فهرست مطالب
سينمای ايران
فلاشبك:
پیامهایی از خوانندگان و پاسخ به برخی از آنها
خشت و آینه: اگه بارون بباره.../ منتقد همیشه غر نمیزند.../ اول لذت، بعد نقد فیلم/ فصلی برای شنیدن قصههای ناگفته/ شكلك/ طعم گس خودحاشیهسازی
/ سینمای متوسط چیست؟
در تلویزیون: جشنوارهی فیلم فجر نقش مهمی در پر کردن آنتن صداوسیما در بهمن داشت: زیر سایهی سیمرغ/ نگاهی به سریال
گذر از رنجها: رنجی كه رنج نمیشود
گزارشهای سیوسومین جشنوارهی فیلم فجر
در سیزده پرده: بالأخره ملامت كشیم یا خوش باشیم؟!/ برگزیدگان جشنواره/ غفلت روی كاجها!/ كندوكاوی در برخی فیلمها: در آرزوی جسارت/ آغازها و پایانها و نامها و نشانههای جشنواره: اعترافات ذهن بیخطر من/ ملاحظههایی دربارهی جشنوارهی سیوسوم: چشمهی جوشان استعدادهای جوان/ وضعیت فیلمهای امسال: میانمایگی/ اول داستان، بعد فیلمنامه/ جشنواره در چند نگاه: در مسیر تندباد/ جشنوارهی سرد خاكستری/ مروری بر انیمیشنهای جشنواره: طعم شیرین خیال/ نگاهی به برخی از زنان جشنواره: در دنیای تو ساعت چند است؟/ تندیسهای زنانه/ موسیقی فیلمها: خوب از روی ناچاری!/ نگاهی به عنوان فیلمها: نامها و نشانهها/ بحرانشناسی خانواده/ سینما و پزشكی در جشنوارهی سیوسوم: گوشی لطیف پزشكی!/ مروری بر بهترین تیتراژهای جشنواره: لوگوهای زیبا، تیتراژهای سردستی/ مروری بر چشمگیرترین نقشهای مكمل: از فیلمی به فیلم دیگر/ داوریها: آنچه در زیر پنهان میماند.../ قصهی تماشای فیلمهای اول: اولین همسفر من/ حواشی جشنواره: عصبانی هستم! عصبانی نیستم!/ چند نكته در حاشیهی جشنواره: روزگار جوانی/ پیادهروی میانستارهای/ ده سینماگری كه قدر ندیدند: صدفهایی در اعماق/ در دنیای تو ساعت چند است؟ منتخب نظرخواهی از چهل منتقد و نویسندهی ماهنامهی «فیلم»
سینمای جهان
نمای دور: گزارش تكاندهنده از تحولی تكنولوژیك كه میتواند زبان سینما را بهكلی دگرگون كند: در انتظار ظهور هنر هشتم؟/ بازگشت مقتدرانهی وینس گیلیگان: همچنان میتواند ما را شگفتزده كند/ برترین فیلمهای ترسناك قرن: چند انتخاب مشكوك/ وقتی آكادمی اسكار دلجویی میكند: ستایشهای دیرهنگام/ سنگری برای سینمای 35 میلیمتری- مایل لی: تارانتینو چرند میگوید!
