
همه آنچه میخواهید دربارهی فیلمها و برنامههای
جشنواه بدانید
نفسها حبس!: نكتهها و ملاحظاتی دربارهی سینمای ایران در آستانهی جشنوارهی فجر
فهرست الفبایی فیلمهای همهی بخشها
سینمای ایران | این شبهای بیپایان: معرفی بیش از شصت فیلم ایرانی همهی بخشها: مشخصات، خلاصهی داستان، گزارش تولید، یادداشت فیلمسازان و یادداشتهای منتقدان دربارهی چند فیلم
سینماحقیقت | مسابقهی سینمای مستند: مستندسازان، جسورتر از داستانپردازان معرفی مستندهای بلند بخش مسابقه همراه با یادداشتهای فیلمسازان
فیلم خوب، موسیقی خوب: آهنگسازان جشنوارهی سیودوم
فعلاً همان در بر همان پاشنه: جایگاه جشنوارهی فجر در چشمانداز سیاستهای كلان سینمایی كشور
اصلاً همین فیلمهای جوانها را ببینید: چند نكته و توصیه در مورد فیلمهای اول
جام جهاننما | مسابقهی بینالملل: معرفی فیلمها: مشخصات، خلاصهی داستان و نقد
سینمای سعادت | مسابقهی سینمای کشورهای اسلامی: معرفی فیلمها: مشخصات، خلاصهی داستان
نمایشهای ویژه: معرفی فیلمها: مشخصات، خلاصهی داستان و نقد
بزرگداشتها:
هما روستا: سینما با من بیگانه ماند
درخشش در ماه مهر: نوشتهای از حمید لبخنده
دختر شكلاتی شهر نمایش!: یادداشتی از محمدعلی سجادی
جهانگیر میرشكاری: سبك در صدا
مهدی هاشمی: زندگیام به خیال گذشت
چند توصیه به سینماگران جوان: گفتوگوی هایده صفییاری و سیلویا اینگمارسون تدوینگر معروف سوئدی كه چندین فیلم اینگمار برگمان را تدوین كرده، عضو هیأت داوری مسابقهی بینالملل جشنواره است و در طول جشنواره كارگاهی آموزشی برگزار خواهد كرد.
*
همکاران این شماره: سینمای ایران: شاهین شجریكهن، پوریا ذوالفقاری، نازنین قنبری، مهدخت اكرمی، آرامه اعتمادی، ارسیا تقوا، امیر پوریا، مسعود ثابتی، محسن جعفریراد، مهرزاد دانش، آنتونیا شركا، احمد طالبینژاد، جواد طوسی، سوفیا مسافر، علیرضا معتمدی، حمید لبخنده، محمدعلی سجادی، هایده صفییاری | سینمای جهان: شهزاد رحمتی، محسن بیگآقا، رضا كاظمی، رضا حسینی، غزل گلمكانی
صفحهآرا و طراح جلد: علیرضا امكچی | عكاس: امیر محصصیفر
روی جلد: هانیه توسلی؛ اینبار روبهروی پرده
چشمانداز ۴۷۰

فهرست فیلمها (به ترتیب الفبا)
80 میلیون/ آذر، شهدخت، پرویز و دیگران/ آرایش غلیظ/ آشغالهای دوستداشتنی/ آینهی مات/ ابرها در راهند/ ارسال یك آگهی تسلیت برای روزنامه/ استاد اعظم/ اشباح/ اكنون، جویندهی قارچ [صیاد قارچ]/ امروز/ انارهای نارس/ با دیگران/ باد بر باغ نظر/ بازگشت/ بازی در نقش مردهها [بازی نعش]/ برادری اشكها/ برای گونگادین بهشت نیست/ برف/ بیداری برای سه روز/ بیگانه/ بیوكآقا/ پایان خدمت/ پسر كو ندارد نشان از پدر/ پنجاه قدم آخر/ پنجستاره/ پیرمرد/ تراژدی/ تصور كن/ تقاطع/ تمشك/ جایی برای زندگی/ جونود/ جینگو (روایت معلق)/ چ/ چند مترمكعب عشق/ چهرههای خندانتان را پنهان كنید [خندهات را بپوشان]/ حق سكوت/ حلقهها/ حیات در رگهای سرد/ خاطراتی برای تمام فصول/ خانهی پدری/ خانهی سیمین و جلال/ خانوم/ خانهای كنار ابرها/ خط ویژه/ خواب ابراهیم/ خوابزدهها/ در پناه بلوط/ در راه مدرسه/ دربست آزادی/ درهی اشكها/ درسهای هارمونی [یادداشتهای همآوازی]/ دنیای نو/ دو ساعت بعد، مهرآباد/ دوچرخهی پدرم/ دیوار/ ذره [جزیی از زمان]/ رد كارپت / رژیستور عقب مخاطب میگردد/ رنج و سرمستی/ روایت ناپدید شدن مریم/ روز رستاخیز/ زمان دریاچه/ زمان صفر/ زمستان آخر/ زنجموره/ زندگی جای دیگریست/ زندگی مشترك آقای محمودی و بانو/ سایهروشن/ سپیده/ سرگرد/ سزار باید بمیرد/ سیاوشان/ سیزده/ شاهزاده/ شب سكوت/ شب، بیرون/ شش قرن و شش سال/ شناسنامه/ شهابی از جنس نور/ شیار 143/ شیفتگی/ صورتهای ابریشمی/ طبقهی حساس/ طلا/ عاشقها ایستاده میمیرند/ عصبانی نیستم!/ عمر/ غفلت/ فردا/ فرشتهها با هم میآیند/ فصل فراموشی فریبا/ فیلم بعدی/ فیلم ناتمامی برای دخترم سمیه/ قصهها/ كامیل كلودل 1915/ كلاشینكف/ كمی بالاتر/ لامپ صد/ لطفاً بوق بزنید/ ماماروش/ ماهی و گربه/ متروپل/ مردن به وقت شهریور/ مریم/ مریم/ مصایب میكلآنجلو [خیالات میكلآنجلو]/ ملبورن/ ملخی كه غول شد/ مهمان داریم/ ناخواسته/ نارنگیها [فصل برداشت]/ نرمین تولیچ: بازیگر/ نیمروز و مكران/ والسا: مرد امید/ وطن [سرزمین]/ همه چیز برای فروش
نفسها حبس!: ملاحظاتی دربارهی سینمای ایران و جشنوارهی سیودوم
جشنوارهی سیودوم تصویری نسبتاً کامل از سینمای امروز ایران است. پر از فیلمهایی که برای دیدن هر یک از آنها دلایل متقاعدکنندهای وجود دارد. دربارهی جشنی صحبت میکنیم که یک سر طیف شرکتکنندگانش مسعود کیمیایی، داریوش مهرجویی، رخشان بنیاعتماد، رضا میرکریمی، ابراهیم حاتمیکیا، احمدرضا درویش و کیانوش عیاری ایستادهاند و طرف دیگر فیلمسازان جوانی که آنها را پیش از این یا با فیلمهای کوتاهشان شناختهایم یا با دستیاری یا فعالیتهای تلویزیونیشان یا اصلاً اسمشان را هم نشنیدهایم! از آیینی حرف میزنیم که بین فیلمهای ریزودرشتاش، برخی یادگار دوران سپریشدهی مدیریت سینمایند و تعدادی بیشتر حاصل همین چهار پنج ماه گذشته. فرصتی عالی برای مقایسهی فیلمهایی که زیر سایهی سیاستهای متفاوت ساخته شدهاند...
ده شب بیپایان: مسابقهی سینمای ایران
شاهین شجریكهن: فهرست اولیهی فیلمهای این دوره از اوایل دی منتشر شد ولی نهایی شدنش چند هفته طول كشید و تا روزهای آخر هم همچنان اضافات، تغییرات و جابهجاییهایی روی آن انجام میشود. به همین دلیل نمیشود ریسك كرد و به برنامهی اعلامشده متكی بود. با توجه به تغییرها و جابهجاییهایی كه در فهرست فیلمهای بخشهای مختلف جشنواره طی چند هفتهی اخیر به وجود آمد (و در سالهای گذشته هم نمونههایش فراوان بوده)، امسال هم ترجیح دادیم به جای گنجاندن مطالب فیلمها در بخشهای مختلف، همهی آنها را در یك بخش كلی زیر عنوان «سینمای ایران» بگنجانیم. مبنای كار ما فهرست اولیهای بوده كه در نیمههای دی اعلام شد و البته تا آخرین روزهای انتشار مجله بارها تغییر كرده است. با توجه به امكان جابهجایی فیلمها و تصمیمهای دقیقهی نود و وقت اضافه، ترجیح دادیم مجموعهی كاملی از عنوانهای موجود آماده كنیم كه اگر در آخرین لحظه مشكل فیلمی حل شد یا مراحل آمادهسازیاش بهموقع به پایان رسید و در جشنواره حاضر بود، جایش در این شماره خالی نباشد.
