در آستانهی بیستوششمین دورهی جشنوارهی فیلم فجر ، نگاهی به دو عیب بزرگ بیستوپنجمین دوره، شاید مرهمی باشد بر...
ارزش گمشده
پیشینیان ضربالمثلهایی داشتند گهربار كه حالا یا از دست رفتهاند و چون آنان در خاك شدهاند یا معنایی متضاد یافتهاند. «وقت طلاست» یكی از آنهاست. وقتی از خانه بیرون میرویم، چنان مردم را در شتاب و تعجیل میبینیم كه میپنداریم از یك ساعت، دو ساعت و از 24 ساعت 48 ساعت بهره میبرند و لحظهای از عمر گرانقدرشان را هم هدر نمیدهند، اما زهی خیال باطل. با كمی دقت درمییابیم آنچه این روزها ارزش تلقی میشود «طلا»ست و نه «وقت»، و وقت در واقع به اندازهی حلبی كهنه هم ارزش ندارد. به عنوان یك شاهد و نشانهی كوچك، كافی است نگاهی به میدانها و خیابانهای شهر بكنیم. چه تعداد ساعت میبینیم برای یادآوری ارزش زمان؟ به مقیاس وسعت شهر و جمعیت، تقریباً هیچ (تازه خیلی از ساعتهای موجود هم یا خواباند یا در حال خمیازه كشیدن). شاید گفته شود دهها سال است كه مردمان ساعت بر مچ دارند. قبول. ولی بد نیست وقتی تلویزیون دارد گزارشی پخش میكند از دیگر سرزمینها، تعریفمان را با ساعتهای دیجیتالی كه بر در و دیوار شهرهایی چون برن سویس جلوهفروشی میكند، بسنجیم. توجه افراطی به «مكان» و شكل و فراموش كردن «زمان» و محتوا، اینك اینجا یك قاعده است.
يك نمونه: نخستین روز بیستوپنجمین دورهی جشنوارهی فیلم فجر، برنامهی سینمای رسانهها (سینما فلسطین) را روی یك برگ كپیشده با كیفیتی نازل به دستاندركاران رسانهها میدهند. كنار نام هیچ فیلمی، نشانی از مدت زمان نمایشش نیست! خب، غرض؟ هیچ. چه ارزشی دارد برنامهریزی، سر وقت رسیدن و به موقع رفتن وقتی متر و معیار شكل است نه محتوا. فیلم با تأخیر شروع میشود. جلسهی مطبوعاتیاش سیدقیقه بیشتر كش میآید و فیلم بعدی، یك ساعت دیرتر از زمان مقرر نمایش داده میشود. و فیلمی كه از پیش برگزیدهای و كاری كه برایش برنامهریزی كردهای، پررررر!
ببخشید ساعت چنده؟
هویت گمشده
همهی جشنوارههای نامآشنا و مهجور دنیا، در هر ردهای كه باشند، الگوی گرافیكی ثابت و مشخصی برای مواد چاپیشان دارند. باید هم داشته باشند، چون اولین نشانهی هویت و تشخیص هنری یك جشنواره محسوب میشود. داشتن یكیدو رنگ ثابت و طیفی از آن برای پوسترها، كاتالوگها، بروشورها، اطلاعیهها، سرنامهها، بلیتها، كارتهای شناسایی و... الزامی است. رنگ جشنوارهی كن آبی، برلین قرمز و سیاه، كارلووی واری سبز و سنسباستین قهوهای است. فكر میكنید جشنوارهی فیلم فجر چه رنگیست؟ زرد، آبی، لاجوردی، قرمز، نارنجی،...؟ همه و هیچكدام. جشنوارهی فیلم فجر، جز سالهای اولیهاش كه كمابیش میشد رنگهای آبی، فیروزهای و طلایی را در موارد چاپیاش تشخیص داد، هر سال به رنگیست. در حالی كه سالهاست شركتهای تجاری و صنعتی، رنگ ثابتشان را دارند و نسبت به آن تعصب هم دارند (اگر در آگهیهای مطبوعاتیشان كمی رنگ نشان آنها تغییر كند، وجهی بابت چاپ آن نمیپردازند)، نشان جشنوارهی فجر ــ سیمرغ بلورین ــ از طلایی تا سیاه و سفید را تجربه كرده است. شاید هم این تنوع غریب از تلاش مستمر گردانندگان جشنواره ناشی شده تا شایبهی تعلق خاطر آنها به رنگی خاص ایجاد نشود.
جشنوارهی فیلم فجر نهتنها در زمینهی رنگ، كه در تمام موارد انتشاراتیاش صاحب هویت گرافیكی و «یونیفرم» نیست. شاخصترین جلوهی این آشفتگی، بولتن روزانهی جشنواره است كه طی 25 دوره، در هر قطعی كه تصور كنید منتشر شده: از قطع روزنامهای گرفته تا رحلی! (كه تازه خود این قطعها هم دو اندازهی بزرگ و كوچك دارند.) كتابداران كتابخانهها و آنها كه آرشیویست هستند و این دورهها را صحافی میكنند، میدانند كه از چه مصیبتی سخن میگویم. بارزترین نمونهی این آشفتگیها و ندانمكاریها در بیست و پنجمین دوره،، قطع و ابعاد كارت شناسایی خبرنگاران رسانهها بود. جشنوارهی فیلم فجر برای دومین بار، بزرگترین كارت شناسایی جشنوارههای دنیا را منتشر كرد! اولین بار مربوط به نوزدهمین دوره است كه كارتی در ابعاد 14×10 سانتیمتر چاپ شد. در حالی كه اندازهی استاندارد كارت همهی جشنوارهها 7×10 سانتیمتر است و جشنوارهی فجر هم در اغلب دورههایش تقریباً همین قطع را چاپ كرده بود، اما بار دیگر با چاپ كارتی در اندازهی 5/11×8 كه با لفافش 15×5/10 میشد، شگفتزدهمان كرد. برای حمل این كارت یا باید كیف دستی داشت یا جیب گشاد. هر كسی كه یكی از این دو را نداشت، میتوانست برای تشخص و تفاخر هم كه شده، آن را از خانه تا سینما مثل نشانهی افتخار به گردنش بیاویزد.
میدانم گوش شنوایی نیست و اگر هم باشد، ممكن است چنین مسایلی در نظر بزرگوارانهاش پیش پا افتاده و حقیر جلوه كند. به هر حال پیشنهاد میكنم برای جشنوارهی فیلم فجر یك «سرگرافیست» انتخاب شود. سرگرافیستی كه با آمدن و رفتن رؤسای جشنواره تغییر نكند (این یكی دیگر واقعاً از سر خوشخیالیست، وقتی همگی میدانیم كه هیأتی عمل كردن یك اصل است) و در نشستهایی با حضور برگزاركنندگان جشنواره و چند تن از اعضای انجمن گرافیستهای ایران (یا گرافیستهای مورد نظر)، هویت گرافیكی جشنواره، تبیین و تثبیت شود و هر سال براساس این قاعده و عهد عمل شود.
به همین سادگی.