روزنامه شرق

به بهانه انتشار كتاب صد سال اعلان و پوستر فیلم در ایران
صد سال عاشقی
بهزاد خورشیدی
روایت تاریخ تحقیق در این سامان را اگر از صدر مشروطه تا به امروز بخواهیم رصد كنیم به آمار جالب توجهی نمیرسیم.
از دیرباز، ایرانی جماعت به فرهنگ شفاهی، بیش از نوشته و كتاب علاقهمند بوده است. در این میان مردمانی هم بودند كه جانمایه خود را راهگشای آیندگان نهادند.
مسعود مهرابی روزنامهنگار (مدیر مسوول ماهنامه سینمایی فیلم)، كاریكاتوریست و حالا به عنوان یك محقق و جستوجوگر خستگیناپذیر با انتشار كتاب «صد سال اعلان و پوستر فیلم در ایران»، اثر تصویری قابل اعتنا و در نوع خود بیمانندی را در سینما و حتی گرافیك ایران، با نگاهی تیزبین و منصفانه در سینما، را به یادگار گذارد.
كتاب صد سال اعلان و پوستر فیلم در ایران، برآیند سالها عشق است. عشق به كاغذ، رنگ و تصویر. اگر از جنس سینما هم كه باشد، زیبندهتر خواهد بود. چگونه میشود فردی این همه سختی را سالیان متمادی به جان بخرد و یكییكی توشه چیند؛ از سالهای اول این سینما كه اعلان تك رنگ، در سال 1288 تحتعنوان پرگرام خیابان لالهزار، در عكاسخانه روسی خان در روزنامه حبلالمتین كه یكی از روزنامههای مشروطهخواه بوده، به چاپ رسیده است. خود مهرابی در مقدمه كتاب آورده (عجبا كه چراغ اول را روسیخان طرفدار مستبدین روشن كرد و نه صحافباشی آزادیخواه! ) در این عبارت كنایهآمیز، مهرابی هم شیفتگی به هنر را به دور از جریانهای فكری میداند.
«مطبعه فاروس كه نامش در زیر این اعلان و بسیاری از اعلانهای بعدی دیده میشود، از معتبرترین چاپخانههای آن روزگار بود، اما حروفی كه در این اعلان چیده شده، نشان از تنگدستی و فلاكت حروف سربی در ایران دارد (حكایتی دارد دلگزا) و اندك سواد فارسی روسیخان (غرغ به جای غرق و خد بهجای خود). پای طاووس به كنار، آنچه در متن این اعلان چون الماس میدرخشد و خیال را پر میدهد، تصویر (گراور)ی است.» از یك تماشاخانه با شكوه كه انبوه زنان و مردان در لباسهای رسمی ضیافت، به تماشای تصاویر متحرك نشستهاند، در حالی كه روی صحنه گرامافونی بوقی (احتمالا در حال پخش مارش) قرار دارد و در كنار پرده نمایش، (مردی كه در ایران دیلماجاش مینامیدند)، در حال توضیح دادن صحنههای فیلم است. اهمیت و هوشمندی استفاده از این گراور غیرایرانی جذاب حیرتانگیز، زمانی آشكار میشود كه بدانیم در 150 شماره اول روزنامه ایران نو كه از دوم شهریور 1288 در همین چاپخانه چاپ شد، به جز دو نمونه كوچك و كم اهمیت هیچ تصویری وجود ندارد. حتی برای افتتاح اولین (دارالشورای ملی) در 24 آبان 1288 كه واقعهای بود بس عظیم و این روزنامه برایش ویژهنامهای منتشر كرد. این اعلان تنها نمونه به دست آمده تا به امروز است. از اواخر دهه 1290 تا اوایل 1300، به دلیل تلاطمهای سیاسی و اجتماعی در ایران و جهان - از جمله قیام جنگل، سقوط سلسله قاجار، جنگ جهانی اول و انقلاب بلشویكی در روسیه- معدود سالنهای سینما (در قحطی فیلمهای جدید) از رونق افتادند و طبعا، از این دوره اعلان سینمایی در دست نیست، اما تا دلتان بخواهد اعلامیههای سیاسی یافت میشود، با مجوز و بدون مجوز. با فرو نشستن توفان و سیل و افتادن آب از آسیابها، از 1304 به بعد تاسیس سالنهای جدید سینما به شدت رونق میگیرد و از آسمان اعلان سینمایی میبارد. اصولا به جهت صنعتی نشدن ایران در آن سالنها، به تبع آن اندیشه و كار فكر نیز همانند ممالك صنعتی، رشد نیافت. بیجهت نبود كه عباسمیرزا پس از سفرش به روسیه از رشد صنعتی آنها شگفتزده شد و قطعا تا پایان عمرش نیز به این نكته ساده پی نبرد كه راز موفقیت آنها در سخت جانیشان در استمرار كار و تولید نهفته است.
