فهرست مطالب سینمای ایران
خشت و آینه: یادداشتهایی از نویسندگان مجله دربارهی نكتههایی در متن و حاشیهی سینمای ایران
رویدادها: فیلمهای تازه:
مرهم (علیرضا داودنژاد)،
به سوی آفتاب (فریال بهزاد)،
سه نفر روی خط (خسرو ملكان)،
دختران حوا (قاسم جعفری)،
دو راهحل برای یك مسأله (قاسم جعفری)،
بادهای بهاری (علی قویتن)،
بعدازظهر سگی سگی (مصطفی كیایی)/
در و پاشنه: بیستوهشتمین جشنورهی فجر در راه است/
دو فرشته: یادداشتی دربارهی بهروز بقایی/
بحثهای مجمع مشاوران خانهی سینما: امنیت شغلی، دغدغهی اصلی سینماگران/ توضیح دربارهی یك خبر/ فروش فیلم مهمتر است یا تعداد تماشاگر؟/ سرانجام دعوا بر سر فروش فیلم در سوپرماركتها/
شهرت گناه نیست: در حاشیه و متن «آبانگان»؛ نمایشگاه عكسهای هدیه تهرانی در خانهی هنرمندان/ گپ: با سیامك صفری و لیلا اوتادی
شبكهی خانگی: نگاهی به
آنكه دریا میرود (آرش معیریان)
، گل یا پوچ (ابوالفضل جلیلی)
، كلاه گیس (سعید عالمزاده)
، پوست موز (علی عطشانی)
ایستگاه بهمن: خبرهایی از بیتا بادران/ پرویز پرستویی/ سودابه خسروی/ مریلا زارعی/ اکبر معززی/ وحید موساییان/ تهمینه میلانی و اصغر نصیری
در تلویزیون: نگاهی به دو سریال:
خستهدلان (سیروس الوند) و
گاوصندوق (مازیار میری)/ پرسیدن عیب نیست...
صدای آشنا: نگاهی به دوبلهی
مردی برای تمام فصولسینمای خانگی: دربارهی
پاتو زمین نذار،
سوپراستار و روانی (هيچكاك)
بازیگری: شیطنت مجاز: تغییر لحن فیلم با لحن بازی بازیگر
سینمای جهان- نمای دور: جادویی همچنان كارساز: آیا هالیوود از هری پاتر دست خواهد كشید؟/ گفتوگو با استیون اسپیلبرگ، كارگردان
ماجراهای تن تن: راز تك شاخ: بیشتر میلو هستم تا تن تن/ گفتوگو با كنی اورتگا، كارگردان مستند
همین است: این پایان كار نیست/ خبرهای كوتاه
- نمای متوسط: تربیت (لون شرفیگ)،
تنگ ماهی (آندریا آرنولد)،
باریا (جوزپه تورناتوره)،
خدمتكار (سباستین سیلوا)،
ضامن (كاترین بیگلو)
- فیلمهای روز: 2012 (رولند امریش) و
معرفت (الكس پرویاس)
- نمای درشت: مطالبی دربارهی
روبان سفید (میشاییل هانكه) و سینمای هانكه/ سه نقد بر فیلم/ هانكه: ریشهها، دیدگاهها و شیوهها/ تحلیل روانشناختی پنهان/ دو گفتوگو با هانكه/ سخنرانی هانكه به مناسبت نمایش فیلم
ویدئوی بنیحرف بزن وودی، حرف بزن!: وودی آلن در 75 سالگی
تماشاگر: نكتههایی در باب سه فیلم:
ریو گرانده،
كی لارگو و
هاروی و شانس آخر موسیقی فیلم: زمان دیدنی، زمان شنیدنی: زمان سینمایی/ سرگذشت پرتلاطم
رزمناو پوتمكینبازخوانیها: نگاهی به فیلمهای درسایهمانده
