جستجو در وب‌سایت:


پیوندها:



 چاپ یازدهم کتاب
 "تاریخ سینمای ایران
"
 با ویراست جدید
 و افزوده‌های تازه منتشر شد

 در کتابفروشی‌های
 تهران و شهرستان

 ناشر: نشر نظر

 



 صد و پنج سال اعلان
 و پوستر فيلم در ايران



صد سال اعلان و پوستر فیلم
در ایران

و
بازتاب هایش

 


 لینک تعدادی از مطالب



درباره‌ی محمد قائد
نیم‌پرتره‌ی مردی که
از «آیندگان» هم گذر کرد


بررسی طراحی گرافیک
و مضمون در عنوان‌بندی
فیلم‌های عباس کیارستمی :
پنجره‌ای رو به
جهان شعر



گفت‌وگو با اصغر فرهادی؛
درباره‌ی «فروشنده» و
فکرها و فیلم‌هایش :
... این دوزخ نهفته

گفت‌و‌گو با پرویز پرستویی؛
درباره‌ی بادیگارد و کارنامه‌اش

زندگی با چشمان بسته

گفت‌و‌گو با محمدعلی نجفی
درباره‌ی سریال سربداران
سی‌و‌یک سال بعد از
اولین پخش آن از تلویزیون

گفت‌وگو با مسعود مهرابی
درباره‌ی نقش‌های چندگانه‌ای که

در تاریخ ماهنامه‌ی «فیلم» ایفا کرد
و آن‌هایی که دیگر ایفا نکرد

گفت‌وگو با رخشان بنی‌اعتماد
درباره‌ی قصه‌ها و...:

نمایش هیچ فیلمی خطر ندارد


 
گفت‌و‌گو با بهرام توکلی کارگردان
من دیگو مارادونا هست:

فضای نقدمان مانند فضای
فیلم‌سازی‌مان شوخی‌ست

گفت‌و‌گو با پیمان قاسم‌خانی،
فیلم‌نامه‌نویس سینمای کمدی:
الماس و کرباس

گفت‌و‌گو با اصغر فرهادی
رو خط «گذشته»:

سينما برايم پلكان نيست

گزارش شصتمین دوره‌ی
جشنواره‌ی جهانی سن سباستین:
شصت‌سال كه چيزی نيست...

متن كامل گفت‌و‌گو
با ماهنامه‌ی «مهرنامه»،

به مناسبت
سی‌سالگی ماهنامه فیلم
:
ريشه‌ها

گفت‌و‌گوی ابراهيم حقيقی
با آيدين آغداشلو
درباره‌ی كتاب «صد سال اعلان
و پوستر فيلم در ايران»

گفت‌و‌گو با اصغر فرهادی
نويسنده
و كارگردان
جدایی نادر از سيمين
حقيقت تلخ، مصلحت شيرین
و رستگاری دريغ شده

قسمت اول | قسمت دوم  
قسمت سوم

بررسی كتاب
«پشت دیوار رؤیا»

بيداری رؤياها

كيومرث پوراحمد:
عبور از ديوار رؤياها،
همراه جادوگر قصه‌ها


تكنولوژی ديجيتال
و رفقای ساختار شكن‌اش
سينماي مستند ايران:
پيش‌درآمد


اسناد بی‌بديل
سينمای مستند ايران:
قسمت اول (۱۲۷۹ - ۱۳۲۰)


خانه سیاه است
سینمای مستند ایران:
قسمت دوم (۱۳۵۷ - ۱۳۲۰)


درباره‌ی آیدین آغداشلو:
پل‌ساز دوران ما


سایت ماهنامه فیلم، ملاحظات
و دغدغه‌های دنيای مجازی


گزارش پنجاه‌و‌ششمين دوره‌ي
جشنواره‌ي سن سباستين
(اسپانيا، ۲۰۰۸)
... به‌خاطر گدار عزيز

گفت‌و‌گو با آيدين آغداشلو
درباره‌ی مفهوم و مصداق‌های
سينمای ملی

جای خالی خاطره‌ی بلافاصله

گفت‌و‌گو با مانی حقيقی
به‌مناسبت نمايش كنعان

پرسه در كوچه‌های كنعان

گفت‌و‌گو با محمدعلی طالبی
از شهر موش‌ها تا دیوار

شور و حال گمشده

سين مجله‌ی فيلم،
سينمايی است، نه سياسی


گفت‌و‌گو با رضا میرکریمی
به‌مناسبت نمایش به‌همین سادگی

خيلی ساده، خيلی دشوار

گفت‌و‌گو با بهرام توکلی
به‌مناسبت
 نمایش
پا برهنه در بهشت

پا برهنه در برزخ
 

گمشدگان

گزارش چهل‌ودومین دوره‌ی
جشنواره‌ی کارلووی واری
(جمهوري چك، ۲۰۰۷)