هر چند صنعت چاپ پیش از صنعت سینما اختراع شده بود، ولی این سینما بود كه هنرش را بر دیگر هنرها تحمیل كرد و ساحتی دیگر نیافت. اگر بعد از پیدایش تصویر كه برادران لومیر بانیانش بودند، چرخ سینما به دست غرب افتاد ولی این ما بودیم كه از نو دوباره در پی بازتولید این چرخ برآمدیم. به یقین از دل فیلمهای دختر لر و لیلی و مجنون (ساخته عبدالحسین سپنتا كه تحصیلكرده فرنگ بود)، نمیشد انتظار اعلان و پوستر، حتی خلاقانه و جذاب را داشت. جالب آنكه نقش زدن و نگارگری ریشه چندین ساله در فرهنگ و هنر ایرانی را داراست. كتاب مهرابی سیر پوسترسازی در سینمای ایران را به چند دهه تقسیم میكند. در سالهای آغازین سینما با آزمونها و خطاهایی روبهرویم كه هر پوستر، خود گویای آن شرایط و پیرامون است. در دهه 1300 از تصویر چهره بازیگران در متن پوسترها اثری نیست. تكیه بر نام بازیگرانی كه در بین مردم از شهرت و محبوبیت برخوردار بودند-یا میشدند- جوهره اصلی پوسترها بود. جالب آنكه با تغییر فضا، آداب و حتی شكل ظاهری مردم طی دو دهه در پوسترسازی این سالها تحولی به چشم نمیخورد. با آغاز جنگ جهانی دوم در شهریور 1318 كه نیروهای متفقین ایران را به اشغال خود درآوردند، فقر و قحطی، فضایی برای فیلمسازی نگذاشت. بعدها صاحبان سینما و تهیهكنندهها به این فكر افتادند كه با نمایش فیلم خارجی در سینما، میتوانند رونقی دوباره به سالنهای سینما بدهند. از این رو پوسترهای كلاژی از راه میرسند كه با چیدمان عكسها و حروف بزرگ بر سطح پوستر شكل تازهای از پوسترها شكل میگیرد. حجم رو به ازدیاد فیلم فرنگی، صاحبان فیلم و سینما را بیشتر ترغیب میكند كه در طراحی پوستر از عناصر فرهنگیتر و خوشنویسی فارسی استفاده كنند. به قول مهرابی سال 1340 و 1350، دهه فراوانی نامهاست. فیلم به فیلم، عنوان به عنوان، بر تعداد سازندگان پوستر و پلاكارد افزوده میشود و طراحان تازهنفس از راه میرسند. محسن دولو، مسعود بهنام، محمد باطنی، مرتضی كاتوزیان، مرتضی ممیز، فرشید مثقالی، ابراهیم حقیقی، محمدعلی حدت، قباد شیوا، علیاكبر صادقی، آیدین آغداشلو، عباس كیارستمی و بسیاری نامهای دیگر كه نقش بسزایی در شكلگیری پوسترهای نوین سینمای ایران داشتند. البته از اواخر دهه 1340 تا 1356 موج فیلمفارسی در سینمای ایران با خود پوسترهایی را آورد كه تصاویر شرمآور زن ایرانی را محور اصلی اینگونه پوسترها قرار داده بود. با شكلگیری سینمای موسوم به موج نو در سینمای ایران گرافیستهای تازه نفسی هم چون مرتضی ممیز، فرشید مثقالی و ابراهیم حقیقی به عرصه پوسترسازی سینمای ایران ورود كردند. پوستر زیبای پستچی اثر فرشید مثقالی محصول این سالهاست.
بیگمان در تاریخ صدساله پوستر سینمای ایران تنها نام مرتضی ممیز است كه بیبدیل و ماندگار خواهد ماند. ممیز در شكلگیری و ارتقای پوستر سینمای ایران از تمام ابزارها و اندیشه خلاقانه بهره گرفت تا محصولی بیافریند كه با آثار برجسته و بزرگ جهانی، برابری كند. از جمله پوسترهای ناخدا خورشید، گوزنها، كمالالملك، ستارخان، غریبه و مه، شاید وقتی دیگر، شیر سنگی و دهها پوستر و پلاكات زیبا و هوشمندانهای كه بر جان تماشاگر سینما مینشست. هرچند ناگفته نماند كه مرتضی ممیز از این شانس تاریخی بزرگ نیز برخوردار بود كه برای فیلمهای مهم تاریخ سینمای ایران پوستر طراحی كند. در دهههای 70 و 80 سینمای ایران،گرافیك و پوسترسازی آن وارد عرصه تازهتری شد و طراحانی چون رضا عابدینی، علی وزیریان، حسین خسروجردی، حیدر رضایی، علی میرفتاح، ساعد مشكی، بهزاد خورشیدی، مجید عباسی، سیامك فیلیزاده و بسیاری دیگر در این زمینه فعالیت كردند.
پوسترهای سالیان اخیر، همچون سینمایش با آشفتگیهای بسیاری روبهرو بوده است و در واقع محصول دوران و شرایط خاص خود است.
و در آخر، از ویژگیهای مهم این كتاب خاطرهانگیز و دوستداشتنی، جدای از كیفیت استاندارد چاپ، صحافی ولی آوت خوش ریتم آن نگاه منصفانه و حتی عاشقانه در جای جای این كتاب است كه ستودنی و قابلتقدیر است. به یقین میدانم مهرابی با قلبش به این خواسته رسیده است.
شماره 1397 - یک شنبه، 29 آبان 1390