
سینمای ایران
فلاشبك: پیامهایی از خوانندگان و پاسخ به برخی از آنها
خشت و آینه: سوزن و جوالدوز/ غربت تئاتر و بازیگران ناتمام/ چهگونه سانسورچی خود را تربیت کنیم؟/ جرأت داری بگو/ شلیک به نقطهی ضعیف
رویدادها: فیلمهای تازه: بیسایه (ابوالفضل صفاری)، مرداد (بهمن کامیار)، آپاندیس (حسین نمازی)/ آیین جوانمردی و شقاوت سینما/ مروری بر خبرهای اردیبهشت: ماه شوراهای عالی/ دن کیشوت و آسیابهای بادی/ احوالپرسی: سیامک اطلسی، عباس کیارستمی، محمد تهامی نژاد/ آخرین حاشیههای شهرزاد: مضرات دخانیات/ یادداشت آهنگساز سریال شهرزاد/ ورود پرماجرای نقش نگار به شبکهی نمایش خانگی/ گپی با علی عطشانی دربارهی نقش نگار/ نمایشگاه «کارنامه، فرهنگ دیداری کودکان ایران، 1360-1330»/ پرسهزنی/ گپی با ریما رامینفر
ایستگاه خرداد: بهمن اردلان/ علیرضا برازنده/ مهدی پاکدل/ حمید فرخنژاد/ هایده صفییاری/ محمدرضا فروتن
گزارشهای سیوچهارمین جشنوارَجهانی فیلم فجر: کوچک، موفق، انتزاعی/ نگاهی از طبقهی هفتم/ نیو کمپ
در تلویزیون: جابهجایی در جام جم/ یک گام به پس و پیش/ دربارهی انمیمیشنهای دیرین دیرین: شرکت نصیحتآوران بهتر از بقیه/ آسیبشناسی اکران عمومی فیلمهای مستند/ گفتگو با مهراوه شریفینیا دربارهی دو سریال کیمیا و معمای شاه/ موجسواران تپههای جام جم
تماشاگر: خاطرهای از اکران باغهای کندلوس
نقد فیلم: دو نقد بر اژدها وارد میشود (مانی حقیقی)/ نگاهی تحلیلی و کلی به موسیقی اژدها وارد میشود/ گفتوگو با مانی حقیقی دربارهی متن و فرامتن اژدها وارد میشود/ گفتوگو با فرهاد آییش دربارهی 50 کیلو آلبالو و یک دزدی عاشقانه/ نقدی بر دلبری (جلال دهقانی اشکذری)/ دو نقد بر بدون مرز (امیرحسین عسکری)/ نقدی بر تابو (خسرو معصومی)/ نقدی بر زمناکو (مهدی قربانپور)/ دو نگاه دیگر به نیمرخها (ایرج کریمی)
گزارش اکران: سینمای ایران میتازد/ تبلیغات ماهوارهای بزرگراهی رو به بهشت یا کورهراهی در آستانهی انسداد؟
بیست سال پیش در همین ماه: نگاهی به شمارهی 188 «ماهنامهی فیلم» در خرداد 75
چهارراه حوادث: جذابیت پنهان تحقیر
سینمای جهان
نمای دور: بازگشت سه روزهی زوج دوستداشتنی سینمای کمدی: لورل و هاردی ترمیمشده/ نگاهی به کن 2016/ وداع زودهنگام لیلی سوبیسکی با بازیگری/ موزیکویدئوی پل تامس اندرسن برای «ردیوهد»/ همکاری دوبارهی ریتمن، کودی و ترون/ جامعهی بینالمللی فیلمبرداران زن تشکیل شد/ یک سریال انیمیشن دیدنی ولی کمابیش مهجور/ نگاهی به برخی از سریالهای برتر 2016/ نسخهی تازهای از مصاحبه با خونآشام/ دیدار د وباره با آنا کارنینا
روی پرده: معرفی فیلمهای تازهی سینمای جهان: کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی (آنتونی روسو)/ عشق و دوستی (ویت استیلمن)/ اتاق سبز/ استراحتگاه (جرمی سالنیر)/ خرچنگ (یورگوس لانتیموس)/ ویوا (پدی برتناک)
فیلمهای روز: نقدی بر دعوت (کارین کیوساما)/ نقدی بر ترامبو (جی روچ)/ حرفهای برایان کرنستن دربارهی ترامبو و موضوعهای دیگر/ ویکتوریا (سباستین شیپر)/ آقای هولمز (بیل کاندن)
نمای متوسط: واپسروی (آلخاندرو آمنابار)/ خیاط زنانه (جوسلین مورهاوس)/ لندن سقوط کرده (بابک نجفی)
مباحث تئوریک: کارکردهای فلاشبک در سینمای کلاسیک هالیوود/ مقدمهی پیتر باگدانوویچ بر کتابش «فیلم هفته»
