جستجو در وب‌سایت:


پیوندها:



 چاپ یازدهم کتاب
 "تاریخ سینمای ایران
"
 با ویراست جدید
 و افزوده‌های تازه منتشر شد

 در کتابفروشی‌های
 تهران و شهرستان

 ناشر: نشر نظر

 



 صد و پنج سال اعلان
 و پوستر فيلم در ايران



صد سال اعلان و پوستر فیلم
در ایران

و
بازتاب هایش

 


 لینک تعدادی از مطالب



درباره‌ی محمد قائد
نیم‌پرتره‌ی مردی که
از «آیندگان» هم گذر کرد


بررسی طراحی گرافیک
و مضمون در عنوان‌بندی
فیلم‌های عباس کیارستمی :
پنجره‌ای رو به
جهان شعر



گفت‌وگو با اصغر فرهادی؛
درباره‌ی «فروشنده» و
فکرها و فیلم‌هایش :
... این دوزخ نهفته

گفت‌و‌گو با پرویز پرستویی؛
درباره‌ی بادیگارد و کارنامه‌اش

زندگی با چشمان بسته

گفت‌و‌گو با محمدعلی نجفی
درباره‌ی سریال سربداران
سی‌و‌یک سال بعد از
اولین پخش آن از تلویزیون

گفت‌وگو با مسعود مهرابی
درباره‌ی نقش‌های چندگانه‌ای که

در تاریخ ماهنامه‌ی «فیلم» ایفا کرد
و آن‌هایی که دیگر ایفا نکرد

گفت‌وگو با رخشان بنی‌اعتماد
درباره‌ی قصه‌ها و...:

نمایش هیچ فیلمی خطر ندارد


 
گفت‌و‌گو با بهرام توکلی کارگردان
من دیگو مارادونا هست:

فضای نقدمان مانند فضای
فیلم‌سازی‌مان شوخی‌ست

گفت‌و‌گو با پیمان قاسم‌خانی،
فیلم‌نامه‌نویس سینمای کمدی:
الماس و کرباس

گفت‌و‌گو با اصغر فرهادی
رو خط «گذشته»:

سينما برايم پلكان نيست

گزارش شصتمین دوره‌ی
جشنواره‌ی جهانی سن سباستین:
شصت‌سال كه چيزی نيست...

متن كامل گفت‌و‌گو
با ماهنامه‌ی «مهرنامه»،

به مناسبت
سی‌سالگی ماهنامه فیلم
:
ريشه‌ها

گفت‌و‌گوی ابراهيم حقيقی
با آيدين آغداشلو
درباره‌ی كتاب «صد سال اعلان
و پوستر فيلم در ايران»

گفت‌و‌گو با اصغر فرهادی
نويسنده
و كارگردان
جدایی نادر از سيمين
حقيقت تلخ، مصلحت شيرین
و رستگاری دريغ شده

قسمت اول | قسمت دوم  
قسمت سوم

بررسی كتاب
«پشت دیوار رؤیا»

بيداری رؤياها

كيومرث پوراحمد:
عبور از ديوار رؤياها،
همراه جادوگر قصه‌ها


تكنولوژی ديجيتال
و رفقای ساختار شكن‌اش
سينماي مستند ايران:
پيش‌درآمد


اسناد بی‌بديل
سينمای مستند ايران:
قسمت اول (۱۲۷۹ - ۱۳۲۰)


خانه سیاه است
سینمای مستند ایران:
قسمت دوم (۱۳۵۷ - ۱۳۲۰)


درباره‌ی آیدین آغداشلو:
پل‌ساز دوران ما


سایت ماهنامه فیلم، ملاحظات
و دغدغه‌های دنيای مجازی


گزارش پنجاه‌و‌ششمين دوره‌ي
جشنواره‌ي سن سباستين
(اسپانيا، ۲۰۰۸)
... به‌خاطر گدار عزيز

گفت‌و‌گو با آيدين آغداشلو
درباره‌ی مفهوم و مصداق‌های
سينمای ملی

جای خالی خاطره‌ی بلافاصله

گفت‌و‌گو با مانی حقيقی
به‌مناسبت نمايش كنعان

پرسه در كوچه‌های كنعان

گفت‌و‌گو با محمدعلی طالبی
از شهر موش‌ها تا دیوار

شور و حال گمشده

سين مجله‌ی فيلم،
سينمايی است، نه سياسی


گفت‌و‌گو با رضا میرکریمی
به‌مناسبت نمایش به‌همین سادگی

خيلی ساده، خيلی دشوار

گفت‌و‌گو با بهرام توکلی
به‌مناسبت
 نمایش
پا برهنه در بهشت

پا برهنه در برزخ
 

گمشدگان

گزارش چهل‌ودومین دوره‌ی
جشنواره‌ی کارلووی واری
(جمهوري چك، ۲۰۰۷)

پرسه در قصه‌ها

پرویز فنی‌زاده،
آقای حكمتی و رگبار

نمايشی از اراده‌ی سيزيف

گزارش چهل‌وهفتمین دوره‌ی
جشنواره‌ی تسالونیكی
(یونان) - ۲۰۰۶

پشت ديوار رؤيا

گفت‌وگو با رخشان بنی‌اعتماد 
درباره‌ی
خون بازی

مرثيه برای يك رؤيا

خون‌بازی: شهر گم‌شده

گفت‌وگو با رسول ملاقلی‌پور 
کارگردان
میم مثل مادر

ميم مثل ملاقلی‌پور

گفت‌وگو با ابراهیم حاتمی‌کیا 
درباره‌ی
به‌نام پدر
:

