
فهرست مطالب
سینمای ایران
خشت و آینه: راه بیپایان/ گربهها و آدمها/ سلمانیهای ورشکسته و منتقدان اجارهای
زمین گرد است یا نه؟: جوابیهای به مطلب دکتر مصطفی جلالیفخر در دفاع مطلق از تیم پزشکی عباس کیارستمی و توضیحات جلالیفخر بر این جوابیه
جمچاره؟!: بحثهایی پیرامون پخش تیزر و آنونس فیلمهای ایرانی از شبکهی جم
نمایش خانگی: با اینا تابستون رو سر میکنیم/ مکالمه با اثر/ زیر گنبد کبود
رویدادها: فیلمهای تازه: قاتل اهلی (مسعود کیمیایی)، سد معبر (محسن قرایی)، پیدایش (آبتین مظفری)
مروری بر خبرهای مرداد: گرمای ملامت
به یاد جمشید ارجمند: وداع با یکی از پسرعموها/ کشف دوبارهی سینما/ آخرین نامه
پرسهزنی: هفتهی فیلم ناصر تقوایی: ملولهایی در پیشگاه ناخدا
تلفیق ناخوشایند بزدلی و خودشیفتگی: آن چه در طول زمان متحول شد و آن چه نشد
احوالپرسی: دیدار با فرخ نعمتی، فردوس کاویانی، حسین محباهری، حمید طاعتی
گفتوگو با مهدی هاشمی: كمال همنشین...
گفتوگو با محسن کیایی: لانهی زنبورهای خندان
نقد فیلم: دو نقد بر امکان مینا (کمال تبریزی)/ نقدی بر ایران سرای من است (پرویز کیمیاوی)/ دو نقد بر لانتوری (رضا درمیشیان)، گفتوگو با كارگردان/ نقدی بر زاپاس (برزو نیکنژاد)/ گفتوگو با شبنم مقدمی دربارهی ابد و یک روز، زاپاس و نفس/ دو نقد بر ممیرو (هادی محقق)/ نقدی بر قیچی (کریم لکزاده)
گزارش اکران: توفیق اجباری
چهارراه حوادث: چهارصدوچهلوچند روز بعد
معرفی و نقد کتاب: سه نفر بودیم/ آن چه بر من گذشت؛ دوربین، حرکت...، کات/ مطبوعات سینمایی ایران/ گونهی سینمایی/ نگاهی به رمان تازهی سینمایی داریوش مهرجویی: آن رسید لعنتی
سینمای جهان
خبر خوش برای طرفداران سریال بازی تاج و تخت: برگهای سرنوشتساز در راه است/ 43 سال پس از نمایش ترسناکترین فیلم تاریخ سینما: سریال جنگیر، همین امسال/ نخستین سریال وودی آلن در سپتامبر امسال/ فیلم جدید ایستوود در سپتامبر: کندهها و دودهای دیگر/ پروژهی جدید اسپیلبرگ، فیلمی تاریخی-مذهبی است: مورد عجیب استیون اسپیلبرگ/ بازگشت به گذشته: سریال سلاح مرگبار/ کاترین بیگلو و پروژهای جدید پس از چهار سال: فیلمی دربارهی شورشهای 1967 دیترویت/ سرنوشت دو سریال بسیار پرطرفدار: دامنهی پروندههای ایکس و آغاز میراث24/ درسهایی در باب بازسازی آثار کلاسیک/ بری لارسن و کارگردانی فیلم سینمایی/ بازگشت مری پاپینز سوار بر باد شرقی!/ سفر به غرب2 در 2017 بدون استیون چو: سینماگری که به رکورد شکستن عادت دارد/ نگاه رسمی سینمای جنگی آمریکا به وقایع تا چه حد موثق است؟: کوهی از دروغ و تحریف
روی پرده: معرفی فیلمهای تازهی سینمای جهان: جیسن بورن (پل گرینگرس)/ شلی (علی عباسی)/ مردان کوچک (آیرا ساکس)/ درنگ نکن (مارک بربیگلیا)/ کافه سوسایتی (وودی آلن)/ سفر ستارهای به فراسو (جاستین لین)
فیلمهای روز: نقدی بر ارتش بابا (الیور پارکر)/ نقدی بر مگره (اشلی پیرس)/ نقدی بر هر کس سهمی میخواهد (ریچارد لینکلیتر)/ نگاهی به دو فیلم ترسناک جدید مایک فلانگن پیش از آن که بیدار شوم و هیس / نقدی بر الویس و نیکسن (لیزا جانسن)