همکاران این شماره: آرامه اعتمادی، میلاد بهار، فرزاد پورخوشبخت، امیر پوریا، امیر توسلی، مسعود ثابتی، محمد جعفری، محسن جعفریراد، نیما حسنینسب، میلاد دارایی، احمدرضا دالوند، مهرزاد دانش، پوریا ذوالفقاری، شروینه شجریكهن، محمد شكیبی، ریحانه عابدنیا، نیما عباسپور، عسل عباسیان، بهزاد عشقی، سمانه فراهانی، مازیار فکریارشاد، حجت قاسمزادهاصل، دامون قنبرزاده، نازنین قنبری، ایرج كریمی، غزل گلمکانی، حسین گیتی، محمد محمدیان، مازیار معاونی، احسان ناظمبكایی، امید نجوان، رسول نظرزاده، نیكان نصاریان، كیومرث وجدانی، اصغر یوسفینژاد
چشمانداز ۵۰۹
مرور خبرهای اردیبهشت: ماه شوراهای عالی
پوریا ذوالفقاری: حتماً این جمله را شنیدهاید که میگویند باید از هر تهدید یک فرصت ساخت. در حاشیهی سینمای ایران کسانی مشغول فعالیتاند که توانایی خود را در عملی کردن گزارهی معکوس این عبارت بارها به رخ کشیدهاند. مثلاً از وقتی شبکههای فارسیزبان نهچندان سروشکلدار ماهوارهای سر برآوردند و در مدتی کوتاه کفگیر برنامهسازیشان به ته دیگ خورد (بگذریم که تعدادی از این شبکهها اصلاً با کفگیر مانده در ته دیگ متولد شدند!) خیلی شیک و مجلسی رفتند سراغ پخش فیلمهای ایرانی. یعنی کارگردان، تهیهکننده یا مجری آن شبکه در مسیر حرکت از خانه به استودیو سر راه مقابل یک فروشگاه فیلمهای ایرانی توقف میکرد و...
آیین جوانمردی و شقاوت سینما
بهزاد عشقی: مسعود کیمیایی از عزتالله انتظامی دعوت کرد که در فیلم جدیدش قاتل اهلی بازی کند. اما انتظامی این دعوت را رسانهای کرد و پاسخ داد که: «به هیچ عنوان در فیلم جدید مسعود کیمیایی بازی نخواهم کرد، چرا که داستان و فضای آن نتوانست مرا جذب کند.» من از سالهای دور با سینمای کیمیایی مشکل داشتم و بهخصوص نگاهش را نسبت به انتقامهای شخصی و خشونتورزی و برگذشتن از قانون برنمیتابیدم. خب این نگرش گاهی منجر به نوشتن مقالههایی میشد که...
احوالپرسی - عباس کیارستمی: کمی بهترم
عسل عباسیان: ...عباس کیارستمی که ممنوعالملاقات بود، وقتی رفیقِ سالیانِ دورش را دید، باز از سینما پرسید: «مسعود جان. فیلم تازه کلید نزدهای؟» و چون آن زمان هنوز ساخت قاتل اهلی منتفی نشده بود، کیمیایی از فیلم تازهاش برای کیارستمی گفت. منظرهی حیاط، از پشت پنجرهی اتاق کیارستمی، در ظهر آن روز بهاری، وقتی نمنمِ باران شیشهها را خیس کرده بود، خاطرهی مجموعهعکسهای کیارستمی از شیشههای بارانخورده را زنده میکرد. آنچه با لبخندهای مکرر این دو دوست، کاملاً فراموش شده بود، بیماری بود...
پرسهزنی - پرسه در فضای مجازی: واژهها و تیترهای اغراقآمیز
امیر پوریا: از عوارض متوسل شدن همۀ ما به تبلیغات در فضای مجازی، یکیاش این است که به خودِ کارها و همچنین به مصالح تبلیغاتی مشخصی که از آنها در اختیار مخاطب میگذاریم، عناوین یا صفتهای بهشدت نادرست و گاه حتی جعلی نسبت میدهیم. اخبار را برای مهم به چشم آمدن، به شکلی میآراییم که در اصل چنین نیست. عباراتی برای هر اتفاق و تیتر کردن آن انتخاب میکنیم که در عمل، جای تردید و چهبسا نیاز به تصحیح دارند. این ماجرا در تمام کانالها و گروههایی که برای تبلیغ یک تئاتر یا فیلم شکل میگیرد، به چشم میخورد و متأسفانه...
گزارشهای سیوچهارمین جشنوارهی جهانی فیلم فجر: كوچك، موفق، انتزاعی!