پرسه در قصه‌ها

پرویز فنی‌زاده،
آقای حكمتی و رگبار

نمايشی از اراده‌ی سيزيف

گزارش چهل‌وهفتمین دوره‌ی
جشنواره‌ی تسالونیكی
(یونان) - ۲۰۰۶

پشت ديوار رؤيا

گفت‌وگو با رخشان بنی‌اعتماد 
درباره‌ی
خون بازی

مرثيه برای يك رؤيا

خون‌بازی: شهر گم‌شده

گفت‌وگو با رسول ملاقلی‌پور 
کارگردان
میم مثل مادر

ميم مثل ملاقلی‌پور

گفت‌وگو با ابراهیم حاتمی‌کیا 
درباره‌ی
به‌نام پدر
:

به‌نام آينده

برای ثبت در تاریخ سینمای ایران

یاد و دیدار

گفت‌و گو با جعفر پناهی
گزارش به تاريخ

گفت‌وگو با مرتضی ممیز
خوب شيرين

گزارش/ سفرنامه‌ی
پنجاه‌ و دومین دوره‌ی
جشنواره‌ی سن‌سباستین


گفت‌وگو با بهمن قبادی
 قسمت اول
/ قسمت دوم
 قسمت آخر

گفت‌وگو با عزیزالله حمیدنژاد
 قسمت اول
قسمت دوم
 قسمت سوم

گفت‌و گو با حسین علیزاده
 قسمت اول
قسمت دوم
 قسمت سوم

گفت‌وگو با گلاب آدینه
مهمان مامان را رايگان
بازی كردم


نقطه‌چین، مهران مدیری،
 طنز، تبلیغات و غیره


کدام سینمای کودکان و نوجوانان

جیم جارموش‌ وام‌دار شهید ثالث!

تاریخچه‌ی پیدایش
 کاریکاتور روزنامه‌ای


سینماهای تهران، چهل سال پیش

فیلم‌ شناسی کامل
 سهراب شهید ثالث


ارامنه و سینمای ایران

بی‌حضور صراحی و جام

گفت‌وگو با حمید نعمت‌الله:
مگر روزنه‌ی امیدی هست؟

«شاغلام» نجیب روزگار ما

اولین مجله سینمایی افغانستان

نگاهی به چند فیلم مطرح جهان

گزارش سی‌وهشتمین دوره‌ی
 جشنواره کارلووی واری


نگاهی به فیلم پنج عصر
ساخته‌ی سمیرا مخملباف

چیزهایی از «واقعیت» و «رویا»
برای بیست سالگی ماهنامه‌ی فیلم


بایگانی:
شهريور ۱۳۹۷

۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۱

شماره‌ 442 ماهنامه‌ فیلم | ويژه‌ی بهار | نيمه ارديبهشت 1391

روي جلد: داريوش مهرجويي كارگردان فیلم نارنجي‌پوش















فهرست مطالب



نقد فیلم
نقدها و یادداشت‌هایی بر نارنجی‌پوش (داریوش مهرجویی)/ نگاهی به بازی لیلا حاتمی در نارنجی‌پوش/ به جای نقد موسیقی فیلم/ گفت‌وگو با داریوش مهرجویی: نگذاشتم شومی طلسم سنتوری تسخیرم كند  اسکار مجازی: جدایی نادر از سیمین در آرامشِ پس از توفان

پرونده‌ی‌یك موضوع: بیست سریال
پرونده‌ای درباره‌ی بیست سریال موفق یك دهه؛ از متن و حاشیه، چگونگی ساخت، بازتاب‌ها و جایزه‌ها: دوستان، فرار از زندان، پزشكان، اسكرابز، اداره، پیشرفت معوق، 24، گم‌شدگان، سوپرانوها، مردگان متحرك، پرونده‌های ایكس، بافی قاتل خون‌آشام‌ها، كدبانوهای مستأصل، سیم، خفته در گور، دكستر، مردان دیوانه، رُم، خون واقعی، فرینج، امپراتوری بُردواك/ مراحل ساخت یك سریال/ عصر طلایی سریال‌سازی

پرونده‌ی یك فیلم‌ساز: آلن رنه در نود سالگی
آلن رنه مظهر سینمای مدرن/ فضا، مكان و معماری در آثار آلن رنه: میزانسن حافظه/ جستوجوهای روایی رنه پیرامونِ زمان: طنین همیشه‌ی مرگ/ نوشته‌ی اختصاصی جاناتان رزنبام: گنج‌های پنهان شاعرِ عواطف و خاطره/ رنه، ادبیات و زنان: تو در هیروشیما هیچ ندیدی/ رنه و نقاشی: ایده‌هایی سیاه‌وسفید/ عكس‌های رنه: تصویرهای روح/ گفت‌وگوها؛ ریشه‌ها، دِل‌مشغولی‌ها، سبك: شبیه رؤیاست، پس واقعی‌ترین است/ زندگی و آثار آلن رنه: فرمالیسم + مدرنیسم + زمان + خاطره/ فیلم‌شناسی آلن رنه