نمای متوسط: کافه سوسایتی (وودی آلن)/ غرق در ضد عفونیکننده (بنجامین استتلر)/ قوچها (گریمور هاکونارسون)
نگاهی به اقتباسهای سینمایی آثار شکسپیر: شاهزادههای تاریکی/ نگاهی به سه اقتباس سینمایی برتر تراژدی مکبث: عطش تباهکنندهی قدرت و تارهای درهمتنیدهی آز
گزارش پنجاهویکمین جشنوارهی کارلووی واری: نسیم از شرق اروپا میوزد
تماشاگر: کدام واقعیت
همکاران این شماره: آرامه اعتمادی، امیر پوریا، مسعود ثابتی، محسن جعفریراد، شهرام جعفرینژاد، مصطفی جلالیفخر، محسن خادمی، میلاد دارایی، پوریا ذوالفقاری، اشکان راد، محمد شهرزاد، احمد طالبینژاد، جواد طوسی، عسل عباسیان، بهزاد عشقی، علی فرهمند، مازیار فکریارشاد، سعید قاضینژاد، دامون قنبرزاده، مهدی موسوی، احسان ناظمبکایی، رسول نظرزاده، پرویز نوری، سمانه نیكاختر، کیومرث وجدانی، اصغر یوسفینژاد
چشمانداز ۵۱۲
جوابیهای به مطلب دکتر مصطفی جلالیفخر در دفاع مطلق از تیم پزشکی عباس کیارستمی: زمین گرد است یا نه؟
امیر پوریا: ... تعبیر ملاطفتآمیز شما مبنی بر این که «کسی مدعی بیخطایی پزشکی نیست» هم طبعاً دردی دوا نمیکند؛ چون عملاً آن «دادگاههای تخصصی» که نوشتهاید برای رسیدگی به این موارد «تدارک دیده شده»اند، همپای نهادهای جاسوسی فیلمهای پرشمار، اصرار به مخفیانه ماندن نتایج خود دارند که جلوهاش در همین پروندهی پزشکی آقای عباس کیارستمی، ناچار شدن خانوادهی ایشان به طرح شکایت پس از گذشت چهلمین روز درگذشت اوست؛ چون پاسخ شنیدهاند که تا شاکی خصوصی در کار نباشد، گزارشی از نتایج کمیسیون پزشکی در اختیار کسی قرار نمیگیرد. در نتیجه، در تصویر رسانهایشده در برابر افکار عمومی، همچنان داعیهی خللناپذیری، به قوت خود باقی میماند. این مال دیروز و امروز نیست. قدمتی تاریخی و تلخ دارد. برای این وابستگی ابنای بشر به پزشک نیز نیازی به روابط عمومی و سخنگوی رند نهادهای ذیربط نیست. ماهیت احتیاج آدمی به مراجعه و معالجه، این نگاه از بالا به بیمار و تأکید بر این که...
توضیحاتی بر یک جوابیه: به جاذبهی زمین دقت کن!
مصطفی جلالیفخر: ...نوشتهاید که چرا به شما میگوییم نباید «دربارهی موضوعاتی چنین حساس و تخصصی، همهی افراد با هر میزان سواد، نظر و حکم بدهند» و انتظار دارید مجاز باشید دربارهی همه چیز و به هر میزان، صاحبِ نظر و حکم باشید. شما هر چه هم که عصبانی باشید، جملهی درست همانیست که داخل گیومه گذاشتهاید. و خشم و اعتراضتان نسبت به واکنش جامعهی پزشکی در مورد «عدم صلاحیت تخصصی معترضان»، باعث کسب صلاحیت برای شما نمیشود. و اصلاً چرا فکر میکنید که صاحب شایستگی کافی در مورد مسائل تخصصی هستید؟ پیشنهاد میکنم با قصد کنجکاوی، سری به کتابخانههای پزشکی بزنید و محض نمونه کتاب هریسن را فقط ورق بزنید (درست شبیه کودکیمان و قبل از ورود به مدرسه که کتابها را ورق میزدیم). اگر منصف باشید، همین تورق، خیلی چیزها را برایتان روشن میکند. تازه این کتاب، یکی از مراجع بیماریهای داخلیست. این کتابها دیکشنری نیستند تا در مواقع لزوم، به آنها سر بزنیم...
