
فهرست مطالب
فلاشبک: نقد و نظر خوانندگان مجله دربارهی مطالب شمارههای گذشته و نویسندگانش
خشت و آینه: سیاست، سینما، توهم/ زندهباد کینه!/ جشنوارهی کن و فرهنگ نخبهکشی/ من پدرم را دوست دارم!/ مشکلی دارم.../ هدیهی داریوش مهرجویی
رویدادها
فیلمهای تازه: محیا (اکبر خواجویی)/ انعکاس (رضا کریمی)/ دیوار (محمدعلی طالبی)/ رفیق بد (عباس احمدیمطلق)/ تولدی دیگر (عباس رافعی)/ سرانجام، جشنوارهی سینمای مستند/ نامهی نیکی کریمی به جعفریجلوه/ کارگاه آموزشی کیارستمی/ رونمایی «راهنمای فیلم»/ کودکی ناتمام کیومرث پوراحمد/ شب کارگردانها/ مراسم اهدای جایزهی بزرگ شهید آوینی/ درگذشت درویش خان اسفندیارپور بازیگر باغ سنگی (پرویز کیمیاوی) و محمود زریباف
خبرهای کوتاه: انتخابات کانون مدرسان سینما/ تعویق مجمع عمومی انجمن منتقدان/ بازسازی سینما «شهر آفتاب»/ تجلیل از بازیگران برتر/ اعتراض منتقدان به 300/ پاسخ به 300/ بازسازی سینمای بابل/ مدیر زن سینما در گرگان
ایستگاه خرداد: بیژن امکانیان/ حسن ایوبی/ ماهایا پطروسیان/ پوران درخشنده/ علیرضا زریندست/ سعید سهیلی/ خسرو سینایی/ محمدرضا شرفالدین/ سیفالله صمدیان/ اکبر عبدی/ ترانه علیدوستی/ محمدرضا فروتن/ فرزاد مؤتمن/ رضا میرکریمی
جوّگیر شدن در ارتفاعات بالا: گزارش بیستویکمین جشنوارهی فیلم کودک و نوجوان (همدان)
قضیه شکل اول، دوم، سوم...: بازار غیرقانونی قاچاق فیلمهای ایرانی همچنان رونق دارد
دوباره نگاه کن، خوب نگاه کن: گفتوگو با رضا کیانیان دربارهی چوبکاریهایش به مناسبت برگزاری نمایشگاهی از آنها
اشاره به دور: پایان هیاهوهای کن/ ایرانیان در بازار کن/ بزرگداشت ابراهیم گلستان در شیکاگو/ موفقیت دنیای کوچک بهادر در فرانسه/ جشنوارهی فیلمهای کوتاه ایرانی در نیویورک/ فیلمهای ایرانی در جشنوارهها و مراکز فرهنگی جهان
خشت خام: نگاهی به برخی از مستندهای ارائهشده به رقابتهای دریافت جایزهی بزرگ شهید آوینی
صدای آشنا: دوبلهی سریال مدار صفر درجه/ تازههای دوبله/ با شهروز ملکآرایی دربارهی دوبلهی انیمیشن
در تلویزیون: دربارهی سریال ایتالیایی افسران پلیس/ دو یادداشت دربارهی شب شیشهای و ادبیات تلویزیونی/ مناظرهی تلویزیونی نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری فرانسه/ دربارهی مجموعهی انیمیشنهای فرهنگ ترافیک/ گفتوگوی هانیه توسلی با رضا رشیدپور دربارهی شب شیشهای
سینمای جهان
ــ نمای دور: زودیاک، فیلم جدید فینچر: رمزهای قاتل بینشان/ گفتوگو با کارگردان فیلم آلمانی برندهی اسکار بهترین فیلم خارجی/ خبرهای کوتاه: لاکربی جلوی دوربین/ پاناما در انتظار مل گیبسن/ سقوط سایگون روی پرده/ بازجویی از فیلمساز سنگاپوری/ دفاع از هری پاتر/ بررسی ایندیانا جونزی/ کاستنر خواننده و شکایت/ دفاع کارپنتر از سینمای وحشت/ حراج لباس سوپرمن/ ملاقات دوباره با بروس لی/ عراق و هالیوود/ نفرت از تورنتو/ پایان موج نو کره؟/ همکاری جکی چان و جت لی/ نشان افتخار به کیدمن/ بلوکیو و پسر موسولینی/ تشدید مجازات دزدان ویدئویی/ و …
ــ نمای متوسط: پلی به ترابیتیا Bridge to Terabithia (گبور چوپو)/ اردوگاه مسیح Jesus Camp (هایدی ایویگ)/ سال سگ Year of the Dog (مایک وایت)/ جین شدن Becoming Jane (جولین جرولد)/ سندرومها و یک قرن Syndromes and a Century (آپیچتپونگ ویراستاکول)