به‌نام آينده

برای ثبت در تاریخ سینمای ایران

یاد و دیدار

گفت‌و گو با جعفر پناهی
گزارش به تاريخ

گفت‌وگو با مرتضی ممیز
خوب شيرين

گزارش/ سفرنامه‌ی
پنجاه‌ و دومین دوره‌ی
جشنواره‌ی سن‌سباستین


گفت‌وگو با بهمن قبادی
 قسمت اول
/ قسمت دوم
 قسمت آخر

گفت‌وگو با عزیزالله حمیدنژاد
 قسمت اول
قسمت دوم
 قسمت سوم

گفت‌و گو با حسین علیزاده
 قسمت اول
قسمت دوم
 قسمت سوم

گفت‌وگو با گلاب آدینه
مهمان مامان را رايگان
بازی كردم


نقطه‌چین، مهران مدیری،
 طنز، تبلیغات و غیره


کدام سینمای کودکان و نوجوانان

جیم جارموش‌ وام‌دار شهید ثالث!

تاریخچه‌ی پیدایش
 کاریکاتور روزنامه‌ای


سینماهای تهران، چهل سال پیش

فیلم‌ شناسی کامل
 سهراب شهید ثالث


ارامنه و سینمای ایران

بی‌حضور صراحی و جام

گفت‌وگو با حمید نعمت‌الله:
مگر روزنه‌ی امیدی هست؟

«شاغلام» نجیب روزگار ما

اولین مجله سینمایی افغانستان

نگاهی به چند فیلم مطرح جهان

گزارش سی‌وهشتمین دوره‌ی
 جشنواره کارلووی واری


نگاهی به فیلم پنج عصر
ساخته‌ی سمیرا مخملباف

چیزهایی از «واقعیت» و «رویا»
برای بیست سالگی ماهنامه‌ی فیلم


بایگانی:
شهريور ۱۳۹۷

۰۱ شهريور ۱۳۹۶

شماره‌ی 529 ماهنامه فيلم، شهریور 1396


 

 

 

 

 

فهرست مطالب 

 

سینمای ایران
خشت و آینه:
ضایعه‌های جامعه‌ی در حال گذار/ سایه‌‌روشن‌های نقد/ گود و گرداب/ حباب‌های روی پرده/ یک قاب عکس خالی/ غلط ننویسیم 6 - سینمای اجتماعی و چند عبارت دیگر
تازههای سینمای ایران: کار کثیف (خسرو معصومی)/ اولین امضا برای رعنا (علی ژکان)/ هایلایت (اصغر نعیمی)/ یک حادثه‌ی فرهنگی تازه و ابتکاری/ لیلا حاتمی در کانادا
فرصتهای ازدسترفته: چرا شبکه‌ی نمایش خانگی همه‌ی فیلم‌ها را یک جور عرضه می‌کند؟
دشواری کار اهل صداقت: درباره‌ی وزیر جدید فرهنگ و ارشاد اسلامی
نگاهی به دو نمایش «بوف نهچندان کور» و «اعتراف»: حتی اگر خودمان را بکشیم/ یک داستان اخلاقی سرراست
درگذشتگان: فریدون آزما: فریدون آزما... که از دستش دادیم!/ وحید نصیریان: غریبه در وطن/ عطاالله بهمنش: خط پایان آقای گزارشگر/ حبیب‌الله کاسه‌ساز: تهیه‌کننده و مدیر
دیدهبان: پدر، پسر، روح‌القدس
انیمیشن در اتاق خواب: گفت‌وگو با سروش رضایی، انیماتور و طنزپرداز
نگاهی به گذشته: برادران رشیدیان، سینما رکس و کودتای 28 مرداد
تهراننوآر: تریلرهای ساموئل خاچیکیان

نقد فیلم
چهار نقد بر ساعت 5 عصر (مهران مدیری)/ گفت‌وگو با سیامک انصاری/ نقدی بر سارا و آیدا (مازیار میری)/ نقدی بر بیستویک روز بعد (محمدرضا خردمندان)/ نقدی بر کوه (امیر نادری)/ گفت‌وگو با امیر نادری/ دو نقد بر شاعران زندگی (شیرین برق‌نورد)/ نقدی بر هفت معکوس (مهدی خسروی)/ نگاهی دیگر به رگ خواب (حمید نعمت‌الله)/ دو تصویر از زن در دو فیلم ایرانی ویلاییها و رگ خواب/ نگاهی به سه مستند از محمد احسانی: دود، بانوی ارومیا و روزگاری هامون
گزارش اکران:
وضعیت قرمز برای نیمه‌ی دوم/ بی‌مسئولیتی