هوشنگ گلمكانی: جشنوارهی جهانی فیلم فجر در دومین دورهی مستقلش، پس از ناكامی دورهی گذشته، با تدبیرهای كاملاً تازهای در عمر این جشنواره، رویداد گرم و دلپذیری بود كه همین پنجششهزار تماشاگر و شركتكنندهی ثابتش قاعدتاً باید از آن راضی باشند. پیداست كه برگزاركنندگان جشنواره تلاش بسیاری كردند (هزینهاش را نمیدانم) كه این تعداد تماشاگر ثابت (كمتر از چهارهزار نفر از آنها با عنوان «باشگاه طرفداران») به جشنواره جلب شوند و سالنهای سوتوكور دورههای گذشتهی بخش بینالملل جشنوارهی فجر را رونق بدهند. سیاست گزینش نوع فیلمهای جشنواره، در یك نگاه كلی...
نگاهی از طبقهی هفتم
دامون قنبرزاده: وقتی واژهی «جهانی» در پیشانی یک جشنواره است، حساب دیگری رویش باز میکنند؛ فیلمهای متنوع، آدمهای معروف و برنامههای جنبی جذاب. حیات یک جشنوارهی جهانی به همین چیزهاست. اما خب طبیعیست که با محدودیتهای موجود نباید انتظار خیلی چیزها را داشت. مهمترین نکته انتخاب فیلمهاست که معلوم است تلاش و دقت زیادی صرف شده تا در حد ممکن فیلمهایی انتخاب شود با کمترین میزان «صحنه» و کمترین حضور بازیگران زن. خیلی از فیلمهای خارجی جشنواره بهراحتی از اینترنت دانلود میشوند و...
نیوكمپ
محمد محمدیان: چند سال پیش، در جریان پروازی به جشنوارهی تسالونیكی یونان، در فرودگاه رضا میركریمی را میبینم. خودم را كه معرفی میكنم، طوری برخورد میكند كه گویی سالهاست آشناییم. با او در طول جشنواره در شهر میگردیم و از طرحهای سینماییاش كه میپرسم با شور و شوق دربارهی همه چیز با دقت و حرارت صحبت میكند. به بسیاری از جشنوارهها با فیلمهایش میرود و بیشتر شهر و مردمش را تماشا میكند. در رفتار متصدی پذیرش هتل دقیق میشود و میگوید...
در تلویزیون - جابه جایی در جام جم
احسان ناظمبکایی: وقتی در نیمهی آبان 93، محمد سرافراز 53ساله کلید اتاق ریاست سازمان صداوسیما را از عزتالله ضرغامی تحویل میگرفت، کسی فکرش را هم نمیکرد که مدیریت او بر بزرگترین نهاد رسانهای کشور به این سرعت تمام شود. دورهی مدیریت بر سازمان صداوسیما، پنجساله است و اسلاف سرافراز یعنی ضرغامی، لاریجانی و هاشمی، هر کدام دو دورهی پنج ساله - ده سال - در این مسند ماندند، اما ریاست سرفراز بهسختی به پانصد روز رسید. در آخرین روزهای اردیبهشت، شایعهی استعفای او به بهانهی کمردرد، قوت گرفت و گزینهی جانشینی علیعسكری پررنگ شد. در واقع محمد سرافراز که...
یک گام به پیش و چند گام به پس
بهزاد عشقی: دورهمی تجربهی جدید مدیری بهظاهر در اجرا با کارهای قبلیاش متفاوت است. برنامه روی سن اجرا میشود و سالن نمایش و گروه تماشاگران و واکنشهایی که نشان میدهند، اگرچه به شکل مهندسیشده، تا حدودی گرما و جذابیتی به برنامه تزریق میکند. میگویند خنده تجربهای جمعی است و در خلوت بهتنهایی نمیتوان خندید. مدیری نیز با آوردن تماشاگران میکوشد که شوخیهای مجموعه را به تجربهای جمعی بدل کند. البته این نوع برنامهسازی اتفاق جدیدی نیست و بارها در برنامههای مشابه داخلی و خارجی تکرار شده است. مجموعهی خندوانه نیز...
آنتن سیما و مسابقههای استعدادیابی: موجسواران تپههای جام جم
مازیار معاونی: تازهای نیست. تا یک برنامه در میان مخاطبان پربیننده شده و بهاصطلاح موج ایجاد میکند ناگهان طیف گستردهای از برنامههای شبیه به نمونهی اصلی و البته با کیفیتی پایینتر از آن راهی آنتن شبکههای مختلف تلویزیونی میشوند و برنامهی موفق اولیه و ایده خوب پشت آن را تحتالشعاع قرار میدهند. حالا حکایت مسابقههای متعدد استعدادیابی در تلویزیون است...