ــ فیلمهای روز: آلمانی خوب The Good German (استیون سادربرگ)/ ما را از شر مصون بدار Deliver Us from Evil (ایمی برگ)/ آب Water (دیپا مهتا)/ پس از عروسی After the Wedding (سوزان بیِر)/ سلاخخانه Grindhouse (رابرت رودریگز، کوئنتین تارانتینو)/ زودیاک Zodiac (دیوید فینچر)
آهنگ صدای کیارستمی: گزیدهی خاطرات بازیگر ایتالیایی فیلم بلیت از همسفر شدن با عباس کیارستمی
فراوردهی کارخانهی سوسیسسازی هالیوود: داستان آن 300 اسپارتی و 300 زاک اسنایدر
حرکتهای دیوانهوار تام کروز در فرهنگ واژهها: پویایی زبان و تأثیر سینما بر آن
نقد فیلم
سنگ، کاغذ، قیچی (سعید سهیلی)/ گفتوگو با وحید موساییان کارگردان تنهایی باد/ صحنهی جرم، ورود ممنوع (ابراهیم شیبانی) و گفتوگو با کارگردانش/ شعبدهباز (نیل برگر)/ همهی مردان شاه (استیون زیلیان)/ نقد خوانندگان/ گزارش اکران
سینمای خانگی: نگاهی به آگراندیسمان، زندان زنان و یک بوس کوچولو
جامپکات: نکتههایی دربارهی سه مستند ایرانی: فیلمبرداران سینمای ایران، نزدیکتر از نفس و تهران چند درجه ریشتر؟
سایهی خیال: جرعهای از یک اقیانوس: لحظههای رستگاری در داستان عامهپسند کوئنتین تارانتینو/ رستگاری اتفاقی/ میل به همزیستی در کانون اصول اخلاقی/ گفتوگوی تلویزیونی چارلی رُز با تارانتینو: با خودم خوشم
نامهها: پاسخهای کوتاه
فرهنگ بازیگران ایران و جهان: گوهر خیراندیش/ حمید گودرزی/ آناهیتا نعمتی/ ویکتور بانرجی / پگی اشکرافت/ ریچارد ویلسن/ گیگ یانگ/ روی تینس/ بَری نلسن/ تیپی هدرن/ دایان بیکر
بیست سال پیش در همین ماه: مروری بر شمارهی 50 ماهنامهی «فیلم» (خرداد 1366)
همکاران این شماره: محمد اطبایی، هانیه توسلی، مسعود ثابتی، مصطفی جلالیفخر، رضا حسینی، سعید خاموش، مهرزاد دانش، اشکان راد، علی رستگارپور، کیکاوس زیاری، آنتونیا شرکا، محمد شکیبی، تهماسب صلحجو، بهزاد عشقی، بابک غفوریآذر، نیروان غنیپور، آرزو فراهانی، امیر قادری، وحید قادری، لیلا قاسمی، هوشنگ کاوسی، کاوه کاویان، پیروز کلانتری، جمشید گرگانی، غزل گلمکانی، مجید مصطفوی، احمد میراحسان، امید نجوان، پرویز نوری.
روی جلد: پارسا پیروزفر در نقاب ساخته ی کاظم راستگفتار (عکس از ورقا عامری)
صفحهآرایی و طراحی جلد: علیرضا امکچی
چشمانداز
فراوردهی کارخانهی سوسیسسازی هالیوود:
اشاره و برداشت: داستان آن 300 اسپارتی
استادمان دکتر هوشنگ کاوسی پس از یک سال اقامت در خارج از کشور، خوشبختانه بار دیگر بازگشت و مانند همیشه آماده و دستبهقلم برای انتقال دانش و تجربههایش به خوانندگان علاقهمند نوشتههایش است. او در سالهای اخیر هم هر سال به سفری چندماهه میرفت، اما این بار سفرش بیشتر از همیشه طول کشید؛ در حالی که با توجه به حالش در روزهای پیش از سفر، نگرانش بودیم. متأسفانه در این مدت بیماری استادمان را آزار داد، اما درمانها مؤثر بود و به رغم دو عمل جراحی، دکتر کاوسی با ذهنی و حافظهای شفاف و قوی، همچنان به رویدادها پیرامونش واکنش نشان میدهد. بیتردید او تنها نویسنده و منتقد سینمایی از نسل اول منتقدان ایرانی است که پس از شش دهه هنوز مینویسد و هنوز روحیهی جوانانه و کمیابی دارد که برای همهی ما آدمهای نسلهای بعدی، آموزنده است. نخستین نوشتهی دکتر کاوسی پس از بازگشت، مطلبیست در واکنش به فیلم جنجالی 300، و همچنان که میدانیم، تاریخ یکی از دغدغههای همیشگی او بوده و بنابراین نوشتهاش خواندنی و متفاوت با چیزهاییست که در دو ماه گذشته دربارهی این فیلم خواندهاید.