سینمای جهان
نمای دور: انیمیشن تازه‌ی مت گرونینگ و فصل چهارم بوجک هورسمن/ چه کسانی پای کدام مجموعه‌ها خودکشی می‌کنند؟/ پس چرا دیترویت نمی‌فروشد؟/ جنازه‌ی خوبی باش عزیزم!/ فصل‌های تازه‌ی سریال‌های محبوب در راه است/ بازگشت دانیل کریگ در نقش جیمز باند/ خبرهایی از جشنواره‌ی ونیز/ حرف اول و آخر، همچنان در دهان مردان سفیدپوست!/ جایزه‌ی فیلم آسیایی برای کسی که مادام بوواری نبود
روی پرده: دانکرک (کریستوفر نولان)/ دیترویت (کاترین بیگلو)/ دورترین (ایمر رینولدز)/ چکامه‌ی بیپایان (آلخاندرو یودورووسکی)/ کلمبوس (کوگونودا)
فیلمهای روز: شاه آرتور: افسانه‌ی شمشیر (گای ریچی)/ شهر گمشده‌ی زد (جیمز گری)/ تنها در برلین (وینسنت پرز)
نمای متوسط: نام تو (ماکوتو شینکای)/ سوی دیگر امید (آکی کوریسماکی)/ اوکجا (بونگ جون هو)/ عاشقان (آزازل جیکوبز)
فلاشبک در نمای متوسط: درباره‌ی جدال در دیابلو (رالف نلسن): ستاره‌ی سیاه
نمای درشت: ورود (دنیس ویلنوو): روزی که زمین از حرکت ایستاد/ برخورد نزدیک از نوع پنجم/ تابلوی آفرینش/ گزیده‌ی نظر منتقدان/ حرف‌های تازه‌ی ایمی آدامز: هوای تازه/ گفت‌وگو با دنیس ویلنوو
نگاهی به کارنامه‌ی زاویه دولان: بازگشت به خانه؛ بازگشت به بغض و خاطره
گزارش جشنوارههای کارلووی واری و بولونیا: پنجاه‌ودومین جشنواره‌ی کارلووی واری: بحران‌های روزگار ما/ جشنواره‌ی سینمای بازیافت‌شده (بولونیا): سفر به سیاره‌ی سینما

همکاران این شماره: بهداد آوندامینی،احمد امینی، عباس بهارلو، محسن بیگ‌آقا، ارسیا تقوا، مسعود ثابتی، حدیث جان‌بزرگی، محسن جعفری‌راد، شهرام جعفری‌نژاد، مصطفی جلالی‌فخر، رضا حسینی، احسان خوش‌بخت، مهرزاد دانش، شهزاد رحمتی، آنتونیا شرکا، نیوشا صدر، جواد طوسی، بهزاد عشقی، مازیار فكری‌ارشاد، دامون قنبرزاده، عقیل قیومی، علیرضا گلپایگانی، غزل گلمکانی، حمیدرضا مدقق، حسن ملکی، مرتضی مؤمنی، امید نجوان، سمانه نیک‌اختر، کیومرث وجدانی
روی جلد:  بیست‌و‌یك‌روز بعد (محمد‌رضا خردمندان)/ عكس از نوید سجادی‌حسینی

 

 چشم‌انداز ۵۲۹

درباره‌ی وزیر جدید فرهنگ و ارشاد اسلامی: دشواری کار اهل صداقت
مهرزاد دانش:
مدیریت فرهنگی در جامعه‌ی ما کار دشواری است. از یک طرف باید به عنوان نماینده‌ی حاکمیت، موظف به رعایت و انجام بایسته‌های حقوقی و خواسته‌های بالادستی بود و از طرف دیگر، تعهد مدنی نسبت به گشایش حداکثری کار اهل فرهنگ ایجاب می‌کند که آزادی‌ها و تساهل‌ها و پرهیز از دخالت‌ها هر چه بیش‌تر شود. در این میان البته گروه‌های مرجع غیرحکومتی هم هستند که میانه‌ی خوبی با فرهنگ و هنر مدرن ندارند و هر از چند گاهی با اظهارات خود مشکلاتی را برای این فضاها می‌آفرینند. جمع بین این دو نقش و ایجاد مفاهمه بین گروه‌های با دیدگاه‌های متعارض، گاهی بسیار دشوار می‌شود. شاید...

دیدهبان: پدر، پسر، روحالقدس
شاهین شجری‌کهن:
در شرایطی که همه از ضرورت خصوصی‌سازی و جدایی دولت از سینما حرف می‌زنند، نقش دولت در چرخه‌ی حیات سینما غیرقابل‌حذف است. در طول چند دهه وزارت ارشاد سعی کرده جوامع هنری را (با مقادیری تعارف و زورچپانی و چشم بستن بر حقایق ساده) در قالب «خانواده» تعریف کند و در «خانواده»ی سینما، سازمان سینمایی نقش پدر را بازی می‌کند. کار این سازمان عملاً در دو زمینه‌ی اصلی متمرکز است: وادار کردن بچه‌های سربه‌هوا به حرف گوش کردن، و نخودچی و کشمش گذاشتن در جیب بچه‌های حرف‌گوش‌کن. مدت‌هاست که...

انیمیشن در اتاق خواب: گفتوگو با سروش رضایی، انیماتور و طنزپرداز
هوشنگ گلمکانی:
سروش رضایی با «سوریلند»ش چند سال است با انیمیشن‌های کوتاه انتقادی و بامزه‌اش در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی بسیار محبوب و تبدیل به یک برند شده است. محصولات او و اصولاً این نوع کار یک‌نفره‌ی ساده، حاصل خاص این دوران است؛ انیمیشن‌هایی ساده و کوتاه که سوژه‌هایش را از پیرامونش و به‌خصوص از فضای مجازی می‌گیرد، با ذوق و هنرش آن را پردازش می‌کند و دوباره آن را به منابع الهامش پس می‌دهد. او جوانی محجوب و مأخوذبه‌حیا است که اولش زیاد رغبتی به مصاحبه هم نداشت. بعدش البته رضایت داد و حسابی هم حرف زد...