خطر كردن را دوست دارم: گفتوگوی اختصاصی با ریدلی اسكات
روی پرده: - باباسفنجی: اسفنج بیرون از آب (پل تیبیت، مایك میچل)/ بلكهت (مایكل مان)/ آنچه در تاریكی انجام میدهیم (نیكا ویتیتی، جرمین كلمنت)/ پدینگتن (پل كینگ)/ عروج ژوپیتر (اندی و لانا واچاوسكی)
فیلمهای روز: جادو در مهتاب (وودی آلن)/ لاك (استیون نایت)/ بابادوك (جنیفر كنت)
نقد فیلم
دو نقد بر بیگانه (بهرام توكلی) و یادداشتی بر موسیقی فیلم/ دو نقد بر همه چیز برای فروش (امیرحسین ثقفی) و گفتوگو با كارگردان/ دو نقد بر لامپ صد (سعید آقاخانی)/ نقدی دیگر بر پرویز (مجید برزگر)
نقدهایی بر چهار مستند: كهریزك در چهار نگاه (رخشان بنیاعتماد، محسن امیریوسفی، پیروز كلانتری، بهمن كیارستمی)/ خاطراتی برای تمام فصول (مرتضی رزاقكریمی)/ صفر بیستویك (محمد شیروانی)/ از ایران، یك جدایی (آزاده موسوی، كوروش عطایی)
معرفی و نقد كتاب: نگاهی به كتابهای هفت فیلمنامه از اصغر فرهادی و رودررو با اصغر فرهادی (اسماعیل میهندوست)
همكاران این شماره: آرمین ابراهیمی، آرامه اعتمادی، محسن بیگآقا، فرزاد پورخوشبخت، محمد جعفری، مصطفی جلالیفخر، محسن جعفریراد، علیرضا حسنخانی، مهرزاد دانش، پوریا ذوالفقاری، محسن سیف، آنتونیا شركا، محمد شكیبی، علی شیرازی، ریحانه عابدنیا، نیما عباسپور، بهزاد عشقی، سمیه قاضیزاده، غزل گلمكانی، امیر گنجوی، حمیدرضا مدقق، محمدسعید محصصی، مجید مصطفوی، احسان ناظمبكایی، نسیم نجفی، امید نجوان، رفیق نصرتی، اصغر نعیمی، یاشار نورایی، پرویز نوری، محدثه واعظیپور، اصغر یوسفینژاد. صفحهآرایی: علی سمیعیمقدم
چشمانداز ۴۸۸
سیوسومین جشنوارهی فیلم فجر در سیزده پرده: بالأخره ملامت بكشیم یا خوش باشیم؟!
شاهین شجریكهن - پوریا ذوالفقاری: امسال بازار اتهام گرتهبرداری (خودمانیاش میشود همان کش رفتن و کپ زدن!) ایده و طرح و داستان و حتی موسیقی داغ بود. در مواردی این گرتهبرداریها به حدی آشكار بودند كه نمیشد اصل موضوع را انكار كرد. دفاع سنتی متهمان در سینمای ایران هم تأكید بر ندیدن یا نشنیدن نمونهی اصلی است؛ یعنی اگر سینماگری را به تقلید از چارلی چاپلین هم متهم كنیم، حاضر است ننگ نشناختن چاپلین را به جان بخرد ولی اتهام کپیبرداری یا حتی الهام گرفتن را تأیید نكند. معمولاً درست و غلط موضوع را هم همه میدانند. حالا یا به روی هم نمیآوریم یا وقتی به رویمان میآورند كم نمیآوریم. ولی این كلاً اتفاق خوبی نیست. نوعی اعتراف عملی به پایان یافتن خلاقیت و توانایی آفرینندگی است. دستكم در خلوتمان با خود روراستتر باشیم...
غفلت روی کاجها!
فرزاد پورخوشبخت: شاید اینکه هیچیک از فیلمهای جشنوارهی امسال، دستکم آنهایی که نگارنده دیده است، آثاری ضعیف نبوده و سطحی از استاندارد را به همراه داشتهاند اتفاق چندان شوقانگیزی نباشد. اما در سینمایی که مدام در معرض وقایع کوچک و بزرگِ اقتصادی و غیراقتصادی است این واقعه دستاورد کمی نیست. اگر به تغییر مسیرهای کوچک و بزرگِ چند تن از فیلمسازان در آثار اخیرشان توجه شود مسأله اهمیت بیشتری پیدا میکند...