دربارهی انیمیشن های « دیرین دیرین»: شرکت نصیحتآورانِ بهتر از بقیه
فرزاد پورخوشبخت: چندیست انیمیشنِ جذابِ دیرین دیرین (علی درخشی) به شیوهای چراغخاموش و در زمانهایی نهچندان پربیننده، از شبکههای مختلف سیما پخش میشود. کندوکاو در اینکه چرا چنین مجموعهی فوقالعادهای در ساعتهای اوج و پرمخاطبِ شبکهها نمایش داده نمیشود و به جای آن، انبوهی از آگهیهای تجارتیِ کلیشهای و میانبرنامههای بیخاصیت را به خورد تماشاگر میدهند، بحث دامنهدار و پرشبههایست که از حوصلهی این مطلب و علاقهی نگارنده خارج است. مهم این است که با همین نمایش محدود و همین چراغهای خاموش، طنازی و دانشِ گروه سازنده و مستعدِ دیرین دیرین، بازتاب گستردهای داشته و...
آسیبشناسی اکران عمومی فیلمهای مستند: چرا نمایش فیلم مستند رایگان است؟
محمدجعفری: چهار سال پیش همراه ده تن از مستندسازان مستقل از جمله فرهاد ورهرام، مهدی باقری، حسن نقاشی، بابک بهداد، پژمان مظاهریپور، مصطفی شیری، محمد احسانی، صادق جعفری و هادی آفریده جلسهی معارفهای داشتیم با مدیر وقت شبکهی مستند دکتر پورحسین و قرار بود به توافق برای تولید ده فیلم مستند برسیم که نرسیدیم و آن نشست و پیگیریهای بعدی بیثمر ماند چرا که به گفتهی ابراهیمی (نمایندهی پورحسین) شبکه آهی در بساط نداشت. پیش از آن سه مستند که در بخش خصوصی ساخته بودم بدون پرداخت دیناری در شبکهی مستند پخش شده بودند...
گفتوگو با مهراوه شریفینیا، دربارهی دو سریال «کیمیا» و «معمای شاه»:
یک بار برای کیمیا یک بار برای مهراوه
گفتوگو کننده: نازنین قنبری/ شریفینیا: دلیلی که کیمیا را دوست دارم این است که اشتباه میکند اما پررو است و پای اشتباهش میایستد، حق زندگی به خودش میدهد و کوتاه نمیآید. قهرمانهای زن تلویزیون اصولاً باوقار و متین هستند اما کیمیا بسیاری از تصمیمهایش را بر اساس هیجان میگیرد و حتی حرص دیگران را درمیآورد. ثریا در «معمای شاه» نقش پررنگ و تأثیرگذاری ندارد. بیشتر یک حضور گذراست. شاید اگر از این پررنگتر بود هرگز این نقش را قبول نمیکردم. چون من خیلی شبیه ثریا نیستم.
تماشاگر - خاطرهای از اکران «باغهای کندلوس»:
چه فیلمی میفروشد، چه فیلمی نمیفروشد؟
ایرج کریمی: چند سال پیش دوست نازنینم کامبوزیا پرتوی شبی به من تلفن زد و مرا در جریان مشکلی قرار داد که فیلمی سر راه دریافت مجوز نمایش عمومی پیدا کرده بود. این فیلم سومین ساختهی سازندهاش بود. پرتوی گفت به آن فیلمساز و یکی از تهیهکنندگان فیلم مرا پیشنهاد داده تا همراه با منتقد دیگری از فیلم در مطبوعات حمایت کنیم. من پذیرفتم اما به جای منتقدی که او در نظر گرفته بود کس دیگری را پیشنهاد دادم که خویشتندار بود و عامی و هیجانی نبود. من و منتقد مورد نظرم در اولین ساعتهای فردا یا پسفردای آن شب به دفتر تهیهکنندهی فیلم رفتیم و ساعت نُه صبح به تماشای فیلم نشستیم. تهیهکننده و کارگردان فیلم را اولین بار بود که میدیدیم و شاید چون خود پرتوی حضور نداشت برخورد رسمیتری بینمان برقرار بود. اما هرچه بود، هر دو و بهویژه کارگردان...
سینمای جهان - نگاهی به كن 2016: بازگشت یكهسوار
شهزاد رحمتی: فیلم افتتاحیهی امسال جدیدترین فیلم مرد خستگیناپذیر و دوستداشتنی سینما، وودی آلن، بود با عنوان كافهسوسایتی. او خوشبختانه در هشتادسالگی همچنان سنت سالی یك فیلم ساختن را ادامه میدهد و از آن مهمتر اینكه نهفقط فیلم میسازد و حضور دارد بلكه فیلم خوب هم میسازد: كافهسوسایتی بر خلاف دو فیلم قبلی او كه واكنشهایی بینابینی برانگیختند با واكنشهای عمدتاً مثبت منتقدان روبهرو شده است. مسلماً مهمترین نكتهی جشنوارهی كن امسال، حضور دوبارهی فیلمی از پرافتخارترین فیلمساز تاریخ سینمای كشورمان یعنی اصغر فرهادی است: فروشنده...
یك سریال انیمیشن دیدنی ولی كمابیش مهجور: منتقد فیلم در مقام قهرمان سریال!