نگاهی به گذشته: برادران رشیدیان، سینما رکس و کودتای 28 مرداد
عبـاس بهارلـو:
«سینما ركس» (خیابان لاله‌زار، نبش كوچه‌ی البرز) با سرمایه‌ی قدرت‌الله، سیف‌الله و اسدالله رشیدیان، فرزندان حبیب‌الله رشیدیان، كه همگی از مأموران سفارت انگلستان بودند و بعدها در كودتای 28 مرداد 1332 مشاركت فعال داشتند، ساخته شد. «آنان نیز مانند پدرشان ارتباطات محکمی با انگلیسی‌ها داشتند و در سال‌های دهه‌ی 1940 با انگلیسی‌ها در ایران کار کرده بودند. برادر بزرگ‌تر سیف‌الله موسیقدان و فیلسوف بود و مغز این گروه سه نفره به شمار می‌رفت. بسیار خوش‌صحبت و مهمان‌نواز بود. عاشق تاریخ سیاسی بود و...

سینمای جهان - هرآنچه میخواستید به عنوان بازیگر نقش جسد بدانید
اما جرأت نداشتید از مرده‌ها بپرسید
شادی صدر:
بازی در نقش جسد ظاهراً کار ساده‌ای به نظر می‌رسد، به‌خصوص در سینما و تلویزیون ما که نمایش طولانی‌مدت اجساد مرسوم نیست و معمولاً پس از لحظه‌هایی کوتاه، آن هم در نمای دور، روی جنازه را می‌پوشانند یا آن را در پتو یا میان فرش می‌پیچند که به روحیه‌ی ظریف و شکننده‌ی تماشاگران هموطن آسیبی وارد نشود و اتفاقاً در همان لحظه‌های کوتاه نیز اجساد به‌وضوح نفس می‌کشند و اگر مجال بیش‌تری داشته باشند بفهمی‌نفهمی پلکی هم می‌زنند که خیال تماشاگر و روحیه‌ی شکننده‌اش از بابت زنده بودن آنان راحت شود. اما اگر قرار باشد بازیگری در فیلمی مانند کالبدشکافی جین دو، نقش جسد، آن هم نقش جسد جین دو را بازی کند چه‌طور؟...

فیلمهای روز - شاه آرتور: افسانه‌ی شمشیر (گای ریچی): خدا قوت، آقای پندراگون عزیز!
شاهین شجری‌کهن:
شاه آرتور: افسانه‌ی شمشیر مستقیماً تحت تأثیر بازی تاجوتخت است و به‌خصوص در معماری و فضاسازی می‌توان متوجه مشابهت‌های چشم‌گیری شد؛ از جمله شباهت بین «دیوار» در سریال و قلعه‌ی نظامی در فیلم، غول‌هایی چند برابر اندازه‌ی انسان و جانورهایی در خدمت اربابان‌شان، اژدها و موجودات پرنده، سلاح‌های سنگین با قدرت‌های جادویی و در نهایت نوعی زیبایی‌شناسی اگزوتیک که خودش را در قالب طراحی شمشیرها و زره‌ها و تن‌پوش‌های فلزی نشان می‌دهد. شوالیه‌های غرق در آهن، به کمک برگستوان و زین و دامن‌های بلند لباس‌شان، با اسب‌شان یکی می‌شوند و...

شهر گمشده‌ی زد (جیمز گری): راه‌های افتخار
رضا حسینی:
جیمز گری در زمره‌ی فیلم‌سازان محبوب جشنواره‌ی کن قرار می‌گیرد؛ از شش فیلم بلندی که او تا امروز ساخته، چهارتای آن‌ها در بخش رقابتی این رویداد سینمایی بزرگ حاضر شدند. وی که شاهکار دو عاشق (2008) را در کارنامه دارد (زنده‌یاد ایرج کریمی نقدی خواندنی و پرنکته بر این فیلم نوشت) سال گذشته پس از وقفه‌ای سه‌ساله با شهر گمشده‌ی زدبه سینما برگشت که واقعاً مورد بی‌مهری قرار گرفت؛ فیلمی که برنامه‌ی اختتامیه‌ی جشنواره‌ی نیویورک 2016 بود اما به جای اکران در فصل جوایز، چهاردهم آوریل 2017 روی پرده رفت تا شانسی برای حضور در فصل جوایز پیش رو هم نداشته باشد!...

بزرگتر، غریبتر، رازآلودتر
دامون قنبرزاده:
شهر گمشده‌ی زد فیلمی پرماجرا و هیجان‌انگیز از روی داستانی واقعی‌ست درباره‌ی مکتشفی که شیفته‌ی رمز و راز جنگل می‌شود. او حتی در بحرانی‌ترین لحظه‌های زندگی‌اش، به عنوان مثال در میدان جنگ، همچنان به یاد محیط جنگل به سر می‌برد. مردی که انگار ذاتش جست‌وجو و رفتن به سمت ناشناخته‌هاست. همچنان‌که پیرزن کف‌بین هم به او می‌گوید سرنوشتش بودن در جنگل است وگرنه روحش آرام نخواهد گرفت. همچنان‌که انگار پسرش هم مانند خودش تمایلی غریب به...

تنها در برلین (وینسنت پرز): درسی از بزرگان
محسن بیگ‌آقا:
تنها در برلین فیلم جذابی است. در دنیایی که سرعت و شلوغی صحنه‌ها اهمیت پیدا کرده، فیلم به دنبال قاب‌های زیبا و چشم‌نواز است. فضاهای مه‌گرفته و محله‌های قدیمی برلین، تماشاگر را یاد آثار نابغه‌ی فقید سینمای آلمان، راینر ورنر فاسبیندر می‌اندازند و فیلم معروفش میدان الکساندر برلین (1980). فیلم‌نامه‌ی دقیق فیلم، مدام تماشاگر را با حوادث مختلف - از جمله تعقیب‌وگریزهای متعدد هنگام پخش اعلامیه، دستگیری مردی که شبیه اتو است یا سرقت گروه‌های مختلف نازی از خانه‌ی زن یهودی - در تعلیق نگه می‌دارد...

