطعاً یکی از پدیدههای فرهنگی مهم دهههای اخیر است و مثالی نمونهای در اثبات اینکه چهگونه دامنهی تأثیر یک اثر سینمایی میتواند از محدودهی سینما بگذرد و آن را به بخشی جداییناپذیر از خودآگاهی جمعی مخاطبانش تبدیل کند؛ تا جایی که حتی دامنهی تأثیر آن تا ردههای بالای سیاست و بازیهای سیاسی هم بکشد...
مدار بسته: پرویز نوری: ما که بالاخره از این «حماسه ی» جنگ ستارگان
جرج لوکاس سر درنیاوردیم. میدانیم که آن را نبردی سهمگین میان خیر و شر دانستهاند و میدانیم که فرهنگ سینما را در دوران جدید بهکلی تغییر داده و همینطور میدانیم که جمعاً چهار میلیارد دلار فروش داشته است. همهی اینها را میدانیم، اما نمیدانیم که به چه دلیل با هیچ اتفاق یا شخصیت یا معنا و مفهوم ضمنی در این افسانهی علمی/ خیالی/ فضایی نمیتوانیم ارتباطی برقرار کنیم. یا بهتر گفته باشیم، اصلاً دریابیم که دارد در بین سیل مخلوقات تصورناپذیر و ردیف قصههای سردرگم و نامربوط آنچه میگذرد..
از گفتوگو با جرج لوکاس: هنوز هم گیج و حیرتزدهام. دیروز برای اولین بار آن را دیدم. راستش نشستم و مثل یک تماشاگر تماشا کردم. از ساخت آن بسیار خوشحالم. تصور میکنم همانگونه که امید داشتم از کار درآمده، بنابراین خوشوقتم که تمامش کردم. فیلم اول البته تلاشی نومیدانه بود و دو فیلم بعدی به نوعی دستیابی به قلهی اورست به نظر میرسیدند، ولی دستیابی به آنسوی قلهی اورست برایم کاملاً تصورناپذیر بود. این بار تصمیم گرفتم سعیام را بکنم و به خاطر آن یک سال تا یک سال و نیم وقت صرف کردم. میخواستم به حس داستانگویی، به سبک و سیاق و شاید به غرایز طبیعی خودم بسیار نزدیکتر باشد. به گمانم نوعی وهم و خیال بود که به درون زندگیام راه یافت…
جنجال مدعیان فیلمنامهنویس: در این سالها، گلایهها و اعتراضهای بسیاری مبنی بر سرقت طرحها و فیلمنامهها وجود داشته که گاهی شکایت به مراجع گوناگون را هم در پی داشته، اما اینکه در یک ماه سه اعتراض بهطور پیاپی در این مورد در رسانهها مطرح شود اتفاق تازهای است که در وانفسای مشکلات متعدد سینمای ایران میتواند به عنوان یک مشکل جدید بر مشکلات سینمای ایران تلقی شود؛ بهخصوص با وجود «بانک فیلمنامه»، که خیلیها طرحها و فیلمنامههایشان را در آن ثبت میکنند.
در دوم مرداد، خبرگزاری ایسنا متن نامهای را چاپ کرد که در آن کارگردانی ادعا کرده بود که فیلمنامهی فیلم تازهی جعفر پناهی ــ آفساید ــ متعلق به اوست که سالها پیش به عنوان شیرین ــ دربارهی دخترانی که با لباس پسرانه به استادیوم میروند ــ نوشته شده و حتی تا مرحلهی انتخاب بازیگر هم پیش رفته بود. به گفتهی او این فیلمنامه در بانک فیلمنامهی ایران به ثبت رسید و...