شكی نیست كه سازندگان منتقد از همان ابتدا عاشقان سینما را به عنوان مخاطبان اصلی منتقد در نظر داشتند و در این هم تردیدی نیست كه منتقدها و نویسندههای سینمایی و كلاً آدمهای حرفهای عرصهی نقد فیلم بیشترین لذت را از تماشای این سریال میبرند. مخاطب عادی، بخش قابلتوجهی از شوخیها و ارجاعهای بامزهی سریال را نمیگیرد یا حداقل بامزه نمییابد. ارجاعهای متعدد سریال به فیلمهای معروف، بهخصوص فیلمهای روز، كه معمولاً با نمایش صحنههایی خیالی و هجوآمیز از آنها...
نگاهی به برخی از سریال های برتر 2016: رقابت تنگاتنگ نامهای بزرگ
بازار ساخت سریال همچنان پررونق است و در واقع به نظر میرسد كه رقابت میان شبكههای مختلف در این عرصه داغتر از همیشه شده و چهرههای معتبر تازهای هم از عرصههای مختلف سینما به دنیای سریالها روی آوردهاند. امسال هم به روال بقیهی سالهای اخیر به نظر میرسد دشوارترین كار، به دست آوردن وقت كافی برای تماشا كردن این همه سریال جذاب و دیدنی باشد! علاوه بر سریالهای جذابی كه پخششان از قبل شروع شده امسال هم سریالهای بالقوه جذابی برای اولین بار به نمایش درمیآیند كه دیدیم بد نیست در اینجا برخی از آنها را معرفی كنیم، با این توضیح كه...
نقد و بررسی - دعوت (كارین كیوساما): مگر آدمها را خلاص میكنند؟
شهزاد رحمتی: دعوت از آن فیلمهایی است كه وجود هیچ عنصر روایی و وقوع هیچ رویدادی در آنها بیحكمت نیست. بنابراین ماجرا را باید از همان ابتدا پی گرفت، یعنی پیش از ورود ویل به آن محفل و با توجهی بایسته به سكانسی چنددقیقهای كه در حكم نوعی پیشدرآمد است بر وقایع پیش رو و در عین حال بهمثابه نوعی كلید و كُد برای كشف رمزهای حاكم بر باقی داستان. در این مقدمه، ویل و كیرا سوار بر اتومبیل به سوی ضیافتی میروند كه به آن دعوت شدهاند؛ ضیافتی كه ماجرایش باقی فیلم را از آنجا به بعد شكل میدهد. ویل مجبور میشود كایوت تیرهروزی را كه با اتومبیلش در جاده به او برخورد كرده «خلاص» كند، چون حیوان بدجوری زخمی است و...
نگاهی دیگر به «ترامبو» (جی. روچ): یادگار سالهای خاکستر و باد
مسعود ثابتی: ترامبو همچون بد و زیبا (وینسنت مینِلی)، همه چیز دربارهی ایو (جوزف ال. منكهویتس)، سانست بولوار (بیلی وایلدر) و دیگر نمونههای مبتنی بر مناسبات و روابط پشت صحنهی هالیوود، سیاستها و مصلحتاندیشیهای پشت پردهی كمپانیها و سیاستمداران و صاحبان سرمایه را به عنوان بستر روایت انتخاب كرده، و در این مسیر، پروندهسازیهای دوران مككارتیسم را - كه سینما بهندرت و در معدود مواردی مثل بدل (مارتین ریت) به آن پرداخته – بهانهای برای انتخاب چند شخصیت سینمایی معروف و واقعی آن دوران قرار داده است. برای علاقهمندان سینما و بهخصوص...
ویکتوریا (سباستین شیپر): ادیسهای عاطفی در برداشتی بلند و بیوقفه
كیومرث وجدانی: ویكتوریا از آخرین فیلمهایی است كه در قالب تكبرداشت بسیار بلندی ساخته شدهاند. این كار را هیچكاك با طناب شروع كرد كه درامی مجلسی بود حول محور قتلی در یك آپارتمان. وحدت مكانی در آن فیلم بهخوبی با مقتضیات تكبرداشت جفتوجور میشد، اما محدودیتهای تكنیكی آن دوران، دست و پای هیچكاك را بسته بود و ساختن فیلم در واقعاً یك برداشت را ناممكن میكرد. كشتی روسی الكساندر سوكوروف در قالب نمایی بدون قطع، ما را با خود به مكانهای مختلفی در كاخ زمستانی سنپترزبورگ میبرد، اما این تك بودن برداشت در واقع توهمی زادهی...