فلاشبک در نمای متوسط: درباره‌ی جدال در دیابلو (رالف نلسن): ستاره‌ی سیاه
مسعود ثابتی:
رالف نلسن با جدال در دیابلو در نیمه‌ی دوم دهه‌ی شصت دوره‌ای که وسترن بین دو قطب نیرومند لئونه و پکین‌پا در نوسان است به شکلی استثنایی موفق به پیوند مختصات و ویژگی‌های یک وسترن کلاسیک با روش‌شناسی و لحن ویژه‌ای می‌شود که تنها در این مقطع تاریخی قابل‌دست‌یابی است. دهه‌ی 1960 دوره‌ی پایان کار استادان و بزرگان سینمای وسترن و دوران جای‌گزینی تک‌فیلم‌ها و نمونه‌های منفردی است که هر یک به نحوی در پیوند با وجوه و جنبه‌های خاص سینما و جامعه در این دهه ساخته شده‌اند...

نمای درشت - ورود (دنیس ویلنوو): روزی که زمین از حرکت ایستاد
مسعود ثابتی:
در چند سال اخیر، تعدادی از مطرح‌ترین نمونه‌های ژانر علمی‌خیالی، بیش از ارزیابی قدرت سفر انسان به فضا و پرداختن به آینده در فضاهای پساآخرالزمانی، ترجیح داده‌اند به راه‌های نمایش اشتراک‌های انسانی در دنیا بیندیشند؛ و این فیلم جاه‌طلبانه و موفق ویلنوو، همچون جاذبه، میانستارهای و مریخی، اثری از این دست محسوب می‌شود: فیلمی با تم تغییر دنیا در یک نقطه‌عطف زمانی بزرگ، که اما درست در لحظه‌ی گسترش روایت جهان‌‌شمولش، به قصد تمرکز بر یک داستان منحصربه‌فرد شخصی و کوچک تغییر جهت می‌دهد...

برخورد نزدیک از نوع پنجم
مازیـار فکری
ارشـاد: کارشناسان علوم فضايي شش نوع برخورد نزديک و بي‌واسطه ميان انسان و موجودات فضايي تعريف کرده‌اند. بنا بر تعريف استيون گرير، بنيان‌گذار مرکز مطالعات دانش فرازميني، پنجمين نوع برخورد نزديک شامل ديدارهاي مشترک، تماس‌هاي دوجانبه و محتواي توليدشده از طريق ارتباط آگاهانه يا داوطلبانه ميان انسان و موجوداتي از کره‌اي بجز زمين مي‌شود. نوعي همکاري با هوش فرازميني که طبق گزارش‌هاي ثبت‌شده، از نيمة قرن بيستم به بعد عده‌اي مدعي تجربة اين نوع برخورد بوده‌اند. ورود بر محور چنين ايده‌اي بنا شده...

تابلوی آفرینش
هوشنگ گلمکانی
: شکل دایره‌وار فیلم، چه در ساختار و چه در عناصر بصری و مفاهیمش، اشاره به همین ویژگی پدیده‌ی حیات دارد که زوال هم جزیی جدایی‌ناپذیر از آن است و با آن مفهوم پیدا می‌کند؛ شاید اگر زوالی در کار نبود چرخه‌ی حیات هم ادامه پیدا نمی‌کرد و جایی به بن‌بست می‌رسید. از این رو مقدمه‌ی دوسه‌دقیقه‌ای فیلم که مرور کلیپ‌وار تولد و مرگ هانا، دختر لوییز بنکس، است می‌تواند همان مؤخره‌ی فیلم باشد؛ یا برعکس...

نگاهی به کارنامه‌ی زاویه دولان: بازگشت به خانه؛ بازگشت به بغض و خاطره
مـرتضی مـؤمنی:
دولان در آخرین فیلمش، اینجا آخر دنیاست (2016)، بعد از تام... بار دیگر به سراغ یک نمایش‌نامه رفته و این بار متن یکی از مطرح‌ترین نمایش‌نامه‌نویسان سال‌های اخیر فرانسه را برگزیده است. ژان‌لوک لاگارس اینجا آخر دنیاست را در 1990 نوشت. لاگارس در سپتامبر 1995 در 38سالگی بر اثر ایدز درگذشت. او هشت سال قبل از مرگش به بیماری خود پی برده بود. شباهت شخصیت محوری اینجا آخر دنیاست، لویی نویسنده و بیمار، با خالق نمایش‌نامه قابل‌ملاحظه است...

گزارش پنجاهودومین جشنواره‌ی کارلووی واری: بحرانهای روزگار ما
کـیومرث وجـدانی:
هدف جشنواره‌ی کارلووی واری همیشه بالاترین حد استاندارد فرهنگی سینماست و دنبال تزیین آن با ستارگان نیست. بنابراین دعوت سه نفر به این دوره از جشنواره کمی غیرمعمول به نظر می‌رسد. کیسی افلک، جرمی رنر و اوما تورمن برای دریافت جایزه‌ی افتخاری مدیر جشنواره دعوت شده بودند. اما دعوت کن لوچ و پل لاورتی و همچنین جیمز نیوتن هاوارد آهنگ‌ساز بیش‌تر با سیاست جشنواره هماهنگ بود، که برای دریافت جایزه‌ی یک عمر فعالیت هنری دعوت شده بودند. برای بزرگداشت کن لوچ دو فیلم زمین و آزادی و شانزدهسالگی شیرین را نمایش دادند. ولی بزرگداشت اصلی متعلق به کنجی میزوگوچی، با نمایش یازده فیلمش بود...

