کارخانه ی مطلقسازی
در نظرخواهی از ۴۷ صاحبنظر سینمای جهان دربارهی سینمای ایران که در شمارهی ۳۱۲ ماهنامه فیلم زیر عنوان
از چشم بیگانه به چاپ رسید، چند تن از نظردهندهها نوشته بودند که دوران آن نوع از فیلمهای ایرانی که کودکان و نوجوانان شخصیت اصلیاش هستند، به سر آمده است: «تماشاگر غربی دیگر دلزده شده است از چنین فیلمهایی در سینمای ایران.» پیش و بعد از آن، این نظر از سوی بعضی از منتقدان و سینمایینویسان ایرانی نیز ابراز شده است.
آیا این نظری خیرخواهانه و مناسب برای سینمای ایران است؟ چنین نظری هرچند دور از واقعیت نیست، اما بخش کوچکی از آن است. درست است که دو دهه پیش به خاطر پارهای از ملاحظات ــ از جمله به خاطر لشگرکشی صدام به ایران و برقراری وضعیت فوقالعاده ی جنگی در کشور ــ تعدادی از فیلمسازان نخبهگرای ایرانی، مضامین فیلمهایشان را بهگونهای انتخاب میکردند که اکثر قهرمانان اصلی آنها کودکان و نوجوانان باشند، ولی تولید اینگونه فیلمها بدون پیشزمینه و در خلاء صورت نگرفته است، بلکه ریشه در تاریخ سینمای ایران و نیازهای فرهنگی/ اقلیمی/ سینمایی مخاطب ایرانی داشت.
دور دوم سینمای نوین ایران، بعد از انقلاب با فیلمهای شاخصی چون
دونده (امیر نادری، ۱۳۶۴)،
خانهی دوست کجاست؟ (عباس کیارستمی، ۱۳۶۵)،
کلید (ابراهیم فروزش، ۱۳۶۵) و چند فیلم دیگر آغاز شد که در جشنوارههای متعددی در جهان به نمایش درآمدند و جایزههایی دریافت کردند. این نوع فیلمها با ساخت آثاری چون
گال (ابوالفضل جلیلی، ۱۳۶۶)،
باشو، غریبهی کوچک (بهرام بیضایی، ۱۳۶۶)،
آب، باد، خاک (امیر نادری، ۱۳۶۷)،
مشق شب (عباس کیارستمی، ۱۳۶۷)،
چکمه (محمدعلی طالبی، ۱۳۶۹) و…
بچههای آسمان (مجید مجیدی، ۱۳۷۸) نماینده ایران در اسکار ۲۰۰۰، ادامه پیدا کرد. این فیلمها جدا از کارکرد طبیعیشان ــ مثل همه فیلمها ــ محبوب همیشگی جشنوارهها و سینماهای خاص کودکان و نوجوانان در سراسر دنیا بودند؛ جشنوارههایی که برخی از آنها امروزه به دلیل گوناگونی، جایگاه گذشته خود را از دست دادهاند.
سال ۱۳۴۷ ، سالیست که سرفصل تازهای در تاریخ سینمای ایران باز شد؛ سال تأسیس پرکارترین و پرافتخارترین مرکز تولید فیلم برای کودکان و نوجوانان: «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان». گفته میشد سیاستهای فرهنگی رژیم شاه، قصد ایجاد یک ویترین و تولید کالایی لوکس از فعالیتهای سینمایی کانون پرورش فکری… داشت و هدف از تأسیس این مرکز، مشغول نگه داشتن روشنفکران ناراضی به کارهای غیرسیاسی بود، اما مقصود و مقصد هرچه بود، نتیجه آن در سایه ی توانایی سینماگرانی آگاه، ارزشهای انکارناپذیری برای سینمای ایران به ارمغان آورد. تولید بیش از یک صد فیلم تا ۱۳۵۷ که برخی از آنها در زمره ی یادگارهای برجسته ی سینمای ایران محسوب میشوند. اولین محصولات کانون پرورش فکری… در ۱۳۴۸ ، در پنجمین جشنواره جهانی فیلمهای کودکان و نوجوانان تهران ــ که در دورههای قبل، تماماً به فیلمهای خارجی اختصاص داشت ــ به نمایش درآمدند و نهتنها مورد توجه میهمانان و داوران بینالمللی قرار گرفتند، بلکه مورد استقبال وسیع تماشاگران نیز واقع شدند. تولید اینگونه آثار در قبل از انقلاب ادامه یافت و بعد از انقلاب بعد از وقفهای کوتاه از سر گرفته شد. بنابراین، این تصور که چنین فیلمهایی با
دونده و
خانهی دوست کجاست؟ در سینمای ایران آغاز شدهاند، تصوری نادرست است، زیرا سابقه آن به فیلمهایی چون
سازدهنی (امیر نادری، ۱۳۵۲) و
یک اتفاق ساده (سهراب شهیدثالث، ۱۳۵۲) و… میرسد.