کندوکاوی در برخی فیلمها: در آرزوی جسارت
محمدسعید محصصی: چند روز از شروع جشنواره گذشته بود که در تماسی با یکی از مستندسازان اصفهان و صحبت در مورد فیلمهای جشنواره، او به طعنه پرسید تا حالا چندتا شاهکار دیدهای؟! این شوخی او شاید در توجیه نیامدن و تعقیب نکردن سینمای ایران در جشنواره بود، اما جواب جدی من این است: انتظارِ دیدن شاهکار در هر دوره چندان به واقعیت نزدیک نیست. خوبی جشنواره این است که هر سال چشماندازی از بضاعت سینمای ایران است و...
آغازها و پایانها و نامها و نشانههای جشنواره: اعترافات ذهن بیخطر من
مصطفی جلالیفخر: جشنوارهی امسال اتفاق مهم سینمای ایران بود. واقعیت خوبی که سرانجام توانست از پس همهی ناملایمات جلو بیاید و سرانجام دیده شود. نسل تازه توانست سطح کیفی و فنی سینمای ایران را ارتقا دهد و حالا دیگر سطح متوسطمان بهتر از متوسط یک دهه قبل است. فیلمهای خوشساخت و قابلتأمل کم نبودند و به یاد ندارم در هیچ دورهای، از حیث زبان سینما، شاهد این تعداد فیلم باکیفیت بوده باشیم...
ملاحظههایی دربارهی جشنوارهی سیوسوم: چشمهی جوشان استعدادهای جوان
مجید مصطفوی: جشنوارهی امسال را میتوان جشنوارهی سینماگران جوان دانست. در غیاب بزرگان و پیشکسوتان سینما، جشنواره به اشغال فیلمسازان جوان درآمده بود که این میتواند تداوم «موج نو»یی باشد که در سالهای اخیر در سینمای ایران جای پایش را سال به سال محکمتر میکند. اگرچه توفیق دیدن همهی فیلمها را نداشتم اما همان تعدادی را که توانستم ببینم حکایت از بینش سینمایی و تسلط فنی و...
وضعیت فیلمهای امسال: میانمایگی
مهرزاد دانش: اگر قرار باشد صفتی کلی برای فیلمهای امسال جشنوارهی فجر در نظر بگیریم، شاید رساتر از واژهی میانمایه نتوان پیدا کرد. ظاهر اغلب فیلمها به لحاظ فیلمبرداری و تدوین و صحنهآرایی و... مناسب مینمود؛ حتی کارگردانی را هم اگر به معنای چیدمان و هماهنگیهای فنی/ انسانی جاری در فضا بدانیم، اغلب فیلمها از حداقلهای استاندارد بهرهمند بودند؛ اما باز هم چیزی متقاعدکننده نبود....
اول داستاننویس، بعد فیلمنامه
محمد شکیبی: گویا در سیوسومین دورهی جشنواره نسبت عددی فیلمسازان جوان و کارگردانهایی که با اولین کارشان پا به جشنواره گذاشته بودند، بیشترین و بالاترین نسبت در تمامی دورهها بوده است. این تناسب نامعمول اگرچه در آغاز نگرانیهایی بابت کموکیف کلی فیلمهای راهیافته به این دوره از جشنواره ایجاد میکرد اما...
جشنواره در چند نگاه: در مسیر تندباد
علی شیرازی: یك راه منطقی برای رسیدن به دركی دقیقتر از جشنوارهی سیوسوم، مقایسهاش با پیشینهی خود این جشنواره است. جشنوارهای دولتی كه با هدف تكمیل ابزارها و اهرمهای نظارتی/ حمایتی سینمای دههی شصت در ابتدای شكلگیری سینمای جدید ایران به راه افتاد. طبعاً در مقابل تشویقهایی كه مدیران دولتی از «فیلمها–سینماگرانِ» برگزیده و...
جشنوارهی سرد خاکستری...