گزارش جشنواره‌ی سینمای بازیافتشده (بولونیا): سفر به سیاره‌ی سینما
بهداد آوندامینی:
شهر باستانی بولونیا با هوای گرمش میزبان عشاق سینماست. امسال برخی از بزرگ‌ترین منتقدان فیلم و محققان تاریخ سینما مهمان جشنواره هستند: جف اندرو، ژان‌میشل فرودُن، ژان دوشه، جاناتان رُزنبام، دیو کِر، میشل سیمان، کریستین تامپسن، دیوید بُردول، جانت بِرگ‌ستورم، کوین برانلو و غیره. نویسندگان جوان‌تر، انواع عشق‌فیلم‌ها، دانشجوها و استادان سینما و هنرهای دیگر، و چند سینماگر هم آمده‌اند. «سینماتک بولونیا» از مهم‌ترین مراکز مرمت و احیای فیلم‌های تاریخ سینماست. لابراتوار پیشرفته‌ی سینماتک هر سال چند غافل‌گیری برای تماشاگران جشنواره دارد، و با آرشیوهای فیلم مهم دنیا و کمپانی‌های فیلم‌سازی بزرگ در آماده‌سازی نسخه‌های جدید فیلم‌های کلاسیک همکاری می‌کند. امسال...

تهراننوآر: تریلرهای ساموئل خاچیکیان
احسان خوش‌بخت:
فیلم‌هایش مثل اسمش طنینی غریب داشتند و آمیزه‌ای بودند از آشنا و ناآشنا. درباره‌ی ساموئل خاچیکیان هر نظری داشته باشید، دشوار بشود انکار کرد که بعضی از حیاتی‌ترین فراز و فرودهای سینمای عامه‌پسند ایران و آثار ژانری‌اش را در فیلم‌های او می‌توان دید. در بهترین روزهای فیلم‌سازی‌اش، خاچیکیان کارگردانی بود که تقریباً در هر نما و هر صحنه ایده‌ای تازه به فیلم می‌آورد. انگار فیلم‌هایش را در روزهای شیدایی‌اش می‌ساخت که چند برابر همه انرژی داشت و این انرژی در بازی‌ها، صدای فیلم، نور و حرکت‌های بی‌قرار دوربینش ظاهر می‌شد و حتی گاه به مرز هیستری می‌رسید. با خاچیکیان سینمای ایران به نزدیک‌ترین حد ممکن به «نبوغ سیستم استودیویی» رسید...

نقد فیلم - ساعت 5 عصر (مهران مدیری): هیولای مدرن و ناپرهیزیهای ستاره‌ی طنز
بهزاد عشقی:
زمانی گمان می‌کردیم که نویسندگان ابسورد، موقعیت‌های ذهنی و شبح‌آلودی می‌پرورند که در زندگی واقعی مشابه آن را نمی‌توانیم ببینیم. اما اکنون این جفنگیسم و زبان معیوب به بخشی از زندگی روزمره‌ی ما بدل شده است. مهران مدیری نیز همین جنون و جفنگیسم و ابتذال زبان را در فیلم خود به نمایش گذاشته است. پرهام در این فیلم شخصیتی استثنایی است که انگار از سیاره‌ای دیگر آمده و به شکل تصادفی از شهر جنون‌زده‌ی تهران سر درآورده است. مهربان و سخاوتمند و نوع‌دوست است و از هر نظر با پیرامونیان خود متفاوت است...

ساعت گَسِ سینما
مصطفی جلالی‌فخر:
مدیری که توقع نداشت در برخورد با اولین فیلمش با این حجم از نظرهای منفی روبه‌رو شود، آن را ناشی از «دشمنی‌های پشت پرده» و «جریان‌های سیاسی» دانست و تأکید کرد که قرار نبوده تماشاگر یک فیلم کمدی باشید. اما توضیح نداد که قرار بوده شاهد چه فیلمی باشیم. یک فیلم اجتماعی تلخ که گاهی باعث خنده بر نابه‌سامانی شود؟ که می‌توانست بشود اما نشده است. آیتم‌های آشفته‌ی فیلم نه تأثیر دراماتیکی دارند و نه کششی برای تعقیب داستان ایجاد می‌کنند. حتی نمی‌تواند به سبک فیلم‌های مشابه که دارای چنین ساختاری هستند، به‌تدریج او را در محاصره‌ی رخدادهای پشت سر هم قرار دهد و دومینوی بدبیاری فزاینده درست کند؛ مثلاً شبیه تریلر بازی (دیوید فینچر، 1997)...

پنجاه‌سالگی
دامون قنبرزاده:
مدیری لحن طنازانه‌ای برای فیلم انتقادی‌اش انتخاب کرده؛ اما طنزی تلخ و سیاه. او بر عکس کمدی‌هایی که برای تلویزیون یا شبکه‌ی نمایش خانگی ساخته و اکثرشان بر کمدی کلامی استوار بودند، این بار به‌خوبی به کمدی موقعیت روی می‌آورد و ‌ته‌مایه‌های طنزی متفاوت را به فیلمش اضافه می‌کند. نمونه‌ها فراوان‌اند: دوربین از شلوغی بیمارستان به پرهام می‌رسد که صورتش زخمی‌ست اما در کنار او، پیرمردی رو به موت هم هست که با دهانی باز و کپسول اکسیژن در دست، خس‌خس‌کنان نفس می‌کشد و جلوه‌ای مضحک به صحنه می‌بخشد...