جسورتر از داستانپردازان: مسابقهی فیلمهای بلند مستند
كیفیت بالای تعداد زیادی از فیلمهای هفتمین جشنوارهی سینماحقیقت، گواه این ادعا است كه سینمای مستند ایران در سالهای اخیر، در آینهداری زمان و انعكاس روح زمانه، پیشروتر و جسورتر از سینمای داستانی عمل كرده، هرچند كه محصولاتش به چشم نیامده و امكان نمایش گستردهتر پیدا نكرده است. واقعیت این است كه بخش عمدهای از محصولات سینمای داستانی با در انحصار داشتن حجم كامل سیستم پخش و اكران، و شانس داشتن مخاطب انبوه بالقوه، نشان اندكی از زمان و مكان ساخته شدنشان دارند و بعدها كمتر كسی است كه در یك پژوهش فرضی مردمشناختی، جامعهشناختی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی برای شناخت ایرانِ این سالها، در مراجعه به این آثار چیز دندانگیری به دست آورد. اما بهجرأت میتوان گفت سینمای مستند در این عرصه بسیار موفقتر عمل كرده و مستندسازهای ما، چه در تنگنا و محدودیتها، و چه در آزادی عمل بیشتر و موقعیتهای فراختر، اغلب در ایفای نقش تاریخی خود موفق بودهاند.
فیلم خوب، موسیقی خوب: آهنگسازان جشنوارهی سیودوم
سمیه قاضیزاده: امسال هم مانند سالهای گذشته میتوان رد پای همکاریهای طولانی میان آهنگسازان و فیلمسازان را دید و دل خوش کرد که سینمای ایران در این زمینه روز به روز وارد فضایی حرفهایتر میشود. حامد ثابت که موسیقیهایش با قطعاتی که برای فیلمهای بهرام توکلی میساخت شنیده شد، پس از وقفهای که با ساخت موسیقی آسمان زرد کم عمق و ساخت موسیقی آن توسط حسین علیزاده در كارنامهی مشترك او و توکلی افتاد حالا بار دیگر با ساخت موسیقی بیگانه همكاریاش با توكلی ادامه یافته است. او البته ساخت موسیقیهای انارهای نارس، ملبورن و زندگی جای دیگریست را هم به عهده دارد تا این آهنگساز جوان پرکارترین سال سینماییاش را بهواسطهی سیمرغ سال گذشتهاش تجربه کند. حالا باید منتظر ماند و دید که آیا ثابت میتواند موفقیتی را که در ساخت موسیقی پرسه در مه و اینجا بدون من داشت دوباره تکرار کند؟ به نظر میرسد که حمید نعمتالله هم آهنگساز مورد علاقهاش را دیگر پیدا کرده و همکاریهای او و سهراب پورناظری همچنان با ساخت موسیقی آرایش غلیظ ادامه دارد. او آهنگسازی است که هم مؤلفههای موسیقی ایرانی را در قطعاتش حفظ کرده و هم نوگرایی مخصوص خودش را دارد که وضعیت سفید از نمونههای بارز آن است. در واقع بهخوبی مختصات موسیقی او با آثار نعمتالله هماهنگ شده است....
فعلاً همان در بر همان پاشنه: جایگاه جشنوارهی فجر در چشمانداز سیاستهای كلان سینمایی كشور
امیرحسین علمالهدی: شاکلهی تولید در سینمای ایران طی این سه دهه به دلیل عدم استفاده از فاکتورهای جذب مخاطب گسترده در فیلمها و اصرار بیش از اندازهی سیاستها بر محتوای آنها و فقدان عنصر سرگرمی در فیلمها و متعاقباً توسعهی سینمای شخصی در فیلمهای فیلمسازان و تأثیر منفی جشنوارهزدگی بر تولیدات سینمایی، و از دیگر سو افزایش سطحینگری در فیلمهای سینمای تجاری و کاهش انگیزه در میان فیلمسازان نخبه در ساخت تولیدات کیفی و نگاه سلبی دولتها به فیلمهای متفاوت سینمای ایران و توقیف این فیلمها و زاویهدار شدن جریانات مختلف فکری نزد تولیدکنندگان فیلم و افزایش انگیزه برای تأمین منافع فردی به جای تأمین منافع کلی سینما باعث شده تولیدات سینمای ایران به سمت تولیدات «یکبارمصرف» سوق پیدا كند...