آقای هولمز (بیل كاندن): ستاره و غروب ابدی
شاهین شجریکهن: آقای هولمز فیلم بزرگی نیست و بازی رواییاش را عامدانه از مهم شدن و عمق گرفتن دور نگه میدارد. فیلم بهتمامی معاشقهای با پرسونای مجذوبکنندهی شرلوک هولمز است و سعی کرده از دریچهای تازه به دنیای یکی از برجستهترین شخصیتهای ادبیات گذشته نگاهی بیندازد. مفاهیمی که در فیلم مطرح میشوند آشکارا ساده و حتی روزمره هستند و همهچیز در محدودهی یک داستان سرگرمکنندهی اخلاقگرایانه دربارهی دوستی ناهمسالان پیش میرود، با اشارههایی گذرا به تأثیر رسانه در شکل دادن به افکار عمومی، مفهوم واقعی نمایش، مرز بین واقعیت و...
واپسروی (آلخاندرو آمنابار): شکست تبحر
نیما عباسپور: واپسروی جدا از پایان بد و پیشبینیپذیرش، شخصیتپردازی خوبی نیز ندارد و اطلاعات مناسبی درباره زندگی و شخصیت کارآگاه بروس کنر با بازی ایتن هاوک دریافت نمیکنیم و فقدان پیشداستانهای لازم برای شخصیتپردازی وی بدجوری به چشم میآید و به فیلم ضربه زده است. نقشآفرینی هاوک در کل چندان قابلقبول نیست چرا که...
خیاط زنانه (جوسلین مورهاوس): كلیشههای ملودرام
آرامه اعتمادی: خیاط زنانه بیش از هر چیز به فرازونشیبهای قصهاش وابسته است: فیلم برگرفته از کتابی است که فیلمنامه با اتکا به این رمان، بسیار وفادارانه نوشته شده است. قصه در دههی 1950 میگذرد و اشیای صحنه و لباسهای بازیگران فیلم مهمترین مشخصهی داستان است. چرخ خیاطی کلاسیک تیلی، بازتابی از شخصیت اوست و...
لندن سقوط كرده (بابك نجفی): آنها قوی هستند، ولی ما قویتریم
هوشنگ گلمكانی: فوكوآ، فیلمساز پنجاهسالهی سیاهپوست آمریكایی، تروریستها به كاخ سفید حمله میكنند و با وجود خسارتها و تلفات بسیاری كه به بار میآید، آمریكاییها موفق میشوند به مدد یك رییسجمهور شجاع و بزنبهادر، و محافظ رویینتن و جانبركفاش از این مهلكه نجات پیدا كنند. در فیلم بابك نجفی هم...
کارکردهای فلاشبک در سینمای کلاسیک هالیوود: بازگشت به دستور زبان کهن سینما
مسعود ثابتی: مفهوم زمان در سینما، کارکردهای مختلف زمان در روایت، و استفاده از عنصر زمان بهمثابه یک مؤلفهی روایی و مضمونی در سینمای معاصر آمریکا، اكنون دارای چنان گسترۀ وسیعی است که پرداختن به هر یک از نمونهها و مصداقهای متفاوت آن میتواند موضوع یک رسالۀ پرحجم باشد. این روزافزونی و گسترش بیش از حد تغییر و تحول در استفاده از عنصر «زمان» - چه به لحاظ کارکردش در بافت و زمینهی روایت، و چه به لحاظ استفاده از خود مفهوم زمان بهمثابه تماتیک اصلی فیلم - از آن است که در سینمای امروز تغییر در شیوههای زمانی روایت و چگونگی استفاده از مفهوم زمان، شاید اصلیترین...
نقد فیلم - اژدها وارد می شود (مانی حقیقی):
واژههای گمشدهی یک تبعیدی فراموششده در کشتی بهگِلنشسته
رسول نظرزاده: در اژدها وارد میشود در حالی که به نظر در ابتدا با یک متن بستهی شبهپلیسی روبهرو هستیم در ادامه دلالتها از معنا و جهانی یکه که مؤلف بر آن احاطهی کامل دارد میگریزند و به متنی گشوده و چندمعنا و خیالانگیز گام میگذارند. متن بسته و خواندنی را میتوان در اسناد و صداهای تحلیلی کارشناسان از ماجرا و سایر مصاحبهشوندگان دید. آنها کمایش از متنی بسته و معطوف به گذشته که میتوان به آن رجوع کرد سخن میگویند. آنچه در فیلم دیده میشود نیز در ابتدا برگردان سخنهای آنهاست اما بهتدریج متن بسته به متنی باز و گشوده و به تعبیری «متن نوشتنی» تبدیل میشود که ماهیتی سیال دارد و از تفسیر به تأویل گام میگذارد...