دور از اجتماع خشمگین
محمد محمدیان:
كارگردانی نخستین فیلم پس از 25 سال کار تلویزیونی كه بیش‌تر آن‌ها موفق بوده شاید به نظر دیر برسد؛ دیر كه نه، خیلی دیر برای استعدادی چون مهران مدیری كه می‌توان حدس زد از اول هم برای كارگردانی و ساخت نخستین فیلمش برنامه داشته. مطمئن باشید اصلاً همه‌ی آن مجموعه‌ها را ساخته تا به ساعت 5 عصر برسد. اما مدیری با كوله‌باری از تجربه‌های متفاوت در عرصه‌ی تلویزیون و شناخت درست مخاطب، و با پشتوانه‌ی محبوبیتش، به ساخت اولین فیلمش روی آورده. طنزی هم كه برای فیلمش برگزیده به پختگی رسیده؛ طنزی كه...

گفتوگو با سیامک انصاری: تأثیر تب‌خال در بازیگری!
محسن جعفری
راد: سیامک انصاری هنگام گفت‌وگو، پرطمأنینه، کوتاه و مختصر حرف می‌زند. لابه‌لای جمله‌ها سکوت کشداری می‌کند، با موهای سر و صورتش بازی می‌کند، به فکر فرو می‌رود و اغلب سعی می‌کند همه‌چیز را توضیح‌ناپذیر جلوه دهد و اعتقاد دارد که هر هنرمندی در طول سال فقط باید یک یا دو مصاحبه انجام دهد: مگر چه‌قدر حرف برای گفتن دارد؟! به خاطر همه‌ی این ویژگی‌ها، گفت‌وگو با او سهل و ممتنع به معنای دقیق کلمه است...

سارا و آیدا (مازیار میری): به نامِ زن، به کامِ مرد
آنتونیا شرکا:
یک فیلم‌ساز نمی‌تواند نام شخصیت‌های زن داستان را در عنوان فیلم بگذارد و از برداشت‌های منفی و مثبتی که در رابطه با نگاه او به زن ایجاد می‌کند، مصون بماند و به هر حال از او انتظار پاسخ‌گویی هم می‌رود. به زبان ساده، نمی‌توانید روی فیلم نام زنی را بگذارید و از این‌که تماشاگر را بابت تصویری که از زن در فیلم نشان داده‌اید مأیوس کرده‌اید، ناراحت شوید. چرا که عنوان فیلم، ویترین آن است و فیلم‌ساز ویترین فیلم را مطابق میل خودش می‌چیند. عنوان سارا و آیدا دو اسم خاص زنانه است، که نه‌تنها توجه تماشاگر را به ماجرای دو زن/ دختر جلب می‌کند بلکه او را به کشف رابطه‌ی آن دو نیز سوق می‌دهد

بیستویک روز بعد (محمدرضا خردمندان): ذاتاً کلیشه‌ای
دامون قنبرزاده:
خردمندان با وجود داستان و ایده‌ی تکراری‌اش که کپی‌برداری مدرنی‌ست از سینمای کودک دهه‌های شصت و هفتاد، موفق می‌شود داستانش را درست و بدون لکنت روایت کند و این خودش امتیاز بزرگی‌ست که اولین ساخته‌ی او را توجه‌برانگیز جلوه می‌دهد، هر چه هم که قدیمی باشد. فیلم‌های کودکانه‌ی آن دو دهه هرچند با حضور بچه‌ها و با موضوع‌هایی به‌ظاهر کودکانه ساخته می‌شدند اما ربطی به بچه‌ها نداشت و اتفاقاً برای بزرگ‌ترها ساخته شده بود و...

کوه (امیر نادری): توکوه بلند و  آن پرغروری
هوشنگ گلمکانی:
با وجود شباهت مضمون و پرداخت کوه با سایر فیلم‌های نادری، این به تعبیری متفاوت‌ترین فیلم کارنامه‌ی نادری است. او که البته پس از مهاجرت (حتی پیش از آن در ساخت ایران) لوکیشن فیلم‌هایش را عوض کرده بود اما این نخستین و تنها فیلم غیرمعاصر نادری است. او در اقدامی غیرمنتظره زمانی در قرون وسطی را در دل کوه‌های بلند آلپ در شمال ایتالیا به عنوان زمان و مکان داستان فیلمش انتخاب کرده است. این البته تنها تفاوت کوه با سایر فیلم‌های نادری نیست. مهم‌ترین تفاوت آن رویکرد اسطوره‌ای او به موضوع و داستان و شخصیت‌هایش است که زمان و مکان هم در این رویکرد نقش اساسی دارد...

گفتوگو با امیر نادری درباره‌ی «کوه»: عاشق کشورم هستم
ترجمه‌ی
غزل گلمکانی: برای فیلم ساختن همیشه خودم را در سخت‌ترین شرایط قرار می‌دهم و همیشه دنبال ایده‌های جدید هستم، چون برایم نوآوری مهم است./ ایران کشور شعر است. هیچ روزی بدون شعر در مورد عشق یا حرکت یا اقیانوس و غیره سر نخواهد شد./ شاید حالا هم یک سینماگر نابغه پیدا بشود که صدهزار برابر بهتر از من حرف بزند اما انرژی و دیوانگی من را نداشته باشد./ در کشورم نماندم تا کارگردانی معروف و قهرمان مردم بشوم و بعد از بزرگ کردن فرزندانم پیر شوم و بمیرم. می‌خواستم یک موج جدید یا دگرگونی یا حرکت جدیدی برای نسل بعد خودم انجام بدهم.