پرونده‌ی یك موضوع: كارآگاهان در سینما
پرونده‌ای درباره‌ی ادبیات کارآگاهی، كارآگاهان و سینما: شوالیه‌های كت‌وشلوارپوش/ نگاهی گذرا به ادبیات کارآگاهی، از آغاز تا رمان پلیسی واقع‌گرا: زنده‌باد مرگ!/ نگاهی به جریان اقتباس‌های سینمایی از ادبیات كارآگاهی: مارلو، اسپید و بقیه شركا/ از دنیای ادبیات تا پرده‌ی سینما و قاب تلویزیون: كارآگاهان هرگز ما را تنها نگذاشته‌اند/ هلمز و پوآرو، شباهت‌ها و تفاوت‌ها: بر بلندترین قله/ نگاهی به شش فیلم فیلیپ مارلو: در متن زمانه‌ای در حال گذار/ سام اسپِید در آینه‌ی شاهین مالت: بهترین بدرودها كوتاه‌ترين آن‌هاست/ مایك همر و بوسه‌ی مرگبار: فیلمی برای كیف كردن/ میزگردی درباره‌ی ادبیات و سینمای كارآگاهی با حضور امید روحانی، فرزاد مؤتمن و كاوه میرعباسی: هنر ساده‌ی قتل!/ نگاهی گذرا به سیمای چند كارآگاه مشهور دیگر: اگوست دوپن، پدر براون، بولداگ دراموند، چارلی چان، خانم مارپل، الری كویین، نانسی درو، كارآگاه مگره

همكاران این شماره: كوثر آوینی، مسعود ثابتی، نیما حسنی‌نسب، رضا حسینی، احسان خوش‌بخت، آرش خوشخو، مهرزاد دانش، جاناتان رزنبام، جواد رهبر، ناصر صفاریان، احمد طالبی‌نژاد، سعید قطبی‌زاده، نیما قهرمانی، وحید مرتضوی، سوفیا مسافر، حسین معززی‌نیا، حسن ملكی، یاشار نورایی، كتایون یوسفی | صفحه‌آرايی و طراحی جلد: علی‌رضا امك‌چی


 چشم انداز ۴۴۲

گفت‌وگو با داریوش مهرجویی: نگذاشتم شومی طلسم «سنتوری» تسخیرم كند
نیما حسنی‌نسب:
شما هم پس از دوره‌های ایدئولوژیك و پرداختن به ایسم‌ها و مكتب‌های فكری در فیلم‌های دوره‌های قبل، حالا دارید جلوه‌ای از آرمان‌شهر‌ به مخاطب نشان می‌دهید كه ببیند چه چیزهایی را از دست داده یا می‌تواند به دست بیاورد؟
مهرجویی: چنین ایده‌ها و تعبیرهایی‌ که بعداً از دل آثار استخراج می‌شود، مبنای وجودی این فیلم‌ها نیست. مبنای وجودی آثار اخیر به تغییر و دگرگونی اساسی برمی‌گردد كه در نگاه من به فیلم و به طور كلی به اثر هنری و سینمایی رخ داد. به این معنا كه در دوره‌ای كه تا درخت گلابی ادامه داشت، فیلم‌های من بیش‌تر به وضعیت‌های بشری و دغدغه‌های انسانی، ارتباط انسان با جامعه و اطرافش می‌پرداخت. یواش‌یواش - از هامون به بعد - ذهنی‌تر و سوبژكتیوتر شد و مسائل روان‌شناختی و فرا‌فیزیك و متافیزیك واردش شد. به تعبیر لیوتار، ما در دوران گذشته با یك روایت كلان درگیر بودیم و در مكالمه و درگیری با این روایت‌های كلان می‌خواستیم حرف‌های بزرگ و مهمی بزنیم. لیوتار می‌گوید خاصیت دوران پست‌مدرنیسم این است كه دیگر از روایت كلان فرا گذشتیم و هیچ روایت كلان و هیچ ایسمی وجود ندارد و آخرین ایسم بزرگ دنیا یعنی ماركسیسم هم چند دهه قبل تمام شد. حتی دیگر چهره و نام بزرگ و سرشناسی هم در ادبیات و فلسفه و به‌خصوص در سینما نداریم، چون این ذات و خصلت دوران پست‌مدرن و عصر پایان روایت‌های كلان است. این تغییر در فضای انتلكتوئلی جامعه و اصلاً كل دنیا رخ داده و این فیلم‌ها هم محصول دورانی‌ست كه تكنولوژی‌های ارتباطی مثل اینترنت و موبایل همگانی شده و رواج تكنولوژی دیجیتال و دوربین‌های خانگی روی نگاه و شكل كار آدم تأثیر اساسی می‌گذارد و باعث می‌شود دیگر به همان شكل و شمایلی كه بیست سال پیش كار می‌كرد نباشد. دلم می‌خواست همه چیز را ساده كنم و ساده ببینم، چون از روایت‌های كلان خسته شده بودم.