چند نكته و توصیه در مورد فیلمهای اول: اصلاً فیلمهای جوانها را ببینید!
هوشنگ گلمكانی: چندی پس از اعلام فراخوان جشنواره، دفتر جشنواره رقم حیرتانگیزی را اعلام كرد: «... تا كنون 110 فیلم متقاضی حضور در جشنواره شدهاند كه از این میان، 60 فیلم آثار اول سازندگانشان هستند.» یعنی بیش از نیمی از متقاضیان. تعداد فیلمهای اول، تا پایان مهلت ثبتنام كه تعداد كل فیلمهای متقاضی از رقم 130 گذشت، به 65 فیلم رسید. یعنی حدود نیمی از متقاضیان. تولید این تعداد فیلم در یك سال البته چندان عجیب نیست زیرا در سالهای اخیر هم این رقم همیشه بیش از صد فیلم بوده كه قطعاً به دلیل فضای جشنواره در آن سالها، تعدادی از فیلمهای تولیدشده به جشنواره ارائه نمیشدهاند. اما وجه حیرتانگیز این آمار، همین است كه نیمی از آثار، نخستین فیلم بلند سازندگان آنهاست. آماری جهانی در این زمینه برای تطبیق و مقایسه نمیشناسیم اما بر اساس شنیدهها و تخمینها، به احتمال زیاد این یك ركورد قابلبررسی است...
بزرگداشتها | هما روستا: سینما با من بیگانه ماند
...هیچ احساسی دربارهاش ندارم چون همه چیز خیلی برایم گنگ است. ته دلم این احساس را دارم كه من شایستهی بزرگداشت سینمایی نیستم، چون كاری در سینما نكردهام. ولی این بهانه برای من از این جهت خوب است كه فرصت درددل پیدا میكنم. الان یك ساعت است دارم برای شما درددل میكنم و میگویم كه در این سالهای طولانی چه چیزهایی را در دلم حمل كردم. میخواهم از فرصتی كه به من دادهاید استفاده كنم و به «سینما» بگویم مراقب بازیگران جوان
باشد و كمكشان كند كه زندگی حرفهای بهتری داشته باشند. جز اینها، این بزرگداشت و هر بزرگداشتی برایم هیچ چیزی ندارد. باید اتفاق بیفتد و آن وقت احساسم را دربارهاش برایتان بگویم. ولی این قدر میدانم كه هیچ اتفاقی، چیزهایی را كه از دست دادهام به من برنمیگرداند. برمیگرداند؟
درخشش در ماه مهر
حمید لبخنده: ... دعوت به تمرین نمایشی به کارگردانی استاد سمندریان دعوت به اجرای مراسمی آیینی بود. سال 1358 برای من سالی شگفتانگیز و رنجآور بود. سالی که در حرفهایترین نمایش زندگیام، بر صحنۀ تالار وحدت بازیگری کردم و همزمان از بودن بر صحنه دچار وحشت شدم. از صحنه گریختم و به کارگردانی پناه بردم. در آن سال این موقعیت استثنایی را یافتم تا در نمایشنامۀ مردههای بیکفنودفن (ژانپل سارتر) به کارگردانی استاد سمندریان و در کنار بزرگانی همچون منوچهر فرید، ایرج راد، هما روستا و... ایفای نقش کنم. در تمرینها که از آپارتمان محل زندگی استاد و خانم روستا در خیابان کاخ آغاز و در تالار وحدت به اجرا رسید، همزمان کنجکاو کشف دو موضوع مهم و بههمپیوسته بودم. کشف کارگردانی و تحلیل لحظهبهلحظۀ استاد سمندریان از نمایشنامه و نقشها و از سوی دیگر کشف معماگونۀ رسیدن به شخصیت لوسی توسط هما روستا...
دختر شكلاتی شهرِ نمایش!