ن
گاهی به کارنامهی مجتبی میرزاده به مناسبت درگذشت او: تورج زاهدی: چهگونه میتوانم شرحی دربارهی مجتبی میرزاده بنویسم، بدون اشاره به نمونههایی از کارهایش بهویژه در زمینه نوازندگی، که اصلیترین تخصصش بود؟ این کارها به دههی ۱۳۵۰و دورهی حاکمیت نوع خاصی از موسیقی پاپ تعلق دارد؛ همان شیوهای که موسیقی پاپ غربی و جوانپسند را، با مایههای اصیل ایرانی تلفیق میکند و دنبالچهاش هم اکنون در موسیقی موسوم به لسآنجلسی ادامه دارد. البته موسیقی پاپ ایرانی در آن سالها یک سروگردن از فضاهای گاه مهوعی که این روزها در شوهای رایج میشنویم، برتر بود. یکی از دلایل آن برتری این است که در آن سالها، نه اهل موسیقی و نه شنوندگان آنها، دچار غم غربت نبودند. لذا در آن سالها، خواننده و آهنگسازی فرصت و حوصله و ذوق این را داشت که دربارهی نکتههای انتزاعیتری مانند یک «مرداب» (که حالا دیگر پیر شده و بیهیچ حفاظی در زیر خورشید کویر مانده)؛ یا یک «اجاق» (که حالا خموش و گنگ و بیفریاد، تبدیل به اجاقی سرد و خاموش شده)، یا یک «نامهنویس» (که حضورش از جنس گل ابریشم است) و…
سرنوشت نامعلوم چهار سالن سینما در تهران: ماه گذشته جمال مجتهدی، وحید مجتهدی و سعید مجتهدی مالکان سینماهای اروپا، ملت و تهران ۱ و ۲ اعلام کردند که به دلیل بدهی به تعدادی از صاحبان فیلم و ناتوانی در پرداخت این بدهی، شورای صنفی نمایش به آنها فیلم نمیدهد و راهی جز تعطیلی ندارند. مشکلات خانواده مجتهدی میتواند مسألهای شخصی قلمداد شود که با پرداخت بدهی حل میشود، اما در شرایط کمبود سالن، تعطیلی احتمالی این سینماها (اروپا در خیابان جمهوری با ظرفیت هزار صندلی، ملت در میدان شهدا با ظرفیت ۱۰۲۵ صندلی و تهران در میدان امام حسین با دو سالن که هر یک ششصد صندلی دارند)، اهمیت خاصی پیدا میکند…
جنگ دنیاها: از اچ. جی. ولز تا استیون اسپیلبرگ: حمیدرضا صدر: استیون اسپیلبرگ در شرایطی به ساختن فیلمی بر مبنای قصهی
معروف هربرت جرج ولز ــ جنگ دنیاها ــ روی آورده که دنیا بیش از هر دوران دیگر طعم حملههای ناگهانی و مرگ مردم عادی را میچشد. فیلم نشانههای پس از یازده سپتامبر را پنهان نمیکند و آشکارا با اثری روبهرو هستیم که موجودات مهاجم خارجی را معادل القاعده یا هر گروه و دستهی مهاجم دیگری که برای بههم زدن خواب خوش مردم آمده قرار میدهد. چنان که داکوتا فنینگ جایی در فیلم طی اشاره به انفجارها خطاب به تام کروز میگوید: «تروریستها بودند؟» یا پسر کروز بسیار طعنهآمیز در واکنش به پاسخ کروز که میگوید: «آنها خارجی هستند»، میپرسد: «اروپایی هستند؟» بنابراین هرچند جنگ دنیاها در چارچوبهای ژانر علمی/ خیالی حرکت میکند ــ آنچه اسپیلبرگ به قواعدش اشراف کامل دارد ــ اما شاید...
بحران اقتصادی سینما در اروپا و آمریکا: چرا وضعیت اقتصادی صنعت سینما در سال ۲۰۰۵ خراب شده است؟ این پرسشی است که نه فقط تحلیلگران اقتصادی سینما بلکه همهی اهل فن از خود و دیگران میپرسند. نکتهی اصلی این است که مشکل فروش نکردن فیلمها تنها اختصاص به آمریکا ندارد. اکثر کشورهای اروپایی هم در نیمهی اول امسال با مشکل کاهش شدید تماشاگر روبهرو بودهاند. این مشکل هم شامل محصولات کل آمریکا میشود و هم فیلمهای پرسروصدای هالیوودی. نوعی سرگردانی کل صنعت سینما ــ از تهیهکنندگان تا پخشکنندگان ــ را در اروپا در بر گرفته و کسی نمیداند تقصیر را به گردن چه کسی بیندازد؟ آیا فیلمها کیفیت خوبی ندارند یا…