بحثهایی پیرامون پخش تیزر و آنونس فیلمهای ایرانی از شبکهی جم: جمچاره؟!
احسان ناظم بكایی: چند کارگردان و بازیگر با خروج از ایران، رفتن به ترکیه و پیوستن به شبکهی تلویزیونی جِم، مدتی خبرساز شدند. این موج مهاجرت از پاییز سرد پارسال، داغ شد. در روزهایی که مدیریت محمد سرافراز، رییس مستعجل سازمان صداوسیما، رکودی نسبی در جام جم ایجاد کرده بود، عدهای از جام جم به شبكهی جِم نقل مكان كردند. این ماجرایی بود که جِم برای تلویزیون ساخت اما در حوزهی سینما هم شبکهی جِم با پخش پرتعداد تیزرهای سینمایی، بحرانی برای سینمای ما به وجود آورده است. این اتفاقها چهگونه روی داد؟...
مرور خبرهای مرداد: گرمای ملامت
پوریا ذوالفقاری: ماه گذشته خبرهای سینما همچنان دور پیامدهای درگذشت عباس كیارستمی و انتظار برای اعلام نتیجهی كمیسیون پزشكی دربارهی روند طیشده گذشت. چهارصد سینماگر و هنرمند هم با امضای نامهای با تیتر «شما تنها نیستید» خطاب به خانوادهی كیارستمی با آنها ابراز همدردی كردند. نامهای دیگر و اینبار مفصلتر مدتی بعد با تیتر «شما همچنان تنها نیستید» منتشر شد كه متنی مفصلتر و بیش از شش هزار امضا داشت. درخواست اصلی از كمیسیون پزشكی «اعمال شفافیت و عدالت» بود. این نامهها بازتاب گستردهای داشتند اگر نه جنجالیترین ولی مهمترین خبر سینمایی ماه گذشته بودند. ولی مرداد سینمای ایران اصولاً خبرهای حاشیهای زیادی دارد. نزدیك بودن جشنهای خانهی سینما معمولاً تیترهای زیادی را به خود اختصاص میدهد. این تیترها در كنار حاشیههای همشیگی سینما كه هیچ ربطی به ماه و هفتهای خاص ندارند و اصلاً انگار همزاد سینمای ایراناند، از مرداد ماه پرخبری میسازند...
به یاد جمشید ارجمند: وداع یكی از «پسرعموها»
پرویز نوری: جمشید در آن دوران به جمع «ستارهی سینما»ییها - پرویز(جان) دوایی، بهرام ریپور، هوشنگ بهارلو و منوچهر جوانفر - پیوست و خیلی زود در دل همهی ما جا گرفت. خودش این جمع را «پسرعموها» نام گذاشت. در طول سالها به همین عنوان با یكدیگر در رابطه بودیم. ارجمند بعد از ریپور تنها نویسندهی ما بود كه مطالب به زبان فرانسه را ترجمه میكرد (خاصه از مجلهی سنگین «كایهدو سینما») و پس از مدتی به نقد فیلم رو آورد و یادم هست كه نقد خوبی بر روح/ روانی هیچكاك نوشت. او...
من و ارجمند و نقد «مغولها»: کشفدوبارهیسینما
بهزاد عشقی: با مرگ نامآورانی که هویت و خاطرهها و شخصیت هنری ما را میسازند، میانگاریم که تکهای از وجود ماست که بر خاک میشود. در نتیجه تفاوتی بین خود و شخص درگذشته احساس نمیکنیم. فرقی هم نمیکند که متوفا فروزان باشد یا عباس کیارستمی، ارجمند باشد یا اصغر بیچاره، فردین باشد یا علی حاتمی و... ما طیفی از سینما دوستان قدیمی هستیم که در کنار همهی اینها پرورده شدیم و...
به جمشید همیشه مهربان...: آخرین نامه
محمد شهرزاد: یاد آن سالهای خیلی دور میافتم که در یک سفر به تهران برای رفتن پیش یک چشمپزشک، یک روز عصر با دوستی به دفتر مجلهی «ستارهی سینما» آمدیم و آنجا با تو آشنا شدیم. 52 سال پیش بود و شما پسرعموهای «ستارهی سینما» داشتید صفحهی 33دور موسیقی فیلمی وسترن را گوش میکردید. از من پرسیدید که آیا میدانم آن موسیقی مال کدام فیلم است؟ و نام آهنگساز را پرسیدید. نامهنگاری ما از آن زمان شروع شده بود...