نقد  نارنجی‌پوش: یک بیانیه‌ی ژورنالیستی
احمد طالبی‌نژاد:
چند باری گفته و نوشته‌ام که مهم‌ترین ویژگی مهرجویی در این است که پیچیده‌ترین مباحث هستی‌شناسانه را در ساده‌ترین شکل ممکن ارائه می‌کند. نمونه‌اش پری که یکی از پیچیده‌ترین، متفکرانه‌ترین و تأویل‌پذیر‌ترین آثار سینمای ایران است، اما در قالب داستانی ساده عمل می‌کند که برای عوام هم جذابیت دارد. چیزی که در آثار سال‌های اخیر او کم‌تر دیده می‌شود، فقدان یك چارچوب داستانی قوی است که به اثر عمق و معنا ببخشد. آخر در سنتوری و نارنجی‌پوش باید انتظار چه چیزی را داشت بجز همینی که می‌بینیم؟ مخالف فیلم‌های یک‌بعدی و بیانیه‌وار نیستم و قرار هم نیست همه‌ی فیلم‌سازان سراغ موضوع‌ها و مضمون‌هایی بروند که انباشته از مفاهیم فرامتنی باشند. اما مهرجویی با آثارش ما را نسبت به خودش متوقع کرده و در واقع ما را این جوری بار آورده است.

چه توقعی داریم؟
حسین معززی‌نیا:
اگر دست از رفتارهای مبالغه‌آمیزمان برداریم و بی‌دلیل خودمان را موظف ندانیم كه فیلم جدید داریوش مهرجویی را با هامون، لیلا و درخت گلابی مقایسه كنیم، آن‌ وقت می‌بینیم كه با محصولات چندان عجیب‌وغریبی مواجه نیستیم. فیلم‌های اخیر مهرجویی می‌توانند با همان قواعدی ارزیابی شوند كه فیلم‌های متأخر فیلم‌سازان بزرگ دنیا تحلیل شده‌اند. آیا در این شكل از ارزیابی هم نشانه‌های دل‌پسندی از «سینمای مهرجویی» در نارنجی‌پوش پیدا نمی‌شود؟ حالا می‌خواهم یك قدم جلوتر بروم و بگویم با در نظر گرفتن همه‌ی مقدماتی كه ذكر شد، مهرجویی در مقایسه با همه‌ی سینماگران هم‌نسلش، به‌روزتر، سرزنده‌تر و هوشمندانه‌تر فیلم می‌سازد. هنوز دغدغه دارد، مسأله دارد، تلاش می‌كند نوآوری كند و زبان جدیدی برای بیان دغدغه‌های تازه‌اش پیدا كند.

ایده‌آل مرد هنرمند
یاشار نورایی:
نارنجی‌پوش در ادامه‌ی این سنت ادبیات انتقادی، میتواند نوعی شکواییه از روزگاری باشد که در آن هنرمند از بی‌فرهنگی عمومیت‌یافته به تنگ آمده و شروع فیلم با حضور خود مهرجویی در مقام یک روشنفکر نام‌آشنا، نشان‌دهنده‌ی یک روی‌کرد بی‌واسطه‌ی انتقادی است. شاید این میزان صراحت برای شروع کردن فیلمی دراماتیک با تصویرهای مستند، نوجویانه باشد. اما به گمانم انتظاری که در تماشاگر به وجود می‌آورد انتظار دیدن یک بیانیه‌ی صریح در قالبی مستند درباره‌ی یک معضل اجتماعی است. فیلم هرچه پیش می‌رود، از فضای واقعی فاصله می‌گیرد و جهانی می‌سازد که تنها نشانه‌هایی از واقعیت دوروبرمان دارد.

فانتزی در واقعیت
ناصر صفاریان:
فانتزی این‌جایی را سال‌ها پیش در زنگ‌ها (محمدرضا هنرمند) و دنیای وارونه (شهریار بحرانی) دیده‌ایم و با این‌که خود فیلم‌ها آثار متوسطی هستند، فضاسازی یک‌دست و هماهنگی همه چیز در هر دو فیلم، هنوز قابل‌توجه است. می‌شد این‌جا هم فضا را به‌کلی در چارچوب غیرواقعی ساخت. ولی در نارنجی‌پوش، یک شخصیت اصلی، یکی‌دو شخصیت فرعی و چند رویداد برآمده از دنیای غیرواقعی، پرت شده‌اند به دنیای واقعی. مشکل اصلی هم همین‌جاست. مشکلی که سرخوشی شخصیت و نگاه سرخوشانه‌ی کارگردان هم چاره‌اش نیست.