پرویز نوری: رخ دیوانه، فیلم دلهرهآور ابوالحسن داودی در مایههای طنز سیاه، با آغاز یک بازی جوانانه و پایانی بیهوده مرگبار هوشمندانه پرداخت شده اما طرح این بازی شلوغ و درهم - که به طور مقطع و از طریق یکایک شخصیتها اجرا میشود - مخاطب را از مسیر اصلیاش منحرف میسازد. فیلمساز اصل ماجرا را که با یک شوخی میان جوانها شروع و به هیجان و...
نگاهی به برخی زنان جشنواره: در دنیای تو ساعت چند است؟
ریحانه عابدنیا: ر جشنوارهی امسال، فیلمهای زنانه و شخصیتهای محوری زن و حتی نامهای زن بر فیلمها، بهمراتب پررنگتر از سالهای پیش بود؛ زنانی که از قالبهای سیاهوسفید عبور کرده و بر نقش منفعل و حضور سایهوارشان غلبه کردهاند و دیگر تنها نقش قربانیان همدردیبرانگیز را ایفا نمیکنند، بلکه کاملاً قوی و مستقل، از حقوق و احساسشان دفاع میکنند و...
موسیقی فیلمها: خوب از روی ناچاری!
سمیه قاضیزاده: ظاهراً قرار نیست به این زودیها یک تم جاندار و ماندگار در موسیقی فیلم ایران شنیده شود. آبباریکههای تم، نهرهای نحیف ملودی، طنابهای سست و کمجان یک موتیف اصلی... اینها شدهاند تمام آنچه از یک قطعه موسیقی فیلم برایمان به جا ماندهاند. هرچند کلیت فیلمهای امسال چنگی به دل نمیزدند و موسیقی فیلم هم از تصویر جدا نیست اما...
نگاهی به عنوان فیلمهای جشنواره: نامها و نشانهها
محسن جعفریراد: طبق معمول سالهای قبل، در شمارهی پس از جشنوارهی ماهنامهی «فیلم» ضعفها و قوتهای فیلمهای جشنوارهی فجر از زوایای مختلف بررسی میشود؛ از جمله عنوانبندی فیلمها. اما در این مطلب سعی شده به نام و عنوان فیلمها پرداخته شود؛ فارغ از چگونگی عرضه و نمایش این نامها و نشانهها (از قبیل لوگو و تیتراژ و غیره). عنوان فیلمها اولین گام در جهت ارتباط با مخاطب هستند و...
بحرانشناسی خانواده
حمیدرضا مدقق: خانواده و مؤلفههای مرتبط با آن مانند عشق، ازدواج، فرزندآوری، مناسبات زن و مرد، والدین و فرزندان، محور اصلی (و گاه فرعی) بسیاری از فیلمهای حاضر در جشنواره بود. در یک پیرنگ کلان، در این فیلمها خانواده دستخوش بحران میشد (یا بود)، در ادامه شاهد تلاشهای قهرمان (یا قهرمانان) برای حل بحران و برطرف کردن وضعیت بیثبات بودیم و در نهایت،
مروری بر بهترین تیتراژهای جشنواره: لوگوهای زیبا، تیتراژهای سردستی
علیرضا حسنخانی: جشنوارهی سیوسوم از منظر تیتراژ یکی از بدترین و بیکیفیتترین دورههای چند سال اخیر بود. بسیاری از فیلمها حتی تیتراژ آغاز نداشتند، و طبعاً برای تیتراژ پایانیشان هم طراحی خاص و متفاوتی در نظر گرفته نشده بود. بجز معدود نمونههایی اتفاق مهمی در عنوانبندی فیلمهای امسال نیفتاد. اما تعداد لوگوهای دیدنی و جذاب فیلمهای امسال...
داوریها: آنچه در زیر پنهان ماند...
اصغر نعیمی: کمتوجهی داوران بخش نگاه نو به فیلم صفی یزدانیان عجیب بود. فارغ از اینکه فیلم را دوست داشته باشیم یا نه، و حتی اگر با سلیقهی شخصیمان جور نباشد نمیتوان در ارزشهای آن تردید کرد. به هر حال داوران سوای سلیقهی شخصی قطعاً باید با معیارهای مشخصی فیلمها را داوری کنند و...