پرسهزنی - هفتهی فیلم ناصر تقوایی: ملولهایی در پیشگاه ناخدا
امیر پوریا: حتی اگر حجم بسیار زیاد مستندها و آثار کوتاه او بهتمامی نشان داده میشد، باز مجموع آثار تقوایی همپا و همردهی میزان سرشاری ذهن و کلام او از ایدههای بدیع و برای ما بعید، نبوده و نیست. در نتیجه، این هفتهی فیلم و همهی آنچه گفتند و گفتیم، یک امتداد بسیار ضروری دارد که بدون آن، معنای این تقدیرها چون گردی در تندباد هواست: این که همه بکوشیم بستری فراهم کنیم تا او فیلمی دیگر بسازد...
تلفیق ناخوشایند بزدلی و خودشیفتگی!: آنچه در طول زمان متحول شد و آنچه نشد
شهزاد رحمتی: دورانی بود كه هنوز حتی اسم چیزهایی مثل وبلاگ و وبسایت و فیسبوك و ایمیل و از این جور پدیدهها را كسی نشنیده بود. بله؟ دویست سال پیش؟! نه بابا، كمتر از بیست سال پیش. باور بفرمایید. من آن موقع در ماهنامهی عزیز «فیلم»، علاوه بر نویسندگی و ترجمه، نمونهخوانی میكردم و مسئول آرشیو عكس مجله هم بودم و بعد شدم دستیار سردبیر. نمونهخوانهای امروزی شاید باورشان نشود كه آن موقع ما در كارمان از چه شیوههایی استفاده میكردیم. هنوز ابزار اصلی كارمان در مراحل آخر این كار، قیچی و چسب بود. از طرفی...
احوالپرسی - فردوس کاویانی: آلزایمر شایعه است
عسل عباسیان: مرد خوشخندهی همسران و آژانس دوستی و محلهی بروبیا هوش و حواس جمعی دارد و خوشحال است که اهالی مجله به یاد او هستند و همان ابتدا میگوید: «امیدوارم پایدار باشید.» وقتی حالش را میپرسم گلایهمند از شایعههاست و میگوید: «کمی ناخوشاحوالم و این به قلبم مربوط است اما خوشبختانه آلزایمر ندارم. آخر اسفند سال 92 آنژیو کردم و پیش از آن مدام حس میکردم که هر روز لاغر و لاغرتر میشوم...
گفتوگو با مهدی هاشمی: کمال همنشین...
مهدی موسوی: یک دزدی عاشقانه فیلمنامهی کاملی داشت؟
هاشمی: فیلمنامه کامل بود، اما ایرادهایی داشت که در اجرا اذیتمان کرد. منظور این فیلم نیست؛ در فیلم دیگری دیدهام بازیگر در اجرا لوسبازی درمیآورد و کارگردان خوشش میآید و میخندد و میگوید همین را بگیریم. آن کارگردان سلیقهاش در حد لوسبازی است. کارگردانان بزرگ چه در ایران و چه جهان هنرمندان بزرگی هستند. چرا من مدام میگویم آقای عیاری؟ فقط دو سریال و یک سینمایی با ایشان کار کردهام و اهل مبالغه هم نیستم...
گفتوگو با محسن کیایی: لانهی زنبورهای خندان
مهدی موسوی: در بارکد بازیها یکدست است، بهخصوص شما و رادان. صحنهها را رج میزدید یا بر اساس فیلمنامه پیش رفتید؟
کیایی: بر اساس فیلمنامه که از ته به سر بود کار کردیم. اصلاً رج زدن قصه و زمانبندی نداشتیم. بر اساس لوکیشنها جلو میرفتیم و واقعاً کار سختی بود. اگر شرایط فراهم بود باید از قسمت روحانی شروع میکردیم اما سکانسهای اولیه خیابانی و قسمت پارک بود و قسمت روحانی را آخرهای کار گرفتیم. سخت بود اما سعی کردیم گاف نداشته باشیم...