سایهی خیال: مجموعه مطالبی دربارهی رابین وود (2009-1931) به مناسبت درگذشتش: سفر زمستانی/ امتیازها و محدودیتهای نقد رابین وودی/ دربارهی اف. آر. لیویس، استاد وود/ دیوید بوردول دربارهی رابین وود: صادق، جدی و موشكاف/ گفتوگو با وود: بوی كافور و عطر یاس!/ وود از زبان وود: تلفیقی دلنشین از نو و كهنه/ برگزیدههای رابین وود و مطلب او دربارهی فیلم برگزیدهاش
ریو براوو
نقد فیلمنقدی بر
شبانه (كیوان علیمحمدی، امید بنكدار) و نگاهی به فیلم از منظر روانشناسی، گفتوگویی با كارگردانان/
شوریده (محمدعلی سجادی)/
ماجراهای اینترنتی (حسین قناعت)/
استشهادی برای خدا (علیرضا امینی)/
تاكسی نارنجی (ابراهیم وحیدزاده)
گزارش اكران: نمايش فيلمها در سينماهای تهران، از ۲۰ آذر تا ۲۰ دی
نقد خوانندگان: گزيدهاي از نقدهاي خوانندگان بر
محاكمه در خیابان/
تردید/
صداها/
در چشم باد/
دلنوازان و
تنها دوبار زندگی میكنیممعرفی و نقد كتاب: دربارهی كتاب سرگذشت دوبلهی ایران (و صداهای ماندگارش) اكبر منانی
بیست سال پیش در همین ماه: نگاهی به شمارهی 85 (بهمن 1368) ماهنامهی «فیلم»
همكاران این شماره: آرمین ابراهیمی، محمد باغبانی، امید بنكدار، محسن بیگآقا، امیر پوریا، سعید خاموش، احسان خوشبخت، مهرزاد دانش، جواد رهبر، امیرعباس زارعی، شاهین شجریكهن، آنتونیا شركا، سیدرضا صائمی، حمیدرضا صدر، تهماسب صلحجو، محمد صنعتی، جواد طوسی، نیما عباسپور، بهزاد عشقی، شاپور عظیمی، فراز فرهودیفر، امیر قادری، ایرج كریمی، حمیدرضا مدقق، مهدی مصطفوی، حامد مظفری، آرمین میلادی، امید نجوان، یاشار نورایی، حسین یاسینی، اصغر یوسفینژاد.
صفحهآرایی و طراحی جلد: علیرضا امكچی
چشم انداز ۴۰۵سایه خیال رابین وود (2009- 1932): سفر زمستانی پرویز دوایی: به نوعی شكلهایی از دیدن را به ما متذكر شد. نه آنكه عینك عقاید و انتخابهایش را بر چشمهای ما بگذارد، نه، ولی از اولین كسانی بود كه به ما در این سوی دنیا یاد داد كه چهگونه نگاه كنیم (البته اگر یاد گرفته باشیم!). یاد داد كه چهگونه پشت ظواهر فیلم و خط قصه و گفتوگوها، دنبال چه بگردیم؛ در آرایش عكس و رنگ و نور و قاببندی و مكثها و سایهروشنها و تقطیع، و عواملی كه میتوانند نزد آفرینندههای بزرگ صاحب سبك و سلیقه و جهانبینی خاص به درونمایههای آثارشان، به ندایی و غایتی آن سوی قصههای ظاهری راهبر باشند. قضیه این جوری بود.
و قضیه البته با رابین وود آغاز نشد. جلوترش در خاك پاك فرانسه این نوع نگاه پا گرفته بود نزد عاشق/ شیفتههای سینما كه از كودكی در سالنهای تاریك عمر گذرانده، كه وقتی به یمن زیستن در آن سرزمین فرهنگی، با سنتهای دیرپای ادبیات و نقاشی و موسیقی در اطرافشان، به میزانی از شناختِ حاصلِ زیستِ آزادِ جستوجوگرِ شیفته رسیدند، كه پشت كتوشلوار «سوژههای بزرگ» به قلب و روح آثاری با ظاهر «سوژههای كوچك»، فیلمهای «مفرح» (وسترن، جنایی، پلیسی، موزیكال) دست یابند، «كشف»های خود را با شور و شیدایی در مجلههای كمتیراژ فریاد كنند.