سایهی خیال - جرعهای از یک اقیانوس:
داستان عامهپسند: لحظههای رستگاری
امیر قادری: رفتن سراغ فیلمهیولایی مثل داستان عامهپسند/ پالپ فیکشن (کوئنتین تارانتینو، 1994)، در حد یک مقاله یا حتی یک پرونده (و راستش حتی یک کتاب) اساسا کار اشتباهی است، مگر اینکه یک جنبه از وجودش را مورد بحث قرار دهیم. داستان عامهپسند به اقیانوسی میماند که هر بار غواصی در آن، شما را با نکتهها و ایدههای تازهای مواجه خواهد کرد. شرط میبندم. همین الان فیلم را داخل دستگاه بگذارید و تصادفی یک بخشاش را انتخاب کنید. همان سکانسی که فکر میکنید از بس دیدهاید، حفظ شدهاید. امکان ندارد دیالوگی، کاراکتری، حرکت دوربینی، نوری، رنگی، طنزی، چیزی از دل این هیولا و داخل این اقیانوس بیرون نیاید و برای اولین بار یقهتان را نچسبد. به لحاظ مضمونی هم فیلم، چنان درک و دنیا و عمقی دارد که هر جور طرف شدن با آن، به تجربهای رعبآور و منکوبکننده تبدیل میشود. به همین دلیل خیلی خوشخیالی است اگر بخواهیم بگوییم که مثلاً «سایهی خیال» این شماره دربارهی داستان عامهپسند است. سعی کردهام فقط در حد یادآوری از احتمالاً مهمترین فیلم نسلم (از میان فیلمهایی که در طول عمر فیلم دیدن ما ساخته شد) به یکی از جنبههای مضمونی فیلم بپردازم، که همان «رستگاری» است و مطلب اول و دوم در همین باره است، به اضافهی گفتوگویی طولانی با خود تارانتینو که نکتههای خواندنی فراوانی در آن یافت میشود.
سه نفر به یک نفر!:
گفتوگوی هانیه توسلی با رضا رشیدپور دربارهی «شب شیشهای»
سعید قطبیزاده: برنامهی عبور شیشهای تازه داشت بینندگان تلویزیون را به مدلی متفاوت از برنامهسازی عادت میداد که نوروز امسال برنامهها و جُنگهای گوناگون پیدا شدند. در این برنامهها چهرهی رضا رشیدپور دیده میشد در کنار مجریان معمولی تلویزیون. تنها واکنشی که از دیدن این برنامهها داشتیم این بود که یک مجری خوب و مسلط هم که میتوانست کار تازهای ارائه دهد، از دست رفت. اما او با برنامهی شب شیشهای پرقدرتتر از پیش بازگشت. ابتدا تصور میکردیم که با یک گپ یک صفحهای یا مطلبی کوتاه میشود به این برنامه پرداخت، اما چند اتفاق این ذهنیت را برای همه ــ از نشریات زرد تا مجلههای سوپرروشنفکرانه ــ ایجاد کرد که رشیدپور در تلویزیون این سالها یک پدیده است و برنامهاش جزو بهترین برنامههای سالهای اخیر. لحن این گفتوگو شاید ابتدا این تصور را ایجاد کند که ما به عنوان مخالفان این برنامه خواستهایم رشیدپور را دوره کنیم اما واقعیت این نیست. ما برنامهی شب شیشهای را دوست داریم و امیدواریم به عنوان یک اتفاق فرخنده و بیسابقه در تاریخ تلویزیون در ایران، عمرش مستدام باشد، اما ترجیح دادیم در این فرصت دربارهی چیزهایی که دوست داریم کمتر حرف بزنیم. از هانیه توسلی که یکی از مهمانان این برنامه بوده دعوت کردیم تا مثل یک خبرنگار حرفهای در این جلسه شرکت کند و این بار او در مقام پرسنده باشد. من و همکارم شهزاد رحمتی هم در گفتوگو شرکت داشتیم برای طرح پرسشهای بیشتر.