نگاه رسمی سینمای جنگی آمریكا به وقایع تا چه حد موثق است؟: كوهی از دروغ و تحریف
شهزاد رحمتی: واضح است كه تمام ادعاها دربارهی ناگهانی و برقآسا بودن حملهی «ناجوانمردانهی» ژاپن كه به قربانی شدن جوانان آمریكایی انجامید دروغ بوده است. خود دولت آمریكا بود كه عامدانه این جوانان بیخبر را قربانی كرد تا بتواند ریاكارانه خودش را تبرئه كند. جنگ ویتنام یكی از وقایع تاریخی است كه فیلمهای برجستهای به كارگردانی فیلمسازان معتبر با نگاهی انتقادی و خشمگینانه به آن پرداختهاند و بیشتر از همهی جنگهای معاصر آمریكا در سینما به آن پرداخته شده است. ولی حتی در تندوتیزترین این فیلمها...
ارتش بابا (الیور پارکر): صمد و همولایتیهایش در جنگ جهانی دوم
پوریا ذوالفقاری: ارتش بابا برای مخاطب ایرانی، فیلم آشنایی است. فیلم از همان الگویی تبعیت میکند که طبق آن فیلمها و سریالهای مشهوری پیش و پس از انقلاب در ایران ساخته شدهاند كه با مسامحه «کمدی روستایی» نامیده میشوند. الگویی که از مجموعهفیلمهای صمد تا سریال شبهای برره و فیلم ایرانبرگر را در بر میگیرد. بله، عجیب است که خاطرهی تماشای این آثار را یک فیلم انگلیسی در ذهن زنده کند. اما این اتفاق افتاده است. چهگونه؟...
نگاهی به قسمت اول سریال جدید «مگره»:: مگرهای ناامیدكننده
اشكان راد: اولین قسمت از سریال جدید مگره بدجورى ناامیدكننده است. براى مقایسه بد نیست فیلم درخشان ژان دلانوا با بازى ژان گابن را كه تقریباً شصت سال پیش بر اساس همین داستان و با همین نام ساخته شده ببینیم تا قضاوت بهترى دربارهی سیمنون و كارآگاهش داشته باشیم...
هر كس سهمی میخواهد!! (ریچارد لینكلیتر): دنیای بدون توازن
علی فرهمند: مهمترین ویژگی هر کس... انسجام و یكپارچگی تمپوی بصری آن است با هدف حفظ ریتم. اگر در توالی صحنهها دقت كنیم الگویی واحد و تکرارشونده را در آنها خواهیم یافت كه آن هم خود نوعی توالی را رعایت میكند: تمپوی ایستا/ تمپوی متوسط/ تمپوی شتابگیرنده. این الگو به این معناست که برای پرهیز از افت ریتم در فیلمی كه چندان متكی بر داستانپردازی نیست، صحنهها باید از الگویی تکرارشونده تبعیت کنند و...
نگاهی به دو فیلم ترسناك جدید مایك فلانگن (پیش از آن كه بیدار شوم و هیس): كابوسها و جیغها
دامون قنبرزاده: یک اصل مشهور فیلمنامهنویسی میگوید: «تا میتوانید موقعیت شخصیت اصلی داستانتان را پرمخاطره كنید، آن قدر که بیننده احساس کند هیچ راه گریزی وجود ندارد و کار تمام است.» نویسندگان هیس هم چنین ایدهای را در ذهن داشتهاند. مدی باید برای فرار از این موقعیت، چارهای غیر از راههای معمول بیندیشد و این همان جاییست که فیلم، مخاطب را با خود همراه میکند. ایدههایی که...
الویس و نیكسن(لیزا جانسن): ملاقات سلطان و رییسجمهور
هوشنگ گلمكانی: سینمای آمریكا در سوژهیابی به پختگی تحسینبرانگیزی رسیده و بهخصوص نگاهی دقیق و خریدارانه به شخصیتها و رویدادهای واقعی دارد. دیدار الویس پریسلی (1977-1935) و ریچارد نیكسن، با این كه یك بار دیگر در سال 1997 هم تبدیل به فیلم شده (ملاقات الویس با نیكسن، آلن آركوش) اما حالا بهزحمت كسی آن را به یاد میآورد و متأسفانه فیلم جدید مورد بحث هم درخور چنین حادثهای نیست...
كافه سوسایتی (وودی آلن): رونوشت دستچندمِ یک دیکتهی بیغلط!
آرامه اعتمادی: کافه سوسایتی یک کمدی-رمانتیک وودی آلنی است با همان جزییات و همان سبک تألیف و نگارش همیشگی. فیلم در سالهای درخشان دهههای 1930 و ۴۰ میگذرد و پر است از صحنههای زیبا و تصاویر دیدنی، مهمانیهای رنگارنگ و لباسهای تماشایی بورژواها و اشراف آمریکایی. رنگهای گرم و نورپردازی با تکیه بر طیف کرِم/ قهوهای/ طلایی در کنار دکور پرجزییات و طراحی صحنهی دقیق و...