ضدروشنفکر
آرش خوشخو:
مهرجویی برای فرار از تأویل‌های روشنفکرانه از حرکت حامد آبان، نوعی جنون را به داستان و شخصیت‌ها تزریق می‌کند. این‌که اسم یک جارو دلبر باشد و روبانی بر دسته‌ی آن بسته شده باشد و یا صدای حرکت جارو روی سطح آسفالت برایش هم‌چون یک موسیقی گوش‌نواز باشد، از افراطی‌ترین ایده‌های روایتی محسوب می‌شود که کمدی‌های برادران مارکس را نیز به چالش می‌کشد! اما به هر حال تمهیدی است برای گریز از دنیای تاریک خودآگاهی روشنفکری به سرزمین رنگارنگ غریزه.

«جدایی نادر از سیمین» در آرامشِ پس از توفان: اسکار مجازی
حسن  ملكی: یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های نادر سینمای فرهادی «بی‌لهجه» بودن آن است. به نظرم جدایی... بی‌لهجه‌ترین فیلم ایرانی دست‌کم در چند دهه‌ی اخیر است - حافظه‌ی ضعیف اجازه نداد بگویم در تاریخ سینمای ایران. اما منظورم از «لهجه» چیست؟ «لهجه» در معنای رایج عامی که در بحث زبان یا گویش به کار می‌رود، چیزی است که از روی آن می‌توان اهلیت شخص را حدس زد: چه اهلیت شهری یا استانی مانند قمی و رشتی و اصفهانی را، چه اهلیت قومی مانند ترک و کرد و لُر را، و چه اهلیت کشوری مانند ایرانی و انگلیسی و آلمانی را وقتی به زبان کشور دیگری سخن گویند. شنیده‌ام که این معنی از لهجه همان است که حمید نفیسی در کتابش سینمای لهجه‌دار در بررسی سینمای مهاجران آورده که به انگلیسی در آمده.

بیست سریال موفق یك دهه : سریال‌های روز دنیا و این مجموعه
(گردآوری و ترجمۀ رضا حسینی)
|
نیما حسنی‌نسب: سریال‌های مجموعه‌ی پیش رو، گاهی قسمت به قسمت ترجمه و زیرنویس فارسی و در تیراژ وسیع تكثیر شده‌اند یا در سایت‌ها برای دانلود و تماشا به اشتراك گذاشته شده‌اند، و بی‌توجهی و لجاجت بی‌‌مورد در مورد آن‌ها جلوه‌ای از روشنفكرنمایی رایج خواهد بود. این بیست سریال ترکیبی از فهرست سریال‌های برگزیده‌ی سایت‌هایی مثل آی‌ام‌دی‌بی و سریال‌های پربیننده و محبوب تماشاگران ایرانی در سال‌های اخیر است. مدخل هر سریال مجموعه‌ای فشرده از اطلاعات اصلی و جنبی، متن و حاشیه‌های مهم و دلایل برتری و استقبال مخاطب از آن است. اگر قبول كنیم كه هر مخاطبی در هر موقعیت و وضعیتی، از تماشا كردن توقع سرگرم‌ شدن دارد، باید اعتراف كرد كه سریال‌ها دارند هر سطح و استانداردی از «كیفیتِ سرگرمی» را ارائه می‌دهند و تنوع عجیب و حیرت‌آورشان می‌تواند هر سلیقه‌ای را راضی كند... و این راز موفقیت یكی از بزرگ‌ترین و پول‌سازترین صنایع جهان امروز ماست.

عصر طلایی سریال‌سازی
شهزاد رحمتی:
نمی‌توان انكار كرد كه احساس منفی خودآگاه یا ناخودآگاه برخی منتقدان كشور ما در مورد سریال به مفهوم كلی‌اش از نازل بودن سطح عمومی كار سریال‌سازی در كشور ما ناشی می‌شود و این‌كه عمدتاً كلمه‌ی سریال چیزی نبوده كه حس خوبی را در میان نخبگان جامعه‌ی ما ایجاد كند. اما نباید فراموش كنیم كه در كشور خود ما هم از گذشته‌های دور تا كنون، نمونه‌های درخشانی از سریال‌سازی، از دایی‌جان ناپلئون و سلطان صاحب‌قران گرفته تا قصه‌های مجید و هزاردستان و روزی روزگاری و همسران و اخیراً وضعیت سفید و... داشته‌ایم. هر یك از این آثار قطعاً از جنبه‌های مختلف در جایگاهی برتر و بالاتر از اكثر آثار سینمایی تاریخ كشورمان قرار می‌گیرند.