قصهی تماشای فیلمهای اول...: اولین همسفر من
محمد محمدیان: با حضور گستردهتر فیلمسازان اول به نسبت سالهای گذشته و با غیبت چهرههای بسیاری از سینماگران محبوب و مشهور، جشنوارهی امسال را باید بیشك سال جوانها نامگذاری كرد و برای نگارنده كه فقط این فیلمها را میبیند بسیار هم دلپذیر بود، اما با حضور بزرگان، جشنوارهها اعتبار مییابند...
چند نکته در حاشیهی جشنواره: روزگار جوانی
محدثه واعظیپور: جشنوارهای به پایان رسید که میشد پیشبینی کرد در غیبت چهرههای شاخص فیلمسازی، آبرویش را فیلمسازان جوان حفظ خواهند کرد. با درصدی خطا، این اتفاق افتاد و سیوسومین جشنوارهی فیلم فجر عرصهای برای درخشش سینماگرانی از نسلهای مختلف شد که با بهترین آثار سالهای اخیرشان پا به این رقابت گذاشته بودند...
پیادهروی میانستارهای
محسن سیف: اشتیاق و کنجکاوی را در هم دارم. تازهترین فیلم مجید مجیدی پس از یک دوران فترت چندساله چه ارمغانی برای صنعت سینمای ایران خواهد داشت؟ فیلمساز باهوش و مسلطی که چند نمونه از شاخصترین آثار سینمای ایران را در کارنامه دارد، با این پروژهی سنگین و حساس، کدام مسیر تازه و نرفته را خواهد گشود؟...
ده سینماگری كه قدر ندیدند: صدفهایی در اعماق
آرامه اعتمادی: در جشنوارهای که رنگوبوی ویژهای ندارد یا قرار نیست یک فیلم عالی و درجه یک نمایش داده شود آنچه میماند تعدادی فیلم خوب و چند چهرهی توجهبرانگیز است که باید جای خالی پدیدههای بزرگ را پر کنند. دربارهی چنین مجموعهای داوری و قضاوت سخت است. وقتی قرار باشد...
در دنیای تو ساعت چند است؟: فیلم برگزیدهی منتقدان و نویسندگان ماهنامهی «فیلم»
در سالی که تقریباً هیچ فیلمی برتری آشکاری نسبت به فیلمهای دیگر نداشت، یک فیلم اول به کارگردانی یک چهرهی نامآشنای اهل قلم توانست در اتفاقی نادر در بالاترین ردهی انتخابهای منتقدان قرار بگیرد. در دنیای تو ساعت چند است؟ سومین محصول سینمایی گروه سهنفرهی صفی یزدانیان، علی مصفا و فردین صاحبالزمانی است که پیش از این دو فیلم قابلتوجه چیزهایی هست که نمیدانی و پلهی آخر را تولید کردهاند. جالب است که فیلم یزدانیان در بخش نگاه نو جشنواره حتی نامزد دریافت جایزهای هم نشد...
جشنوارهی فیلم فجر نقش مهمی در پر کردن آنتن صداوسیما در بهمن داشت:
زیر سایهی سیمرغ
احسان ناظمبکایی: دههی فجر، مهمترین مناسبت بهمن است؛ ده روزی که اولین مواجههی صداوسیمای دوران محمد سرافراز با یک واقعهی مناسبتی به شمار میرفت. صداوسیما در این روزها یا باید با ساخت سریال و برنامههای گوناگون جریانسازی کند یا بر موج اتفاقهایی سوار شود که حول محور جشنهای پیروزی انقلاب روی میدهد؛ مانند جشنوارهی فیلم فجر و...