دوباره نگاه کن، خوب نگاه کن:
از گفتوگو گلمکانی با رضا کیانیان دربارهی نمایشگاه آثار چوبیاش در خانهی هنرمندان
رضا کیانیان: من گاهی در خانه این کار را میکردم و از دوستان دعوت میکردم بیایند ببینند، ولی هیچوقت نمایشگاه عمومی نگذاشته بودم. این خیلی کار ترسناکی است، که انگار آدم خودش را لخت کند و به همه نشان بدهد. ولی به هر حال در این دو سال کمکم آرام شدم و این اتفاق افتاد. نمایشگاه برای خودم تأثیرهای خیلی خوبی داشت. چون مثلاً متوجه شدم هنوز خیلی از مردم ما، حتی روشنفکرترین آنها که اصلاً کلکسیونر آثار هنریاند، هنوز دنبال این هستند که اثری بخرند که حرفی بزند. نه اینکه اثری باشد که یک راز و زیبایی هنری ماندگار داشته باشد که بتوان بارها و بارها نگاهش کرد و باز هم چیزهایی در آن کشف کرد. من فکر میکردم که این وجهش را باید قوی کنم که یک رازی در آنها وجود داشته باشد. ولی خب، چندتا از کارهای من بدون اینکه خودم بخواهم رفته بود سمت آثاری که میخواهد پیامی برساند و آنها بهشدت خواستار داشت؛ همانهایی که خودم زیاد دوست نداشتم و الان فکر میکنم که اگر بخواهم پول دربیاورم، هیچ کاری ندارد. یعنی میتوانم شش ماه کار کنم و یک سری از آنها بسازم و میدانم که همهشان فروش خواهد رفت.
حرکتهای دیوانهوار تام کروز در فرهنگ واژهها:
پویایی زبان و تأثیر سینما بر آن
مجید مصطفوی: ساخت و ابداع واژگان و اصطلاحها و تعبیرهای تازه، از ویژگیهای زبانهای زنده و رایج دنیاست. هیچ زبانی را نمیتوان یافت که مدام، واژهای جدید یا اصطلاحی نو را نپذیرد. روند سریع و شتابناک رویدادها و تحولات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی هر جامعهای نیز به این نوبهنو شدنها یاری میرساند و هرازچندگاهی شاهدیم که پس از رخدادی در یک گوشهی جهان، واژهها یا تعبیرهایی تازه به گنجینهی واژگان افزوده میشود. اما تصور نمیکنم که در هیچ زبانی به اندازهی زبان انگلیسی ــ و بهویژه انگلیسی آمریکایی ــ این تغییرها محسوس و چشمگیر باشد. به نظر میرسد که آمریکاییها برای هر رویداد و تحولی ــ کوچک یا بزرگ، مهم یا پیشپاافتاده ــ واژهای یا اصطلاحی جدید به کار میبرند که برخی از آنها خیلی زود فراموش میشوند و تعدادی دیگر چنان ماندگار میشوند که خیلی زود به فرهنگهای لغت راه مییابند.
جوّگیر شدن در ارتفاعات بالا:
گزارش بیستویکمین جشنوارهی فیلم کودک و نوجوان
سعید قطبیزاده: همیشه با اینکه خوانندهی گزارشهای جشنواره بودهام و علاقهمند به خیلی از آنها، اما هیچوقت فرصتش پیش نیامده بود که خودم گزارش جشنوارهای را بنویسم. گزارشهایی را دوست دارم که گذشته از بررسی فیلمها، یک سفرنامه هم هست. اینجور مواقع حاشیه و متن با هم قاطی میشود و به جذابیت ماجرا کمک بیشتری میکند؛ حداقل برای من. اما این حرفها چه ربطی به همدان دارد؟ توصیف مکان یا شرح حاشیهها در گزارش یک جشنوارهی خارجی برای خیلیها میتواندجذاب باشد؛ چه آنها که آنجا رفتهاند و چه آنها که نرفتهاند. نرفتهها با ذوق میخوانند تا بدانند اوضاع در آنجا چه خبر بوده و رفتهها میخوانند و ممکن است گاهی زیر لب خندهای کنند و بگویند: «ما که همچه چیزی ندیدیم. طرف حتماً جوگیر شده که اینها را نوشته.» این جوگیر شدن همان چیزی است که توی این نوشته دربهدر دنبالش هستم و اصلاً برایم مهم نیست که فاصلهی تهران تا همدان از جادهی تاکستان (که بادهای ناجوری دارد) چهارونیم ساعت است و از جادهی ساوه چهار ساعت.