شاعران زندگی (شیرین برقنورد): آرامش سبز، پویش زرد
مهرزاد دانش:
شاعران زندگی، مفهوم شاعرانگی را تنها در گویش‌های پراحساس و زیبای خانم پارسی در بیان احساسش به هستی و مرگ و زندگی و محیط پیرامون و کار و خانواده و غیره جلوه نمی‌دهد، بلکه رنگ‌آمیزی شاعرانه با طبیعت محیط مهم‌ترین تبلور این معنا است. سبزی درختان و چمن‌ها، آبی آسمان، نور رعد، خاکستری گِل و آب‌های گل‌آلود و پاهای گِلی، و نهایتاً زردی زمین هنگام برداشت محصول، نوعی طیف رنگین به اثر داده است که انگار هر جزئش مصراعی از یک غزل است...

خوشیها و مصایب کار
عقیل قیومی:
شاعران زندگی می‌توانست چیزی باشد شبیه انبوه مستندهای تکراری و کسالت‌آور تلویزیونی که به محل کار شخصیت اصلی‌اش سرک می‌کشد و با لحنی الکن و مصاحبه‌محور سر و ته قضیه را هم می‌آورد. ولی این فیلم واجد ریتم درونی درست و گریزهایی‌ست که در فواصل فعالیت اصلی زن زده می‌شود تا ما را با وجوه متفاوت شخصیت آشنا سازد. گاهی روی تصویر سبزه‌زارهای بکر در حوالی خانه‌ی زن، وصف زندگی‌اش را می‌شنویم با قطعه‌هایی شعرگونه که خود سروده است...

هفت معکوس (مهدی خسروی): دلم گیج میره، سرم ضعف...
حـدیث جـان
بزرگی: با وجود نکته‌های مثبت هفت معکوس، کهمی‌توان آن را یک B-Movie دانست، وقتی در دام پند و اندرز می‌افتد از تأثیر حسی-روانی آن کاسته می‌شود. فیلم با این جمله‌ی راوی (صدای شهروز) تمام می‌شود: «می‌خوام بهتون یه توصیه بکنم. نه... خودمم از نصیحت خوشم نمی‌یاد. ولی باید به یه چیزی اعتراف کنم: وقتی بهتون یه فرصت می‌دن نشون بدین که لیاقتشو دارین.» این جمله‌ها در قالب چنین فیلمی عین نصیحت است!...

نگاهی دیگر به رگ خواب (حمید نعمتالله): باغ غرق خار
ارسیا تقوا:
ساده‌اندیشانه است که علت میل به تماشای سرنوشت مینا را فقط لیلا حاتمی بدانیم. اگر بگوییم فیلم را دنبال می‌کنیم چون می‌خواهیم بدانیم فرجام این عاشقانه به کجا می‌رسد؛ باز هم نمی‌تواند حدس درستی باشد. از اواسط فیلم و پیش از آن‌که کامران و خانم منصور را در فرودگاه ببینیم و بعد سیر قهقرایی مینا را شاهد باشیم هم مطمئن شده‌ایم رابطه‌ی کامران و مینا به پایان رسیده و دیگر عشقی در کار نیست...

دو تصویر از زن در دو فیلم ایرانی ویلاییها و رگ خواب: دو چهره‌ی حوا
بهزاد عشقی:
رگ خواب از نظر تیپ‌شناسی یونگ، به چهره‌ی مثالی زنی توجه نشان می‌دهد که می‌خواهد همواره «دختر کوچولوی بابا» باشد. مینا (لیلا حاتمی) داستان خود را برای پدری بازمی‌گوید که نخست در سایه است و بعد هم از دنیا می‌رود. حاتمی در این فیلم، همان پرسونای آشنای خود را به عنوان دختر کوچولوی بابا، استمرار می‌بخشد. یعنی چهره‌ی نوعی زن‌هایی را بازمی‌تاباند که حتی وقتی شوهر می‌کنند یا در پی استقلال برمی‌آیند، همچنان دختر کوچولوی بابا باقی می‌مانند. یا عشق را در مردهایی می‌جویند که تصویر پدر را به‌مثابه حامی و نجات‌دهنده کامل کنند...

نگاهی به سه مستند از محمد احسانی: سونامی نمک، وارونگی هوا و غربت تالاب
محمد جعفری: طی یک دهه‌ی اخیر که کشور ما در حوزه‌های آب، هوا و خاک دچار بحران‌های زیست‌محیطی حاد شده و انعکاس اخبار مربوط به قطع بی‌رویه‌ی د‌رختان جنگل، کم‌آبی رودخانه‌ها و خشک شدن تالاب‌ها به تیتر یک رسانه‌های داخلی و خارجی تبدیل شده، توجه مستندسازان کشور بیش از پیش به این موضوع جلب شده است. محمد احسانی با سه مستند دود، بانوی ارومیا و روزگاری هامون یکی از آن‌هاست.

2 لینک این مطلب


صفحه اصلی  وبلاگ مسعود مهرابی نمایشگاه کتاب‌ها تماس

© Copyright 2004, Massoud Merabi. All rights reserved.
Powered by ASP-Rider PRO