دنیای دیوانهی دیوانهی دیوانه
میلاد دارایی: همهی این ویژگیها، یعنی جعل و هجو تاریخ در دل ماجرایی بهظاهر واقعی، و اشارههای پیدا و پنهان به این جعل و هجو، اژدها وارد میشود را به یک فراداستان (Metafiction) یا حتی فراداستان تاریخنگارانه (Historiographic Metafiction) نزدیک کرده که پیوندی تنگاتنگ با ادبیات پسامدرن دارد (فراداستان یا فراقصه، آن گونه که کسانی چون ویلیام گس و لیندا هاچن و پاتریشیا وو، در تحلیل آثاری مانند سلاخخانهی شمارهی پنج یا نام گل سرخ اشاره کردهاند، نوعی از داستان است که با ویژگیهایی چون خودآگاهی، خودارجاعی و ارتباطهای بینامتنی با داستانهای دیگر شناخته میشود. فراداستان تاریخنگارانه نیز...
نگاهی به موسیقی «اژدها وارد میشود»: این دوستان عجیب ناشناخته
شروینه شجریکهن: کریستف رضاعی آهنگساز اژدها وارد میشود از این عوامل به شکل مدرن استفاده کرده است. به نظر میآید آنچه موسیقی متن فیلم را تشکیل میدهد، بخشی برگرفته از موسیقی فولکلور این سرزمین است، بخشی به آهنگسازی برای فیلم مربوط میشود و بخش دیگر صرفاً یک موسیقی مدرن است که با هم ترکیب شدهاند. نگاهی به موسیقی فیلمهایی که رضاعی آهنگسازشان بوده، نشان میدهد که او از تمام ابزارهایی که میتواند به درد کارش بخورد استفاده میکند...
گفتوگو با مانی حقیقی دربارهی حاشیه و متن و فرامتن «اژدها وارد میشود»:
رها کردن تماشاگر در جهنمِ تخیل هیچ لذتی ندارد
گفتوگو کننده: نیما حسنینسب/ حقیقی:رمانی خواندم به اسم کارآگاهان وحشی - که متأسفانه ترجمه نشده و به خاطر محتوایش نمیتواند هم درست ترجمه شود - نوشتهی روبرتو بولانیو نویسندهی شیلیایی که در مکزیک زندگی میکرد. قصهی دو شاعر است که وارد یک ماجرای تعقیب و گریز میشوند و از محل زندگیشان فرار میکنند. رمان شامل تعدادی مونولوگ راجع به این دو تا است. عین تکههای پازلی که به هم میچسبند و باید سعی کنی ماجرا را از لابهلای این قطعههای پراکنده درک کنی. چیزی نزدیک صد تا راوی مختلف در این چند سالی که دو شخصیت قصه گم شدهاند اتفاقی آنها را دیدهاند و دارند تعریف میکنند که چه شد. این را که خواندم به خودم گفتم این همان فرمیست که لازم دارم؛ راویهای متعدد و ابهام در مورد سرنوشت دقیق آدمها...
تابو (خسرو معصومی): شیوهی شهرآشوبی
مازیار فکریارشاد: اگر سهگانهی برف، جنگل و خشونت معصومی در دههی هشتاد، بهشدت وابسته به جغرافیای محل وقوع داستان و آداب و رسوم منطقهای بود، قصهی تابو میتوانست در هر منطقهی دیگری با ویژگیهای مشابه فرهنگی رخ دهد. زمانی که فیلمساز بار دیگر به همان مؤلفههای آشنا، از جمله وقوع داستان در مناطق روستایی و جنگلی حاشیهی دریای خزر ارجاع میدهد، به شکلی طبیعی انتظار میرود با قصهای با ویژگیهای بومی و محلی روبهرو باشیم. اما این قصهی پیشتر روایتشده، این بار کمتر رنگ و بویی محلی دارد. روابط آدمها و مناسبات زندگی دیگر حالتی عمومی و قابلتعمیم یافتهاند. به این معنا که ...
جنگل ادامه دارد
نیكان نصاریان: همچون آثار قبلی این فیلمساز، در تابو نیز چشمانداز و محیط و منظره به قصد تكریم و بزرگداشت طبیعت و به رخ كشیدن زیباییهای آن به تصویر كشیده شده است. از شیوهی تصویرپردازیها و گرایش مثبت فیلمساز پیداست كه او قصد دارد از طریق فیلم ساختن، به علاقهمندی و دلبستگیاش به این جغرافیا پاسخ بدهد و زمینهای برای به اشتراك گذاشتن این علاقه با مخاطب، و حتی تبلیغ زیبایی و...
دلبری (سیدجلال دهقانیاشکذری): مایونز
ریحانه عابدنیا: دلبری سوای تأکیدش بر جانبازی و دفاع مقدس و مقولههای ارزشی و مذهبی، قرار است یک عاشقانه باشد. قصۀ عشق زنی به همسرش که در بستر مرگ افتاده. داستان فیلم نیز، قصۀ یکخطی سادهایست که توان تبدیل شدن به فیلمی عاشقانه را دارد. اما آنچه در نهایت روی پرده دیدیم، نه عشقی را پرورانده و نه اصلاً توان برانگیختگی احساس مخاطب را دارد. دلیلش هم این است که دلبری فاقد بسیاری از مؤلفههای این ساختار و اساساً ویژگیهای ساختاری فیلم سینمایی است...