قضیه شکل اول، دوم، سوم،...:
بازار غیر قانونی قاچاق فیلمهای ایرانی همچنان رونق دارد
بابک غفوری آذر: ماه گذشته وقتی فروش فیلم اخراجیها میرفت که رکوردی رؤیایی را در تاریخ سینمای ایران به جا بگذارد و با انتشار نسخههای قاچاقش بهشدت افت کرد، موضوع قاچاق فیلمهای ایرانی و عرضهی آنها به شبکهی غیرمجاز تا عادیترین سطوح جامعه کشیده شد و تقریباً تمام آنهایی که منتظر موقعیتی برای تماشای این فیلم در خانهشان بودند از تاثیر این اقدام آگاه شدند. فروشهای روزانه متوسط سی میلیونی این فیلم پس از عرضهی نسخهی قاچاقش به رقمهای چهار و پنج میلیون نزول کرد و در مقابل نسخه غیرمجاز آن در سطح وسیعی میان علاقهمندانش دست به دست میشد و بهانهای بود برای دورهمنشینیهای شبانهی خانوادهها. اتفاقی که برای اخراجیها در این سطح و با این تأثیر افتاد معضل قاچاق فیلمها را از سطح یک موضوع عادی و شبیه انبوه معضلات دیگر سینما در ایران فراتر برد و حالا دیگر شکل یک بلای هولناک را پیدا کرده است.
در تلویزیون:
شش نکته دربارهی انیمیشنهای فرهنگ ترافیک
مهرزاد دانش: آن تیزرهای تلویزیونی یک شکلات داخلی را به یاد دارید که چند موجود فضایی ریزنقش به تابلوی تبلیغاتی حمله میکردند تا عکس شکلات را از کنار پسربچهای که در سه حالت مختلف عکس انداخته بود بردارند، اما تصویرهای پسربچه مانع از اقدام موجودات فضایی میشد؟ این آگهی به لحاظ ساخت و ایده، یکی از بهترین محصولات شرکت حور بود که با استفاده از سیستم SFX تصویرهای سهبعدی رایانهای و فیلم زنده را تلفیق میکند. اما مشهورترین محصول این شرکت، مجموعه برنامههایی است که به سفارش راهنمایی و رانندگی نیروی انتظامی ساخته شده و در طول چند سالی که از پخش آنها از تلویزیون میگذرد همچنان محبوبیت خود را حفظ کرده است: مجموعهی انیمیشنهای سهبعدی که به آموزش فرهنگ ترافیک، و مخاطرات اجتماعی میپردازد و اینک شخصیتهای آن نظیر هوتن، سیا ساکتی، داود خطر، جمال سهسوت، آقای مهندس و… آشنا برای هر بینندهی تلویزیون هستند. اکنون که برخی شرکتها و مؤسسههای دیگر دست به ساخت مجموعه برنامههای مشابه زدهاند و البته هنوز نتوانستهاند به جذابیت و قدرت انیمیشنهای فرهنگ ترافیک برسند، بیشتر میتوان به ویژگیهای این انیمیشنها پی برد و وجه امتیاز آنها را نسبت به برنامههای آموزشی مشابه تشخیص داد.
در تلویزیون: ادبیات جدید
کاوه کاویان: از پانزده بیست سال پیش، نوعی گویش (یا ادبیاتی با سبک جدید) با عبارتهایی شبیه برگردان انگلیسی جملهها توسط برخی از مجریان و گویندگان یا مترجمان فیلمهای خارجی در تلویزیون رواج پیدا کرده که متأسفانه باعث شده ادبیاتی با دستور زبانی تازه در زبان محاوره (یا قطعههای ادبی و هنری) خلق شود مثالها فراوان است مثلاً گزارشگر ورزشیمان میگوید: «رونالدو میرود صدمین بازی خود را تجربه کند.» بعد از 99 بازی، باز هم تجربه؟! یا در دوبلهی فیلم راه رفتن مرد مردهی متحرک پرستار بیمارستان زندان در مورد زنی که در طول زندگیاش از مردان متنفر بوده و حالا پس از مرگش باید در کنار مردهی مذکری به خاک سپرده شود میگوید:«حالا اون زن تا ابد مجبور میشه توی قبر یه مرد پهلوش داشته باشه»! واقعاً این چه جور ترجمهی دیالوگ یک فیلم است؟ یادم نیست در کدام فیلم کارتونی بود که یکی میگفت: «شکستن یخهای رودخونه دلیلش اینه که بهار داره میاد!»