آلن رنه در نود سالگی: مظهر سینمای مدرن
احسان خوش‌بخت:
در این پرونده، سینمای رنه از منظر مهم‌ترین عناصری كه با دست بردن در آن و تفسیر دوباره‌اش فیلم‌های او معنی پیدا می‌كنند بررسی شده است. فضا و زمان دو رمز عبور مهم برای هر تماشاگر آثار رنه است. از خلال چنین نگاهی توضیح سبك رنه و تعریف او از فرم خود را نشان می‌دهد و همین ‌طور آثارش در متن شرایطی اجتماعی/ سیاسی و البته بیش‌تر فرهنگی بررسی می‌شوند. رابطه‌ی رنه با هنرهای دیگر، به‌‌خصوص نقاشی و عكس، می‌تواند بهانه‌ای باشد برای توضیح چرایی و چگونگی زیبایی بصری خیره‌كننده‌ی فیلم‌هایش كه موضوع دو مطلب این پرونده است.

گنج‌های پنهان شاعرِ عواطف و خاطره
سال گذشته در مارين‌بادجاناتان رُزنبام
(ویژه ماهنامه فیلم): آلن رنه یکی از شخصی‌ترین کارگردانان مدرن است اما هرگز پای فیلمنامه‌های خودش را امضا نمی‌کند. همین طور مشهور است برای اینك‌ه یكی از خجالتی‌ترین سینماگران تاریخ است، تا آن حد كه یك بار کلر دنی به من گفت رنه همیشه ترجیح می‌دهد خودش را پشت فیلمنامه‌نویس‌هایش پنهان كند. او یکی از بزرگ‌ترین منتقدان و مورخانِ سینماست؛ با این‌که هرگز هیچ اثر چاپ‌شدهای در این زمینه نداشته؛ به‌خصوص وقتی به خاطر بیاوریم كه چه‌طور درس‌هایی در باب هیچکاک و لویی فویاد در سال گذشته در مارین‌باد به ما می‌دهد؛ یا درباره‌ی ارنست لوبیچ در استاویسکی، یا درباره‌ی موزیکال‌های مترو گلدوین میر در نه روی دهان و این مثال‌ها را می‌توان همین طور ادامه داد.

ون‌گوگ - 1948رنه و نقاشی: ایده‌هایی سیاه‌و‌سفید
كتایون یوسفی:
از اواسط دهه‌ی 1940، ساخت مستندهایی درباره‌ی هنر و هنرمندان در فرانسه رواج یافت و ژانری موسوم به «مستند هنری» (sur l’art) را شکل داد که تا سال‌های پایانی دهه‌ی شصت رونق داشت. هدف اصلی این فیلم‌ها، تفسیر آثار هنری با استفاده از تکنیک‌های سینما بود و فیلم‌ها روایت‌هایی تصویری درباره‌ی هنرمند، اثر و مراحل خلق آن ارائه می‌دادند. آلن رنه نیز در همین چارچوب از سال 1947 ساخت مستندهایی درباره‌ی هنر را آغاز کرد.

زندگی و آثار آلن رنه: فرمالیسم+مدرنیسم+زمان+خاطره
هیروشیما عشق منرنه در طول بیش از شصت سال فعالیت (که هم‌چنان ادامه دارد) سعی كرده امکانات رسانه‌ی سینما را برای مطالعه‌ی رابطه‌ی بین گذشته و حال، تخیل و واقعیت بیازماید. از طرفی اهمیت ساختار برای رنه چنان است که به گفته‌ی خودش، ایدههایی از فرم و ساختار فیلم را گاه حتی پیش از شکل گرفتن پیرنگ و شخصیت‌ها در سر دارد. در طول این سال‌ها هرگز چیزی را تکرار نکرده و همواره میان مضمون‌ها، ژانرها و فرم‌های تازه در حرکت بوده است. با این وجود خلوص عاطفی، ظرافت بصری و زیبایی ریتمیک فیلم‌ها به همراه حضور همیشگی مضمون‌های مرگ، عشق، فقدان و خاطره، امضایی شخصی برای او ایجاد کرده است.

ادبیات کارآگاهی، كارآگاهان و سینما: شوالیه‌های كت‌وشلوارپوش
مسعود ثابتی:
تأثیر مستقیم و غیرمستقیم این گونه‌ی ادبی بر سینما، و البته تأثیر سینما بر آن در مقاطعی از تاریخ، مسأله‌ای آشکار و بدیهی است. از این گستره‌ی وسیع و بی‌کران، به آن دسته از آثار سینمایی پرداخته‌ایم که به طور مستقیم از منابع ادبی برداشت کرده‌اند، و از بین آن‌ها هم مشهورترین و معروف‌ترین‌شان را برگزیده‌ایم. بدیهی است که حاصل چنین رویکردی تمرکز بیش‌تر بر تعدادی از بهترین ثمرها و محصولات ژانر گران‌قدر نوآر باشد. این شما و این چند قهرمان اسطوره‌ای و شمایل‌وار ژانر کارآگاهی به نمایندگی از همه‌ی فیلم‌ها و کتاب‌هایی که آن لذت گیج‌کننده و منحصربه‌فرد و آمیخته به هول و ولا را با همراهی‌شان تجربه کرده‌ایم.