بدون مرز (امیرحسین عسکری): میلاد در لجن
پوریا ذوالفقاری: خوبی فیلم از ایدهاش آغاز میشود. نگران نشوید نمیخواهیم بحث قدیمی چه گفتن و چهگونه گفتن را وسط بکشیم. نمیخواهیم بگوییم سینمای ما آپارتمانی است و این ایرادش است. اتفاقاً بین فیلمهایی که در دار و درخت و جنگل و ساحل و بیابان میگذرند هم نمونهی بد کم نداریم. ولی ایده چیز دیگری است. ایدهی جدید فیلمساز را به چالش میکشد. با معیارهای فیلمسازی شهری و آپارتمانی نمیتوان سراغ نوشتن و بعد ساختنش رفت. ایدهی اولیهی بدون مرز ریشه در واقعیتی دارد که از آغاز قرن بیستویکم بغل گوش ما به جریان افتاد...
روزنه های نور
محسن جعفریراد: مهمترین تمایز بدون مرز به عنوان یک فیلماولی، در مسیر مستقلی است که برای معناآفرینی طی میکند. بر خلاف انواع فیلماولیها در چند سال اخیر، نه تحت تأثیر سینمای اصغر فرهادی ساخته شده، نه به جریان جشنوارهای و شبهفرمالیستی تنه میزند و نه از جریانهای هنری مثل سینمای عباس کیارستمی پیروی میکند و از همه مهمتر با پرهیز از سینمای محدود به آپارتمان و ساختار دوربین روی دست به شیوهی کاذب که...
دو نگاه دیگر به «نیمرخها»: چه رؤیاهایی میآیند...
محسن جعفریراد: فیلمهایی مثل نیمرخها پتانسیل عجیبی برای معناتراشی دارند. معناهایی که گاه زاییدهی تخیل ماست و شاید ربطی به جهان معنایی فیلم نداشته باشند و گاه انطباق لازم را برای نشانهنشاسی فیلم دارند. یکی از این وجوه نشانهشناسی را میتوان با دقت به فرم بصری و بهخصوص رنگهای بهکاررفته در قابها، لباس آدمها و در کل فضای فیلم جستوجو کرد که در کنار برخی آشناییزداییهای مضمونی به نیمرخها تشخصی شاعرانه میبخشد...
ایماژها و جلوههای بصری «نیمرخها»: مقام غم بالاتر از شادی
احمدرضا دالوند: ایماژ در نیمرخها در دو حالت آشكار شده است: یكی ایماژهای توصیفی است، مانند توصیفی كه فیلمساز از چهرهی آدمها به دست میدهد که چهرهی آدمهای داستان را فراتر از یك پرترهی صرف عرضه میكند و به نوعی رئالیسم روانشناسانه نزدیك میشود. یكی دیگر از ایماژهای او ایماژهای خلاقه هستند كه با عبور از صافی ذهن، حافظه، سواد و حساسیتهای ایرج کریمی خلق شدهاند...
با فرهاد آییش دربارهی «50 كیلو آلبالو» و «یك دزدی عاشقانه»: یکهسوار موتورسیکلت نارنجی
گفتوگو کننده: مسعود ثابتی/ آییش: کمدیهای جهان را که مرور میکنیم مسائل سیاسی، مسائل شخصی انسانها، مسائل جنسی و... جزو خط قرمزهای اصلی هستند. به قول آقای میشل فوکو: «بزرگترین دغدغهی انسان، بزرگترین تابواش هم هست.» این مسائل نهتنها در کشور ما که در کشورهای دیگر هم میتوانند تابو باشند؛ منتها در کشور ما کمی شدیدتر است. البته این ویروس سانسور به ملت ما هم سرایت کرده. مثلاً وقتی موضوع یک کمدی پزشکان باشند، جامعهی پزشکان سریع ناراحت میشوند و واکنش نشان میدهند. این مسأله در مورد پرستارها، معلمان یا یک قوم و... هم دلالت میکند...
چهارراه حوادث: جذابیت پنهان تحقیر
هوشنگ گلمکانی: از نوع حادثههای دوم كه آدم دستمال به سر بیدردش میبندد، اتفاقی بود كه برای برنامهی اكسیر با اجرای فرزاد حسنی افتاد و یكی از بخشهای آن باعث واكنشهای زیادی شد. این هم در واقع یكی از برنامههای بهاصطلاح تماشاگرمحور است كه در قسمتی از آن، یكی از تماشاگران به وسط صحنه فراخوانده میشود و ظاهراً در یك مسابقهی هوش شركت میكند و به تعبیری سر كار گذاشته میشود و مقدار قابلتوجهی هم تحقیر میشود. واكنشها در رسانهها و فضای مجازی بسیار شدید و گسترده بود، به طوری كه...