محمدعلی سجادی: همای عزیز
دختر شكلاتدوست دیروز و هنوز، كه در دستدرازی به شهر شكلاتی، مهاجر كوچكی شدی در ششسالگیات و شهرهایی را دیدی كه هنوز كسانی ندیده یا نرفتهاند اگر كه دیده باشند در عكسها یا فیلمها. زبان گشودی در میان زبانها و در زمانهای بسیار راه آفرینش را برگزیدی وقتی كه دیدی پدرت آوارهی آرمانخواهیهای دیروزش شد و مادر برابر این رؤیابافیهای كابوسشده، با جدایی مأنوس شد و از این رو تنهایی تو را برگزید. اما تو تنها رودرروی تنهایی ایستادی. چرا كه تنهایی انگیزۀ عشق است و تو عاشق شدی تا از تنهایی بگریزی. برابر پدر كه میخواست دكتر یا مهندسی شوی، سم لولههای آزمایش را مكیدی تا در تو ببینند آن دزدمونای پنهانشده را. مسافر این قطار یا آن هواپیما شدی، آن هم در آن سنوسال، از مسكو به آلمان و از آنجا به رومانی و... در ساحت گوته و بتهوون و برشت و... همراه سه خواهرت، به نیت سه خواهر چخوف، در نمایش به نمایش پرداختی و بازیگری را برگزیدی...
جهانگیر میرشكاری: سبک در صدا
...خیلی با کارگردانان سینما برای صدابرداری سر صحنه بحث کرده بودم. من در تلویزیون بودم و سریالهای زیادی را به این ترتیب صدابرداری کرده بودم ولی کارگردانان نمیپذیرفتند. برای برخی از آنها این موضوع قابلدرک نبود. میگفتند ما در خیابان فیلمبرداری داریم و شلوغی را چه کنیم؟ اولین کسی که این جسارت را به خرج داد، بهرام بیضایی بود و من باشو، غریبهی کوچک را سر صحنه صدابرداری کردم. یک سال بعد، یعنی سال 65 اجارهنشینها را هم به همین ترتیب صدابرداری کردیم....
مهدی هاشمی: زندگیام به خیال گذشت
...شاید اگر در كودكی به جای گردوبازی موسیقی یاد میگرفتم الان آدم دیگری بودم. زندگی ما با حسرت گذشت و خیلی كارها را نكردیم، خیلی مهارتها را یاد نگرفتیم، خیلی جاها نرفتیم. من هم یكی از آن آدمهایی هستم كه در كودكی فضای مساعدی اطرافشان نبوده و چیزهایی كه باید یاد میگرفتم و به حرفهام كمك میكرده را یاد نگرفتم. زندگیام تا حد زیادی به خیال گذشت؛ به خیالهای هپروتی. امیدوارم نسل جدید فرصتهای بهتری داشته باشند و بتوانند به آرزوها و خواستههایشان برسند.
گفتوگوی هایده صفییاری و سیلویا اینگمارسون: چند توصیه به تدوینگران جوان
نصیحت من به تدوینگرهای جوان این است که خوب گوش بدهند و حافظهی خوبی داشته باشند. در واقع حافظهشان را تقویت کنند چون بیش از هر چیز در كارشان به حافظهای تازه و آماده نیاز دارند.
همیشه وقتیشناس و سر وقت آمادهی كار باشند. تدوینگران بیشترین زمان را با کارگردانها کار میکنند و كارگردانها باید بدانند که میتوانند به تدوینگر اعتماد کنند که همه مواد را دیده و دوره کرده و همین طور داستان را خیلی خوب میداند. کارگردان باید به تدوینگر اعتماد كند و باور داشته باشد که او داستان را میفهمد و میتواند جواب و راهحلهای خلاقانه ارائه دهد. خیلی مراقب اتاق تدوین خود باشید. آن را همیشه تمیز و مرتب نگه دارید. ناهار و زمان استراحت و قهوه خوردنتان را در اتاق نگذرانید. یادتان باشد که همیشه خودتان باشید ولی این به این معنی نیست که وقتی با کارگردان همعقیده نیستید جروبحث کنید و دعوا راه بیندازید. كارگردان میتواند عقاید سرسختانهی زیادی داشته باشد و متقاعدکننده باشد. خیلی آسان است که از سر وفاداری به عنوان یک تدوینگر گمراه شوید و این باعث خواهد شد که دیگر راهحلی برای متریال یا راشها نبینید...