سینمای جهان:
فیلم جدید فینچر و «زودیاک» واقعی
کیکاوس زیاری: دیوید فینچر سالها پس از فیلم بسیار موفق هفت در فیلم جدیدش زودیاک نیز به سراغ یک قاتل زنجیرهای رفته و این بار از ماجرایی واقعی مربوط به اواخر دههی 1960 الهام گرفته است. قاتل زنجیرهای بیرحم و مخوفی ملقب به زودیاک که هیچگاه هویت واقعیاش آشکار نشد. او در طول ده ماه حداقل پنج قربانی گرفت و البته چند قربانی دیگر هم بودند که احتمال میرود زودیاک آنها را کشته باشد. او در سالهای بعد هم دست به جنایتهای دیگری زد و چون هرگز شناسایی نشد، پروندهاش همچنان باز است. زودیاک نامههای مبارزطلبانهای تا سال 1974 برای مطبوعات و پلیس میفرستاد، حاوی پیامهای رمزی که بعضی از آنها هنوز هم کشف نشدهاند. جالب اینجاست که خود زودیاک در این نامهها ادعا کرده که 37 نفر را کشته است.
فینچر که فیلمش را بر اساس دو کتاب رابرت گری اسمیت دربارهی زودیاک ساخته، به اتفاق فیلمنامهنویس و تهیهکنندهاش هجده ماه روی قضیه تحقیق کرد. این فیلم شصت میلیون دلاری با نقدهای پرشور و بسیار ستایشآمیزی مواجه شده ولی فروش موفقی در آمریکا نداشت.
گفتوگو با فلوریان هنکل فون دونرسمارک برندهی اسکار بهترین فیلم خارجی
99% کسانی که فیلمهای بهاصطلاح تجربی میسازند، سراغ این نوع فیلمسازی میروند تا بیاستعدادیشان را پشت این مسأله پنهان کنند. شاید کمی بیرحمانه به نظر برسد، اما من این نکته را زمان تحصیل در دانشگاه سینمایی متوجه شدم. از هر صد نفری که در دانشگاه تلاش میکنند فیلم «هنری» بسازند، 99 نفرشان متظاهرند. ما فقط یک دیوید لینچ داریم و بس. کاش میتوانستیم تعداد زیادی فیلم هنری داشته باشیم، اما در واقعیت چنین اتفاقی نمیافتد. تازه همین دیوید لینچ هم در فیلمهایش از قاعدهی قصهگویی کلاسیک استفاده میکند.
سینمای خانگی:
یک بوس کوچولو: آیا سعدی همان گلستان است؟
بهزاد عشقی: آیا محمدرضا سعدی، یکی از شخصیتهای اصلی فیلم یک بوس کوچولو، همان ابراهیم گلستان است؟ زندگی خصوصی سعدی بیشباهت به زندگی شخصی گلستان نبود و همین مسأله به هنگام نمایش عمومی این فیلم پارهای از منتقدان را به اعتراض واداشت. آیا درست است که زندگی خصوصی هنرمندان را از طریق رسانههای گروهی یا فیلمهای سینمایی، در پیشگاه عمومی افشا کنیم؟ و آیا اساساً میتوانیم بر اساس زندگی خصوصی هنرمندان دربارهی جایگاه هنری آنها داوری کنیم؟
اما آیا سعدی واقعاً گلستان بود؟ شخصاً هنگام نمایش عمومی این فیلم اصلاً متوجه این شباهت نشدم؛ به این دلیل ساده که چندان با زندگی خصوصی گلستان آشنا نبودم. در حالی که داستانهای گلستان را خواندهام و فیلمهایش را دیدهام و به نظرم تعدادی از مستندهایش، از جمله موج و مرجان وخارا، همچنان بر تارک سینمای مستند ایران میدرخشند، اما زندگی خصوصی گلستان چندان برایم جذاب نیست و حتی شخصیتش در تعدادی از مصاحبهها و مقالههایش، که او را مردی عصبی و متفرعن نشان میدهد، اصلاً برایم خوشایند نیست.