چند سال پیش آنقدر گفته شد که عباس کیارستمی فقط میتواند فیلمهایی برای کودکان و نوجوانان بسازد، که او یکسره از این عنوان تبری جست و با ساخت
زیر درختان زیتون (۱۳۷۲)، به مسیری دیگر رفت، نهتنها او، که دیگر فیلمسازان ایرانی که فیلمهایی خاص کودکان و نوجوانان میساختند هم امروزه مضمونهای دیگری را تجربه میکنند. تا حدی که چند سالن سینمایی که (با آرم مخصوص بر سردر ورودیشان) به نمایش اینگونه فیلمها اختصاص داشت، دیگر فیلم مناسبی ندارند و مثل بقیه سینماها، فیلمهای تجرای و اکشن های خاص بزرگسالان را نمایش میدهند.
از طرف دیگر، روزگاری بود که مراکزی چون کانون پرورش فکری…، موسسه ی ملی فیلم کانادا و استودیوهای بسیاری ــ بهویژه ــ در کشورهای اروپای شرقی رقابت تنگاتنگی در جشنوارهها و بازارهای فیلم داشتند. صدها فیلم تحسینبرانگیز درجه اول در آنها برای کودکان و نوجوانان ساخته میشد. فیلمهایی که نه به خاطر پول و سود بیشتر که به خاطر ترویج و تثبیت فرهنگهای گوناگون و ارتقاء سطح بینش چندوجهی مخاطبان تولید میشد. این به معنای آن نیست که امروزه دیگر فیلمی برای کودکان و نوجوانان ساخته نمیشود. اتفاقاً فراوان هم ساخته میشود، آثاری یکسره محصول کارخانه های رویا پرآکنی هالیود. فیلمهایی مثل
تنها در خانه،
هریپاتر،
مرد عنکبوتی،
داستان اسباببازی،
شرک،
پیدا کردن نیمو،
هیولاها و …با فروش چند صد میلیون دلاری که تولیدکنندگانشان را روز به روز حریصتر میکند تا سود بیشتری از چنین بازار وسیعی بهدست آورند. عیبی هم ندارد، اما تکلیف دیگر فرهنگها (که امروزه دیگر به آنها خُردهفرهنگ میگویند) که قدرت پایداری در چنین میدانی را ندارند، چیست؟ جای سینمای ملی دیگر کشورها در این بازار کجاست؟ آیا چیزی شبیه گسترش رستورانهای عرضه کننده ی Fast Foods که بازار جهانی تغذیه را بلعیدهاند و فرهنگ غذایی ملل جهان را تغییر دادهاند، در انتظار سینمای ملل است؟
اگر قرار باشد کودکان و نوجوانان ایرانی، چینی، عرب، آفریقایی و حتی اروپایی، دارای یک ذائقه سینمایی و فرهنگی باشند؛ یکجور فکر کنند، بخورند، بپوشند و رفتار کنند، جهان آینده ــ به نوعی دیگر ــ جهانی خواهد شد یادآور 1984جورج اورول و کارخانهی مطلق سازی کارل چاپک. نوزدهمین جشنواره ی فیلمهای کودکان و نوجوانان اصفهان، از ۱۱ تا ۱۶ مهرماه در اصفهان برگزار خواهد شد. تقریباً با همان شکل و شمایلی که جشنواره جیفونی از ۲۶ تیر تا ۲ مرداد در ایتالیا برگزار شد؛ تعداد محدودی فیلم کم اهمیت در بخش مسابقه، چند فیلم خارج از مسابقه، تجلیل و بزرگداشت یکیدو فیلمساز که روزگاری آثار برجستهای برای کودکان و نوجوانان ساختهاند و…
بچههایی که در دهکده ی جهانی آقای مک لوهان، کپی بیرنگی از یکدیگرند.