غرق در ضدعفونیكننده (بنجامین استَتلر): هرگز فراموشت نخواهم كرد، تام گرنت!
شهزاد رحمتی: عنوانفیلم مفهومی دوگانه دارد: اشارهای به اسم اولین آلبوم گروه «نیروانا» - Bleach به معنای «ضدعفونیكننده» - كه گروه هم اسمش را از پوستری بهداشتی الهام گرفت كه معتادان را تشویق میكرد تا سوزن سرنگشان را «ضدعفونی» كنند! عنوان همچنین طعنهای است به «نظر خطاپوش» مراجع قانونی در برابر شواهد بوداری كه نظریهی خودكشی را زیر سؤال میبرد. انگار مراجع با آمیزهی سوءنیت، بیكفایتی، تنبلی و...
نگاهی به سه اقتباس سینمایی برتر تراژدی «مکبث»:
عطش تباهكنندهی قدرت و تارهای درهمتنیدهی آز
مسعودثابتی: مکبث حاصل تلاش دیگری از ولز برای بردن تماشاگر به دنیای گناه، آشفتگی و ترس است که این بار از طریق نمایشنامه شکسپیر انجام میشود. در اینجا بار دیگر با خودبزرگبینی همیشگی ولز و تصویر دیوانهوار او از خویش روبهرو میشویم. ولز با تبدیل خواهران جادو از مقام پیشگویان صرف به مجریان سرنوشت مکبث در اقتباسی که ستایش بزرگانی چون ژان کوکتو را برانگیخت، از تأویل کلاسیک نمایشنامه دور میشود و در این مسیر همهی تلاش فیلم برای رسیدن به اندیشهای درونی است که در آن بیشتر بر خودمحوری مکبث تأکید میشود تا بر رابطهی او با محیط اجتماعی و پیرامونش...
پنجاهویکمین جشنوارهی کارلووی واری: نسیم از شرق اروپا میوزد
کیومرث وجدانی: یک بار دیگر جشنوارهی کارلووی واری از همان قالبی استفاده کرده که در طول سالها آزمونش را با موفقیت پس داده است. تأکید اصلی جشنواره روی نمایش بهترین فیلمهای جمهوری چک و محصولات اروپای شرقی است و در کنارش طیف گستردهای از فیلمها از سراسر جهان؛ از جمله آثار قابلتوجه جشنوارههای دیگر مانند تونی اردمان، جولیتا و پترسن. امسال در مجموع دویست فیلم بلند به نمایش درآمد (شامل 166 اثر داستانی و 34 مستند) و بخش عمدهاش یعنی 48 فیلم از کشورهای شرق اروپا بود. در این میان 21 فیلم نخستین نمایش جهانیشان را تجربه میكردند و...
تماشاگر: کدام واقعیت
ایرج کریمی: تفاوت سینمای آمریکا به عنوان یک صنعت سینمایی بزرگ با سینمای هند که صنعت سینمای بزرگ دیگر جهان با تولیدات سالانهای حتی بیشتر از هالیوود در نکتهی ظریف و مهمیست که به نوع رویکردشان با تماشاگر بازمیگردد. هر دو سینما تماشاگرمحورند اما در حالی که تکیهی سینمای هند بر مطالبات کنونی تماشاگر و بازتولید آن است (و از این راه به ادامهی وضع موجود و نظام اخلاقی فعلی کمک میکند)، سینمای آمریکا حتی مطالبات تماشاگرش را هم خودش میآفریند و این کار را در سطحی جهانی به انجام میرساند...
نقد - امكان مینا (کمال تبریزی): زیر سایهی تردید و تفنگ
پوریا ذوالفقاری: 1360 دوران پرماجرایی است. مستعد این که هر قصهای از عاشقانه تا ماجرایی و اکشن را بر بستر سیاسی یا اجتماعی و نوستالژیک این دهه قرار دهیم و تبدیل به فیلمی تماشاییاش کنیم. در تاریخ هر سرزمینی از این دورهها کم نیست. دههی 1940 در آمریکا و دههی 1960 در اروپا هم چنین کارکردی دارند. ولی سینماگران ما در این دیار از مشكلی رنج میبرند که همتایان اروپایی و آمریکاییشان با آن بیگانهاند؛ ما هیچچیز را حفظ نکردهایم. ظاهر شهرها تغییر فراوانی کردهاند. اصلاً تفاوتها...