گفتوگوی اختصاصی با ریدلی اسکات: خطر كردن را دوست دارم
امیر گنجوی: میگویند اسکات سالهاست نظرهای منتقدان آثارش را دنبال نمیکند. این تصمیم به دلخوری او بابت نقدهایی كه در سال 1982 بر بلید رانر صورت گرفت مربوط میشود. نقد تندوتیز و آتشینی مثل نقد پالین کیل بر بلید رانر چیزی نیست که بتوان بهراحتی فراموش کرد. اسکات در جاهای مختلف عصبانیتش بابت این نقدها را بروز داده است. شاید برای شناخت چنین کارگردانی، صحبت رودررو با خودش بهتر از هر نقد و تحلیلی بر آثارش باشد. خوشبختانه بهواسطهی یکی از کارهای دانشگاهیام این فرصت پیدا شد تا صحبتی کوتاه با اسکات در باب سینمای او و فیلم اخیرش خروج: خدایان و شاهان داشته باشم...
گزارشی تكاندهنده: نوآوری تكنولوژیكی كه میتواند زبان سینما را بهكلی دگرگون كند:
در انتظار ظهور هنر هشتم؟
در حالی كه هنوز هم سینماگرانی مثل كوئنتین تارانتینو با تعصب از موجودیت سینمای سلولوییدی در برابر سینمای دیجیتال دفاع میكنند و برخی از سینماگران و دستاندركاران دیگر همچنان روی خوشی به سینمای سهبعدی نشان نمیدهند تكنیكهای نوظهوری در حال شكلگیری و تكامل هستند كه تا چند سال دیگر شاید حتی تكنیكهای دیجیتالی موجود را هم از میدان خارج كنند. با این حساب برای آرامش خاطر خودمان هم كه شده بهتر است به جای نگرانی در این زمینه، با این حقیقت انكارناپذیر كنار بیاییم...
وقتی آكادمی اسكار دلجویی میكند: ستایشهای دیرهنگام
در تاریخچهی اسكار بارها پیش آمده كه آكادمی هنرها و علوم سینمایی با پی بردن به كملطفی و كمتوجهیاش نسبت به كارهای ستودنی برخی از سینماگران با سراسیمگی تمام به فكر جبران افتاده و چون شتابزدگی بهندرت نتیجهی خوبی به بار میآورد در موارد متعددی چهرهای را كه از او غفلت كرده بود در نهایت به خاطر كاری نامزد یا برندهی اسكار كرده كه...
جادو در مهتاب (وودی آلن): پایان خوش
آرمین ابراهیمی: جادو در مهتاب مصداق مناسب چنین رویهای است: فیلمی کوچک که بخش عمدهاش در مکانهای ثابت داخلی میگذرد (عموماً عمارت خانم گریس و خانهی عمه وَنِسا)، گروه بازیگران جمعوجوری دارد و تمرکز اصلیاش را بر داستان، شیوههای قصهگویی، شخصیتپردازی و دیالوگها معطوف میکند. خط داستانیاش ساده و سرراست است اما آلن چنان آن را شیرین در بستری از رومانس و فانتزی و کمدی میگنجاند که...
لاك (استیون نایت): مردی از تبار بزرگان
علیرضا حسنخانی: نوشتن دربارهی ویژگیهای فرمی والای لاک شاید حالا كه مدت زیادی از دیده شدنش میگذرد دیگر لطفی نداشته باشد اما مضمونی در فیلم هست که از اولین لحظهی تماشایش دست از سرمان برنمیدارد: ایمان به تصمیم درست و اخلاقگرایانه و ایستادن بر سر آن، مسئولیتپذیری، پذیرش اشتباه و گریز از فرافکنی. اینها مضمونها و...
بابادوك (جنیفر كِنت): كشیدن دندان لق
شاهد طاهری: با وجود معنای استعاری آشکار هیولای فیلم، نمیتوان ماهیت و چیستی آن را تماماً ذهنی دانست. به نظر میرسد محتملترین فرضیه این باشد که بابادوک زادهی ذهن و محصول مغناطیس دوپارهی رابطهی مادر و فرزند است. با این حال فیلم عامدانه در فضایی از عدم قطعیت روایت میشود. با توجه به ترس مؤکد ساموئل، پدیدار شدن ناگهانی کتاب مصور «آقای بابادوک» و سلسله رویدادهای متعاقب آن را میتوان ابتدا زادهی ذهن او پنداشت...