نگاهی به جریان اقتباس‌های سینمایی از ادبیات كارآگاهی:
مارلو، اسپِید و بقیه‌ی شركا
بکش دلبندمآرش خوش‌خو:
دنیای کارآگاهان سنتی به‌ندرت در سینما درخشش دنیای ادبیات را داشته است. شرلوک هلمز و هركول پوآرو به عنوان دو غول دنیای کارآگاهی بیش از آن معقول و نجیب بودند که بتوانند در پرده‌ی سینما انتظارهای تماشاگران را برآورده سازند (قتل در قطار سریع‌السیر شرق یا زندگی خصوصی شرلوک هلمز را به رخ نکشید چون هیچ‌یك شایسته‌ی شهرت‌شان نیستند). در دنیای این دو کارآگاه، هر قتلی و هر جرمی بر مبنای یک انگیزه‌ی مشخص مادی صورت می‌گرفت. از تصاحب ارث گرفته تا انتقام‌جویی. حتی شخصیت خبیث و ناهنجاری مثل موریارتی، تبهکاری‌های خود را عموماً بر مبنای انگیزه‌های واضح سودجویانه انجام می‌داد. شرلوک هلمز و بعدها پوآرو، سرود غرور و افتخار انسان عقل‌گرای قرن نوزدهمی را با ملودی‌های مختلف می‌نواختند؛ این را که خرد بشری از پس هر معمایی برمی‌آید.

آگاتا کریستیدنیای ادبیات تا پرده‌ی سینما و قاب تلویزیون: كارآگاهان هرگز ما را تنها نگذاشته‌‌اند
جواد رهبر:
این درست که فدریکو فلینی، کارگردان نام‌دار ایتالیایی، روزگاری گفته بود كه سینما فرزند نقاشی است و نه ادبیات، اما بدون شک یکی از مهم‌ترین گروه‌های مخالف چنین نظریه‌ای را کارآگاهانی تشکیل خواهند داد که از دنیای ادبیات قدم به سینما گذاشته‌اند. از همان روزهای نخستین تاریخ سینما، ادبیات به عنوان منبع بی‌پایانی از داستان‌های جذاب و در عین حال حاضر و آماده برای به تصویر کشیده ‌شدن به حساب می‌آمد و در این میان، داستان‌های جنایی و کارآگاهی جایگاه ویژه‌ای داشتند.

هلمز و پوآرو، شباهت‌ها و تفاوت‌ها: بر بلندترین قله
ديويد ساچت در نقش هركول پواروشهزاد رحمتی:
كه سینما و تلویزیون هستند. به روایت ركوردهای جهانی گینس، هلمز كه 75 بازیگر در بیش از 211 فیلم نقش او را بازی كرده‌‌اند، به عنوان «شخصیتی كه بیش از همه به تصویر كشیده شده» ركورددار است. یكی از نخستین چیزهایی كه در این زمینه جلب توجه می‌كند این است كه سینما و تلویزیون بارها نسخه‌هایی جورواجور و گاه به‌روزشده از شخصیت هلمز یا در واقع واریاسیون‌هایی از هلمز آفریده‌ی دویل را تصویر كرده‌اند، اغلب در متن داستانی دیگر و نه یكی از داستان‌های خود دویل و البته گاه با رگه‌هایی از برخی داستان‌های دویل. این گرایش را از فیلم‌هایی مثل زندگی خصوصی شرلوك هلمز گرفته تا همین دو شرلوك هلمز موفق اخیر (با بازی رابرت داونی جونیور در نقش هلمز) و نیز سریال جدید شرلوك محصول بی‌بی‌سی می‌توان ردیابی كرد.

نگاهی به شش فیلم فیلیپ مارلو: در متن زمانه‌ای در حال گذار
یاشار نورایی:
تمام برداشت‌های سینمایی رمان‌های چندلر، تفاوت‌های آشکاری با متن اصلی دارند. انگار برای کارگردان‌ها و فیلم‌نامه‌نویس‌ها بخش‌هایی از رمان‌های چندلر مهم‌تر بوده تا کل رمان. این تغییرها هم به دلیل فرار از سانسور اخلاقی (به‌خصوص در مورد خواب ابدی یا بدرود محبوبم) و هم برای فشرده‌سازی رمان‌ها در قالب فیلم‌هایی دو ساعته، شامل حال شخصیت اصلی این قصه‌ها، فیلیپ مارلو، هم شده و مارلوی تک‌تک این فیلم‌ها شخصیتی متفاوت پیدا کرده که در هر برداشت، به شکلی نو در برابر تماشاگر ظاهر می‌شود.