امکانی که نیست
مازیار فکریارشاد: فیلمنامهی امکان مینا مصالح داستانی اندکی دارد. به همین دلیل دچار کندی ریتم درونی و ضرباهنگ بیرونی است که برای فیلمی ماجرایی و پرتحرک ضربهای اساسی است. جز یکیدو مورد کوتاه و گذرا، پیرنگ فرعی و خردهقصه، حاشیهای در فیلم به چشم نمیخورد. خردهداستانها هم بهسرعت به دست فراموشی سپرده میشوند تا فیلم به قصهی اصلی بپردازد. قصهای که پیچوخم روایتی چندانی ندارد و...
ایران سرای من است (پرویز کیمیاوی): بومیگرایی تجربی، مستندگرایی ذهنی
رسول نظرزاده: در ایران... نیز دو شیوهی نمایشی کهن ایرانی به شکلی موازی در ساختمایهی آن قرار گرفته است. ابتدا شیوهی «مشاعرهی نمایشی» در ساختمان فیلم به آن توجه شده است. این شیوه در بازی و مکالمه با شعر شاعران گذشته میان پدر و پسر در هنگام اصلاح موی پدر در خانه دیده و شنیده میشود و در ادامه با شروع سرگردانیهای نویسنده بعد از مراجعه به اداره و اتاق نظارت و ممیزی، به حضور شاعرها در دنیای ذهنی او میانجامد...
لانتوری (رضا درمیشیان): مرگ قورباغهها
هوشنگ گلمكانی: مهمترین نكتهای كه در فرم فیلم تازهی درمیشیان به چشم میخورد، انتخاب ساختاری تجربی شبیه به فیلمهای زیرزمینی مكتب نیویورك است كه نشانههایش در بغض و عصبانی نیستم! هم بود و اینجا نهتنها تشدید كه گاهی در آن افراط شده است. استفاده از قالب مصاحبههای رو به دوربین به شكل مستندهای اجتماعی منجر به حضور قابهایی ساكن و ایستا در بخشهایی از فیلم شده كه با ساختار قاببندیهای سایر نماهای فیلم و حتی كل فیلمهای درمیشیان متفاوت است. شاید از همین روست كه...
روایت ارسطویی و دنیای کهنهی نو
بهزاد عشقی: لانتوری فیلمی است که ادعای نوگرایی دارد، به همین دلیل جدا از اکران آزاد، زیر سقف سینمای «هنر و تجربه» نیز بهمثابه تجربهای جدید به نمایش درآمده است. آیا لانتوری در واقع تجربهای جدید در فرم و روایت و پرداخت سینمایی است؟ چنین نیست و فرم در این فیلم نهتنها بدیع و مبتکرانه نیست، بلکه آزارنده و جلوهفروشانه است...
گفتوگو با رضا درمیشیان: فیلمساز درد
جواد طوسی: برخی میگویند درمیشیان در لانتوری خواسته یک شو و هیاهو راه بیندازد...
درمیشیان: همهی هدف من فریاد زدن دردهای قربانیان اسیدپاشی، نشان دادن مختصات تعدادی آدم و تعریف یک قصه بود. اگر این موارد آنها را عصبانی کرده، قطعاً هدف من نبوده. هیچوقت موقع فیلم ساختن با خودم نمیگویم یک جور بسازم که فلانی خوشش بیاید یا بدش بیاید. قطعاً از انرژیهای مثبت خوشحال میشوم و دوست دارم مردم فیلم را ببینید و بحث کنند اما وقتی فضای صفر و صدی دربارهی فیلم به وجود میآید یعنی موفق است. فیلمی شکست خورده که واکنشها نسبت به آن خنثی باشد...
زاپاس (برزو نیکنژاد): نخندیدن دلیل بر جدی بودن نیست!
دامون قنبرزاده: زاپاس تلاش میکند دوسه داستانک را کنار هم بچیند و موتیف «چشمهی مردانگی» را در لابهلای آنها تکرار کند تا به این شکل مفهوم داستان شکل بگیرد و «حرف»ش را بزند. اما نه آن دوسه داستانک چندان موفقاند نه این موتیف تکرارشونده که قرار است مضمون اصلی داستان را شکل بدهد...