بیگانه (بهرام توكلی): توقف در سطح
بهزاد عشقی: تماشاگرانی که اتوبوسی به نام هوس را نخوانده باشند یا اجرای سینمایی آن را به کارگردانی الیا کازان ندیده باشند، بیگانه را فیلم سرد و پرملالی خواهند دید. چرا که داستان فیلم خوب بنا نمیشود، بحرانهای دراماتیکش بهخوبی شکل نمیگیرند و آدمهایش بهدرستی پرورده نمیشوند. اما تماشاگرانی که نمایشنامهی تنسی ویلیامز را خوانده باشند و...
همه چیز برای فروش (امیر ثقفی): ته دنیا
یاشار نورایی: همه چیز برای فروش بر خلاف عنوان صریحش، فیلم سادهای نیست و درکش با توجه به اشارهها و ارجاعهای زیادی که به فیلمهای دیگر تاریخ سینما دارد برای بینندهای که فیلم زیاد دیده باشد راحت است. جهانی دارد پر از تصاویر وام گرفته از فیلمهای مهم که یک طرفش تصاویر و فضاهای سرد فیلمهای مدرن روسی قرار دارند و طرف دیگرش سینمای آمریکا و مشخصههای ژانر وسترن و...
مکانی در سایه
فرزاد پورخوشبخت: وقتی همه چیز برای فروش با لحنی ثابت و بیانعطاف از ابتدا تا پایان، جهانی میسازد که نمیشود جز آن را تصور کرد و خود به دست خود امکان هر گونه تغییر فضا و لحن را در طول فیلم از خود میگیرد، چهگونه است که تماشاگر، این جهان یکنواخت را تا آخر تاب میآورد؟ اکبر (صابر ابر) نه قرار است شهری را از دست میلر و دارودستهاش نجات دهد و نه در طول فیلم دچار تحول و تغییر شخصیت میشود...
گفتوگو با امیرحسین ثقفی: خداجویی در رنج
جواد طوسی: فیلمسازان جوانی مثل امیرحسین ثقفی سعی كردهاند جنس متفاوتی از سینمای مستقل را ارائه دهند. ویژگی بارز او با همهی جوانی و سابقهی كمش، داشتن دیدگاه و انضباط بصری و برخوردی غریزی و حسی با آدمهای گمنام و تكافتاده و آسیبپذیرش است. راهیافتن او به خلوت افرادی نیازمند، قافیهباخته و جامانده از عدالت و در عین حال سازشناپذیر، مبتنی بر اجرا و بیانی مؤثر و هنرمندانه است. اما آنچه میتواند ثقفی را در ادامهی این مسیر خطیر دچار مشكل كند، شخصی كردن دنیایش و...
لامپ صد (سعید آقاخانی): قطاربازی
نیما عباسپور: لامپ صد در مجموع فیلم آبرومندی است که نشان از توجه سعید آقاخانی به محیط پیرامون خود و جامعهای دارد که در آن زندگی میکند. شاید اگر تجربهی آقاخانی در سینما به اندازهی تجربهی او در سریالسازی بود با فیلم بهتر و محکمتری روبهرو بودیم. با این حال لامپ صد در همین حد هم از خیلی از فیلمهای سینمای ما بهتر است...
یا مرگ یا آزادی
آرامه اعتمادی: کسانی که پدیدهی ویرانگر اعتیاد را از نزدیک لمس کردهاند لابد با دیدن لامپ صد تداعی آزاردهندهای از تصویرها و لحظههای تلخ را تجربه خواهند کرد که در نهایت نقطهی پایانشان نابودی و سقوط انسان به موجودی فروتر از انسان است. اینجا دیگر با تصویر استیلیزه و کلیشهای اعتیاد مواجه نیستیم که...