سام اسپِید در آینه‌ی «شاهین مالت»: بهترین بدرودها کوتاه‌ترین آن‌هاست...
سعید قطبی‌زاده:
سام اسپید تک‌افتاده‌ترین کارآگاه خصوصی در تاریخ ادبیات و سینماست؛ او برای خالقش پس از شاهین مالت مُرد و دشیل همت پس از این اثر، مسیر دیگری را در قصه‌های جنایی‌اش (مثل «کلید شیشه‌ای» و «مرد لاغر») پیمود. خاصه آن‌که پس از دستگیری و محاکمه و حبس به خاطر فعالیت‌های ضدآمریکایی در جریان مک‌كارتیسم، و سپس آشنایی و دل‌بستگی‌اش به لیلیان هلمن، نگاه بدبینانه‌اش به زنان قصه، جای خود را به نگاهی مشفقانه داد و شخصیت دوست‌داشتنی نورا را در داستان‌هایش با الهام از او ساخت. در سینما نیز جان هیوستن که با شاهین مالت یک‌شبه ره صدساله را پیمود، از آن پس فیلم‌های پرشمار و متنوعی ساخت که شاید موفقیت هیچ‌کدام به اندازه‌ی شاهین مالت به کامش شیرین نبود.

مایك همر و «بوسه‌ی مرگ‌بار»: فیلمی برای كیف‌كردن
كوثر آوینی:
مان‌های اسپیلین فروش خیلی خوبی داشتند و در سرتاسر دنیا (از جمله ایران) بوسة مرگ‌بارپرطرف‌دار بودند و دلیل این استقبال در همان پاسخ اسپیلین آمده است. گرچه آثار او از لحاظ ادبی و نوشتاری به‌هیچ‌وجه فاخر نیستند، و اگرچه مهم‌ترین شخصیت داستانی او آدمی است بی‌فكر و خشن، اما طعم این داستان‌ها برای مخاطب عام و به‌خصوص جوان این آثار مانند بادام‌زمینی نمكی است. سخت نیست درك این موضوع كه چه‌طور داستان‌هایی فاقد پیچیدگی اما پر از خشونت و اشاره‌های جنسی، نثری گل‌درشت، و قهرمانی قوی و حاضرجواب كه می‌تواند خوب كتك بزند، از پس همه‌ی دشمن‌هایش برآید، تسلیم نشود، دل‌رحم نباشد و از آدم‌های پست‌فطرت انتقام بگیرد، می‌تواند مخاطبان بسیاری به‌دست آورد. مخصوصاً كه اسپیلین به‌خوبی می‌دانست دنبال چه نوع داستان و چه نوع خواننده‌ای است و با آگاهی نسبت به كیفیت كارش، توانست در همان مدیوم مورد نظرش، داستان‌هایی بسیار منسجم بنویسد.

میزگردی درباره‌ی ادبیات و سینمای كارآگاهی با حضور
امید روحانی، فرزاد مؤتمن و كاوه میرعباسی: هنر ساده‌ی قتل!
كاوه میرعباسیبه اقتضای موضوع پرونده، حیف بود جای یک مترجم و پژوهشگر ادبیات کارآگاهی در این مجموعه خالی باشد. هنگام صحبت با کاوه میرعباسی برای حضور در این پرونده، او از تمایلش به حرف زدن به جای نوشتن گفت، و ایده‌ی برگزاری این میزگرد همان لحظه شکل گرفت. میرعباسی به عنوان یکی از مترجمان نام‌آشنا و گزیده‌کار ادبیات خارجی، در عین حال تحصیل‌کرده‌ی سینما و یک فیلم‌بین حرفه‌ای است. علاقه‌مندان، لذت خواندن آثاری از کارآگاهی‌نویسان برجسته‌ای مثل ریموند چندلر، ژرژ سیمنون، گیلبرت کیت چسترتن و مانوئل باثكث مونتالبان (پلیسی‌نویس معروف اسپانیا) را با ترجمه‌های روان و دقیق او به یاد دارند. هم‌چنین سرپرستی مجموعه‌ای از بهترین‌های ادبیات کارآگاهی و پلیسی در انتشارات نیلوفر بر عهده‌ی اوست. امید روحانی که بی‌نیاز از معرفی است، و فرزاد مؤتمن هم از آگاه‌ترین سینماگران ما در زمینه‌ی تاریخ سینما و تئوری فیلم در بین همکارانش است. حاصل هم‌صحبتی با این سه نفر درباره‌ی این شکل ادبی و نسبت آن با سینما، بحث جذاب و پرباری شده است.

2 لینک این مطلب


صفحه اصلی  وبلاگ مسعود مهرابی نمایشگاه کتاب‌ها تماس

© Copyright 2004, Massoud Merabi. All rights reserved.
Powered by ASP-Rider PRO