امتیازها و محدودیتهای نقد رابین وودیامیر قادری: آنچه دغدغهی وود هنگام مواجهه با یک متن هنری است، در مواردی بسیار شورانگیز به نظر میرسد. تلاش او برای نشان دادن مرزهای اغتشاش است و هرج و مرجی که از طریق گنجاندن آموزههای ایدئولوژیک و ساختارهای پذیرفتهشدهی اجتماعی و فراروایتها، انکار شده است. وود میکوشد نقاط افتراق را نشان دهد و به سرکوبی بپردازد که نشانههای ناهمرنگ این ساختارهای پذیرفتهشده و معنابخش را از میان میبرد. به این معنا او یک منتقد ایدئولوژیک است که بایدها و نبایدهای خاص خودش را دارد و میکوشد آنها را در برابر نگاه همسانسازی قرار دهد که به باور او میکوشد انسانها را در چارچوبهای خاص جنسیتی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی اسیر کند و در این مسیر ناگزیر از اشاره به اجتماع و حوادث روز دنیاست. از جنگ ویتنام تا سیاستهای لیبرال جیمی کارتر و دوران ریگانیسم. او تمام تلاشش را می كند تا از طریق خوانش فیلمهای محبوبش، کمبودها و سرکوبهای ایدئولوژی غالب دموکراسی لیبرال را نشان دهد.
دیوید بوردول دربارهی رابین وود
رابین وود همین چند روز پیش از دنیا رفت. من و کریستین (تامپسن) آشنایی دوری با او داشتیم؛ یادم میآید که در دههی هفتاد شبی در نیویورک در جمع دوستانهی رابین وود و ریچارد لیپه شام خوردیم. ما بیشتر او را به واسطهی آثار منتشرشدهاش میشناختیم که برایمان بسیار ارزشمند بودند. میخواهم از این فرصت استفاده کنم تا به سوك مرگش بنشینم، از اهمیت او سخن بگویم و خاطرهاش را گرامی بدارم. امروز تصور تأثیر وود بر نقد فیلم در اواخر دههی شصت و اوایل دههی هفتاد بر نقد فیلم کار بسیار دشواری است. اولین بار زمانی که در دبیرستان مشغول تحصیل بودم، نوشتههای او را خواندم. خیلی دلم میخواست اطلاعات بیشتری دربارهی فیلمها به دست بیاورم اما شهرهای نزدیک ما کتابخانه نداشتند. به همین دلیل به تمامی مجلههای سینمایی آن زمان که دربارهشان شنیده بودم، نامه نوشتم و گفتم که چون قصد دارم نشریهشان را مشترک شوم، آیا امکانش هست یک شماره از مجله را برایم بفرستند؟ شمارههایی که از این طریق به دستم رسید، بهخصوص عزیرترین آنها، شمارهی «کارگردانهای امریکاییِ»
فیلم کامنت بود که اندرو ساریس آن را نوشته بود و دیگری شمارهی ویژه «مووی» برای هاوارد هاکس بود. هر دو زندگیام را برای همیشه دگرگون ساختند.
نمای درشت روبان سفید: راه رفتن روی گدازههای آتشفشان
حمیدرضا صدر: هانکه در
بازیهای مسخره طی شکنجهی خانوادهی اسیرشده توسط دو جوان سادیست، ما را از قالب ناظری که بیدغدغه صحنههای خشونتبار را تماشا میکند بیرون آورد. چنانکه در ویدئوی بنی به تصویرهای ضبطشدهی قتل دختر جوانی روی یک نوار ویدئو نگاه کردیم و نوع نگاه کردنمان را در ترکیب رسانهای زیر سؤال بردیم. تصاویر کریستین برگر (که فیلمبردار معلم
پیانو و
پنهان هم بود) در
روبان سفید افسردگی جاری در این روستا را تشدید میکند و میتوان آنها را کالبدشکافی عذاب خواند، ولی از ورای آنها درمییابیم چه سادهانگارانه به گذشته نگاه میکنیم. درمییابیم خشونت کنونی مولود تاریخ است و چیزی از دل گذشته ما را به نقطهی کنونی رسانده است.