نگاهی دیگر به «پرویز»: فیلم چاق
رفیق نصرتی: پرویز فقط داستان مردی چاق باقی میماند که در پنجاهسالگی از خانهی پدری و محلهای که سی سال در آن زیسته رانده میشود و در تلافی این طردشدگی دست به کارهایی احمقانه میزند. جستوجو برای هر ایدهای در پس این خط داستانی، چاقتر کردن این فیلم چاق است مانند همهی آنچه بعدها برخی منتقدها بارِ فیلم کردند...
کهریزک (رخشان بنیاعتماد، محسن امیریوسفی، پیروز کلانتری و بهمن کیارستمی):
گذر از رنجها
محمد جعفری: فیلم حاصل چهار نگاه به زندگی غمزده و ملالتبار سالخوردگان و معلولان مؤسسهی خیریهی کهریزک است که گاه رنگ شوق و امید میگیرد و گاه محنت، اما بیش از همه میکوشد از یک مستند سفارشی فاصله بگیرد. اپیزود اول را رخشان بنیاعتماد ساخته؛ فیلمسازی که به شهادت فیلمهایش در گذر از رنجها همیشه یک پایش در چنین مکانهایی بوده و به هر بهانه گهگاه به آنجا سر کشیده است...
خاطراتی برای تمام فصول (مصطفی رزاق كریمی): تکههای جنگ در وین
نسیم نجفی: در عنوانبندی آغاز فیلم چنین میآید: «خاطراتی برای تمام فصول، به روایت مصطفی رزاقکریمی.» روایت این مستندِ بلند نقش مهمی در آن دارد، چون فیلم روایت یک بخش از واقعهی عظیم جنگ ایران و عراق است که به وین مربوط میشود؛ بخشی از جنگ که مستقیماً در زندگی فیلمساز گذشته است. این گونه روایتهای شخصی تکهای از جنگ را نشان میدهند که...
صفر بیستویك (محمد شیروانی): مردمان اعماق
سعید قاضینژاد: «تهران را دوست ندارم چون زیبا نیست.» فكر كنید این جمله از زبان چه كسی گفته میشود؟ یك شاعر؟ هنرمند؟ نقاش؟ فیلمساز؟ آرشیتكت؟ اگر بشنویم این جمله را یك جوان بیستسالهی كارگر ساختمانی رو به دوربین در مستند صفر بیستویك میگوید چه؟ این جمله، كاملاً صادقانه و در لحظه، از زبان این جوان گفته میشود...
از ایران: یک جدایی (کوروش عطایی): اشکها و لبخندها
امید نجوان: ایران: یک جدایی روایتی از شب بیپایان عاشقان سینمای ایران در بامداد دوشنبه هشتم اسفند 1390 است؛ شبی که سینمای ایران موفق شد تنها جایزهی باقیمانده از مجموع معتبرترین جوایز سینمایی جهان را نیز به گنجینهی خود اضافه کند و بار دیگر جادوی تأثیرگذاریِ عنصر درام بر تماشاگران سینما را به اثبات برساند...
معرفی و نقد كتاب: هفت فیلمنامه از اصغر فرهادی
اصغر یوسفینژاد: سهم «بداههپردازی» در سینمای اصغر فرهادی یکی از کنجکاویهای کمتر پاسخدادهشده است که علاقهمندان انتظار دارند با مقایسهی فیلم و فیلمنامه از آن آگاه شوند. دستیابی به چنین ساختار سیال، پویا و زندهای بدون بداههپردازی قابلتصور نیست، در حالی که روایتهای عوامل از پشت صحنهی فیلمها، چندان استفاده از چنین روشی را تأیید نمیكند. «دیالوگنویسی» در آثار فرهادی از دیگر ویژگیهای منحصربهفرد اوست و...