گفتوگو با شبنم مقدمی: طول و عرض و عمق هر نقش
مهدی موسوی: چرا در زاپاس بازی کردید؟
مقدمی: از نظر من زاپاس یک فیلم خانوادگی است و تجاری نیست. البته منظورم این نیست که فیلم تجاری بد است، اتفاقاً باید چرخ صنعت سینما بچرخد، اما معتقدم وجوه عاطفی در نقش باید باشد، حتی اگر تجاری است. بعد از دریافت سیمرغ فکر نکردم حتماً باید کار کنم. بایدی وجود ندارد. میشود در تئاتر یا تلویزیون هم کار کرد. اگر یک سریال بد کار کرده بودم، میشود به منتقدان این موضوع حق داد. وقتی مدینه به اندازهی چند فیلم سینمایی دیده و بررسی شد و با آدمهای سختگیری صحبت کردم که میگفتند تلویزیون نمیبینیم اما این سریال را دنبال میکنیم، چرا نباید در آن بازی میکردم؟
ممیرو (هادی محقق): مرد جان به لب رسیده را چه نامند؟
محسن جعفریراد: ممیرو یک پیشنهاد لذتبخش برای مخاطب شعورمند سینماست که سینما را نه برای سرگرمی صرف، بلکه برای غرق شدن در یک جهان معنایی نو میخواهد. ایدهی مرکزی فیلم به اندازهی کافی جاذبه دارد که مشتاق تماشای فیلم شویم؛ پیرمردی که سبب مرگ تمام اعضای خانوادهاش شده، با جسم بیجانش و بدون این که سخنی بر زبان بیاورد، احساس گناه و عذاب وجدانش را برای نوهاش روایت میکند...
شاتهایی از سرنوشت
محسن خادمی: ممیرو، فیلم دوم هادی محقق یکی دیگر از کارگردانان نسل جوان سینمای ایران، فیلم قابهاست؛ قابهایی همچون تابلوهای نقاشی و سرشار از جادههای پرپیچوخم زندگی که با استفاده از عناصر مشترک در تصویرهایش داستان سرگذشت تراژیک یک خانوادهی روستایی (پدر، پسر و سگ وفادار پدر) را روایت میکنند. ساختار چنین فیلمهایی غالباً مبتنی بر خلق نماهایی ثابت است با تصویرهای چشمنواز و...
قیچی (کریم لکزاده): بادِ بیجن
سعید قاضینژاد: شروع واقعگرایانهی فیلم، نشان دادن مردی در دل زندگی خانوادگی و بعد اختصاص زمانی قابلتوجه به صحبت او با دوست مستندسازش (سروش صحت) در این قسمت از فیلم مطلقاً به کارمان نمیآیند. تنها چیزی که از او میدانیم این است که مرتکب قتل شده که تازه همین را خود قاتل هم دو بار نزد مردم جنوب اعتراف میکند...
چهارراه حوادث: چهارصدوچهلوچند روز بعد
هوشنگ گلمکانی: مهمترین بحث ماهی كه گذشت، همان رسیدگی به پروندهی پزشكی عباس كیارستمی بود و در جوارش اعتراضهای دوستداران استاد فقید بیخودیدرگذشته، جمع كردن امضا در كمپینهای اعتراضی، اظهارنظرهای گاهوبیگاه مقامهای بهداشتی و غیربهداشتی، پاسخهای كوتاه فرزندان استاد، انتشار گفتوگو با پزشك فرانسوی معالج كیارستمی در آن چند روز آخر، نیشوكنایههای دو جناح مقابل – دوستداران كیارستمی و جامعهی پزشكی – انتشار ویژهنامهها و عكسها و...
معرفی و نقد کتاب: نگاهی به رمان تازهی سینمایی داریوش مهرجویی
احمد طالبینژاد: ...با این حال آن رسید لعنتی سندی معتبر از روزگار ماست؛ روزگاری که جامعه در مرز بین سنت و مدرنیته دستوپا میزند و با وجود استفاده از امکانات جدید تكنولوژیك، روشهای کهنه و خستهکنندهی قدیمی را که از نشانههایش تورم بوروکراسیست، رها نکرده است. لابد در بازار دیدهاید که برخی حجرهداران پشت کامپیوتر نشستهاند اما هنگام حسابوکتاب، همچنان دست به دامان چرتکه میشوند. این رمان دربارهی همین چیزهاست. فرم روایی اثر جذاب و گیراست و خواننده را با خودش همراه میکند و میبرد.