روبان سفید برخلاف ظاهرش سند اجتماعی نیست و راه کمال هم نمیگشاید، اما از چیزی سخن میگوید که ما را در این عصر به بند کشیده، از گسترش سبعیت در روندی بسیار بسیار عادی.
تبارشناسی تباهی
یاشار نورایی: برای تحلیل فیلم آخر هانکه میتوان از دو نوع رویکرد سود جست.
روبان سفید از یک سو به سنت رمانتیک آلمان مرتبط است و زیباییشناسی بصریاش را بر اساس نقاشیهای به جای مانده از زندگی روستایی و قرار گرفتن انسان در دل طبیعت مشخص میکند. بررسی تصویرهای سپیدوسیاه زیبای فیلم، نقاشیهای دورهی رمانتیسیسم را به یاد میآورد. از سوی دیگر رویکرد مضمونی فیلم برای ریشهیابی نظامی استبدادی، هرچند در نمونهی کوچک روابط یک روستای خیالی در شمال آلمان در یک سال قبل از آغاز جنگ جهانی اول، فرهنگ خاص برآمده از شیوههای تربیتی دوران ویلهلم دوم قیصر آلمان را محور قرار میدهد. هر دو رویکرد در یک نقطهی تلاقی به شکل تازهای از مکاشفهی دائمی روابط انسانی در دوران مدرن و همزیستی پرتنش انسانها که در آثار ده سالهی اخیر هانکه محوریت موضوعی داشته، تبدیل میشوند و فیلم برخلاف تصور اولیه ادامهدهندهی مضمونهای آشنای فیلمهای هانکه، ولو در قالبی دیگر است.
«ویدئوی بنی» : فاتحهی فیلمهای جنایی آرش خوشخو: شباهتهای سبكی هانكه و كیارستمی بیش از آن است كه بشود نادیده گرفت. همین چندی پیش هانكه، كیارستمی و سبك موجز او را محبوب و دلخواه خود خوانده بود. هانكه هم با استبدادی آزارنده تنها تصویرهایی را در اختیار تماشاگر میگذارد كه به نظر او لازم است و نیازی به توضیح و توجیه علت و معلولی حوادث نمیبیند. بیجهت نیست كه در
ویدئوی بنی در طول هشتاد دقیقه پس از جنایت، هیچ اطلاعاتی از فعالیت پلیس یا خانوادهی دخترك برای پیگیری وضع مقتول برای تماشاگر روایت نمیشود. صحنهی آشنایی بنی و دختر قربانی نمایندهای شایسته از سبك كارگردانی هانكه است: دوربین همراه پسرك توی كلوب ویدئو است. از نگاه پسر، دختر را میبینیم كه بیرون مغازه به تصویرهای تلویزیون توی ویترین خیره شده است. پسر بیرون میرود و از جلوی دختر میگذرد. دوربین سر جای خود ایستاده. پسر دوباره وارد قاب میشود و با دختر چند كلمهای ردوبدل میكند. دوربین همچنان توی كلوب است. ما نمیفهمیم چه میگویند.
گراميداشت وودی آلن در 75 سالگی: حرف بزن وودی، حرف بزن!
حمیدرضا صدر: مهمترین و شاخصترین ویژگی شخصیت سینمایی آلن شهری بودنش بود. او را با پرسه زدن در نیویورک به یاد میآوریم. با جامهی کاملاً امروزی. مرد شهری/ نیویورکی که لباسش همیشه بیتکلفتر از آن بود كه انتظار داشتیم. لباس اسپرت و بیاعتنا به شیک بودن. ساده و بیادا. سادهی ساده. با او بیش از هر فیلمساز/ بازیگری در این عصر به زندگی شهری نگاه کردیم و معیارهای جاری در آن را زیر سؤال بردیم. او
منهتن را ساخت و با وجود دلبستگی و شوری که به شهرش نیویورک داشت جملهی «او نیویورک را به عنوان استعارهی زوال فرهنگ معاصر میدید» را به عنوان راوی بر زبان آورد.